2 ـ خطابه و سخنراني - شیوه های تبلیغی حضرت زینب (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیوه های تبلیغی حضرت زینب (س) - نسخه متنی

عنایت اللّه شریفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مدتي كه در شام اقامت داشت در محله‏اي به نام «دار الحجارة» مراسم عزاداري برپا كرد و آن چنان عزاداري و نوحه سرايي و گريه و زاري مي‏كردند كه مردمي كه در آنجا شركت مي‏كردند تصميم گرفتند به خانه يزيد هجوم برند و او را به قتل برسانند14.

و باز آن بانوي ستمديده را مي‏بينيم كه پس تحمل آن همه مصيبت‏ها و رنج‏ها به مدينه بازگشته و در شهر پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و در خانه خود به سوگواري بر امام عليه‏السلام و ديگر ياران او مي‏پردازد، در اين مراسم عزاداري، هر روز گروه گروه از زنان مدينه به خدمت آن حضرت آمده، ضمن تسليت به ايشان، به ندبه و گريه مي‏پردازند تا آنجا كه به تدريج زنان قبايل و عشاير، تصميم به خونخواهي شهداي كربلا مي‏گيرند و قيام مي‏كنند15.

2 ـ خطابه و سخنراني

هنگامي كه كاروان اسيران، در آن جوّ پر از ظلم و خفقان به كوفه رسيد، زنان، مردان و كودكان كوفه همه به معابر آمده تا مغلوبين و اسراء را تماشا كنند، برخي ناراحت و برخي بهت زده و گروهي از شدت تأثر اشك مي‏ريختند.

حضرت زينب(س) موقعيت را تشخيص داد و نگاهي به مردم كرد و با اشاره خواست همه سكوت كنند و با انتخاب بهترين فرصت‏ها و زيباترين كلمات و جملات و با شجاعتي بي‏نظير و علي‏وار بر مسند خطابه ايستاد.

فرازهايي از خطبه‏هاي آن مظلومه را در اين قسمت نقل نموده و به تحليل برخي از نكات آن مي‏پردازيم:

«الحمد لِلّهِ والصلوة علي ابي محمد وآله الطيبين الاخيار، اما بعد يا اهل الكوفه، يا اَهْلَ الخَتْل والغَدْر اَتبكونَ؟ فَلا رَقَأَتِ الدَّمْعَهُ وَلا هَدَأَتِ الرَّنَّة، اِنَّما مَثَلُكُمْ كَمَثلِ الّتي نقضَتْ غَزْلَها مِن بَعْدِ قُوّةٍ اَنكاثا تَتَّخِذُونَ اَيمانكُمْ دخلاً بينكم، اَلا وَهْلْ فيكم الا الصَّلَفُ والنَطَفُ وَالصَّدْرُ الشَّنَفِ وَمَلَقُ الاماء وغَمْزُ الاعداء وهل انتم الا كمرعيّ علي دِمْنةٍ اَوْ كفضةٍ علي مَلْحُودة...»16.

«حمد و سپاس مخصوص خداوند است و درود بر پدرم محمد و اهل بيت پاك و برگزيده او باد، اما بعد هان اي مردم كوفه اي اهل نيرنگ و فريب، گريه مي‏كنيد؟ اي كاش هيچ گاه اشك چشمهايتان تمام نشود و هرگز ناله‏هايتان خاموش نگردد، همانا مثل شما مثل زني است كه رشته‏ي خويش را پس از خوب تابيدن، باز مي‏كرد، شما سوگندهاي خود را دست آويز فساد، در ميان خويش قرار داده‏ايد، آيا در شما جز چاپلوسي و آلودگي و سينه‏هاي پركينه و تملق‏گويي كنيزان و خريدن ناز دشمنان دين، خصلتي هست؟ مَثَل شما، مَثَل گياه و علفي است كه در مزبله مي‏رويد يا نقره‏اي آلايش قبيري به آن عوده مي‏شود...

او در ابتداي خطبه از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تعبير به پدر مي‏كند و با انتخاب اين كلمه، مي‏خواهد خود و قافله اسيران را معرفي كند و نسبت خويش را با پيامبر روشن سازد تا همگان دريابند اهل اين قافله از كدام دودمان و قبيله‏اند و از اين راه افكار و احساسات مردم را در اختيار بگيرد و مردم آنان را با ديده اسير ننگرند و سپس به بزرگترين نقطه ضعف كوفيان يعني سست عنصري و پيمان شكني آنان اشاره مي‏كند و با اين كلمات و جملات مي‏خواهد آنان را بر اين خصلت آگاه سازد.

و در فرازي ديگر از خطبه با نگرش دقيق و ظريف با صفاتي همچون «درمان دردها»، «چراغ راه امت»، «پناهگاه جمع» و... به معرفي شخصيّت امام عليه‏السلام مي‏پردازد تا جاي شك و ترديدي براي آن قوم سست عهد باقي نماند. او همچنان با مردم سخن مي‏گفت و آنان را كشنده حسين عليه‏السلام و خانواده پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله معرفي مي‏كرد. سخنان او كاملاً صحنه را تغيير داد تا آنجا كه صداي مردم كوفه به گريه بلند شده بود. زنان موهاي خود را افشان كرده بودند و خاك بر سر و روي خود مي‏ريختند.

/ 9