تکیه و کارکرد آن در گزینش عناصر واژگانی در ترجمه قرآن کریم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تکیه و کارکرد آن در گزینش عناصر واژگانی در ترجمه قرآن کریم - نسخه متنی

مجید صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تكيه و كاركرد آن در گزينش عناصر واژگاني در ترجمه قرآن كريم

مجيد صالحي

عضو هيأت علمي دانشگاه امام حسين(ع)

در پژوهش‏هاي زبان‏شناختي اخير، آواشناسان توجه ويژه‏اي به عناصر زبر زنجيري در كلام(مانند آهنگ كلام، تكيه، مكث، زير و بمي يا ارتفاع، ديرش يا امتداد و...) و ساز و كار آنها معطوف داشته‏اند. در اين ميان، بيشترين و گسترده‏ترين حجم مطالعات و تجزيه و تحليل‏ها، بحق، به تكيه اختصاص داشته است.1 نظر به اهميت فوق العاده تكيه در ارتباط زباني و به ويژه در مفهوم مستنبط از خواندن ترجمه آيه يا آياتي از قرآن كريم، اين قلم در مقالي فشرده، با بياني ساده و مفهوم و تا حدودي به دور از بحث‏هاي تخصصي در اين زمينه، به طرح مفهوم «تكيه»، انواع آن، و نقش‏هاي مترتب برآن، همراه با ذكر نمونه‏اي از كاركرد اين بحث در حوزه ترجمه كلام وحي، خواهد پرداخت. براي اين منظور، در چالشي بي‏غرض، 14 ترجمه فارسي قرآن كريم از بخشي از آيه 14 سوره آل عمران، به طور مقابله‏اي بررسي خواهد شد و ترجمه پيشنهادي اين قلم نيز ارائه خواهد گرديد. به اميد آن كه اين نوشتار مختصر، ضمن مطرح ساختن موضوع تكيه و ضرورت توجه به آن ـ كه به نوبه خود، دستاورد كم اهميتي

نخواهد بود ـ رهيافت و بعد جديدي در نقد ترجمه‏هاي كلام وحي را فرا روي قرآن پژوهان و نقد كنندگان منصفي قرار دهد كه به دور از هر حب و بغضي، و صرفا با هدف ارزيابي ترجمه‏ها و به دست دادن معيارهايي در اين امر با هدف نهايي دستيابي به كم اشكال‏ترين ترجمه از مصحف شريف، در عرصه نقد و نقادي قلم مي‏زنند. ان شاءاللّه‏.

هنگام سخن گفتن، معمولاً هجاي خاصي از يك واژه را برجسته‏تر، واضح‏تر و با فشار بيشتر تلفظ مي‏كنيم. اين فشار و تأكيد بيشتر روي قسمتي از كلام (معمولاً هجا) و برجسته‏تر كردن آوايي آن، نسبت به قسمت‏هاي ديگر همان كلام يا در تقابل با كلام ديگر را تكيه مي‏ناميم.2 به عبارت ديگر، تكيه را تلفظ يك هجا يا يك واژه با فشار بيشتري در مقايسه با هجاها يا واژگان ديگر در آن عبارت، تعريف كرده‏اند.3 برخي نيز تكيه را اصطلاحي در آواشناسي مشعر بر مقدار نيروي به كار رفته در توليد يك هجا تعريف مي‏كنند كه باعث برجسته‏تر شدن آن هجا نسبت به هجاي ديگر مي‏گردد و اين برجستگي نيز معمولاً ناشي از افزايش شدت صدا در هجاي تكيه بر است، اما ديرش يا امتداد و طنين نيز بالمآل ممكن است در آن دخالت داشته باشند.4

تكيه را بر دو نوع دانسته‏اند: تكيه هجا (كه به معناي برجسته‏تر و بلندتر تلفظ كردن يك هجاي خاص در يك واژه در تقابل با هجايي ديگر است) و تكيه واژه يا تكيه جمله (كه با تأكيد روي واژه خاصي در جمله و برجسته‏تر ساختن آن، بخش خاصي از معناي نهفته در درون آن جمله يا عبارت، به ذهن مخاطب كوبيده مي‏شود و بقيه آحاد واژگاني و معنايي آن جمله يا عبارت، تحت الشعاع آن قرار مي‏گيرد). به عنوان مثالي براي تكيه هجا و نقش تعويض محل قرار گيري تكيه، مي‏توان به واژه فارسي «نشكن» اشاره كرد: مي‏دانيم كه اين واژه، از دو هجا تشكيل شده است. اگر گوينده، هجاي نخست را برجسته‏تر و بلندتر و با فشار بيشتر(تكيه) تلفظ كند، نهي از فعل شكستن مستفاد مي‏شود و اگر تكيه را روي هجاي دوم بگذارد، آن گاه اين واژه، ديگر فعل نخواهد بود، بلكه صفتي را خواهد رساند كه در مورد چيزي كه نمي‏شكند، به كار مي‏رود. مثال تكيه واژه( = تكيه جمله) نيز ذيلاً در پي خواهد آمد. زبان‏شناسان برحسب آن كه در زبان‏هاي موجود، محل قرارگيري تكيه هجا، ثابت باشد يا متغير، تمايزي بين زبان‏ها در نظر گرفته و آنها را به دو گروه تكيه آزاد5 و تكيه ثابت6 تقسيم كرده‏اند. در زبان‏هايي مثل عربي، فرانسه، مجارستاني، تركي و لهستاني، جاي تكيه، محدود به يك هجاي خاص در هر واژه و كاملاً قانونمند و قابل پيش بيني است.7 اين زبان‏ها داراي الگوي تكيه ثابت يا غير واجي هستند؛ يعني تكيه در زبان مجارستاني روي هجاي نخست، در زبان تركي و نيز فرانسه روي هجاي آخر، در زبان لهستاني روي هجاي ماقبل آخر و در زبان عربي نيز بسته به تعداد هجاهاي يك واژه محل وقوع تكيه كاملاً قابل پيش بيني است.8 در حالي كه در زبان‏هايي مانند فارسي، انگليسي و روسي، تكيه مي‏تواند روي هجاهاي مختلف يك واژه قرار گيرد و در اين زبان‏ها واژه‏هاي فراواني مي‏توان يافت كه جاي قرارگيري تكيه، به خودي خود و بدون در نظر گرفتن آن واژگان در بافت كلامي و گفتمان9، قابل پيش بيني نيست و به عبارت ديگر، اين واژگان داراي چند الگوي تكيه هستند. در چنين زبان‏هايي، تكيه متغير است و يا به قول آواشناسان، واجي(تقابل دهنده) است. روشن است كه در اين دسته زبان‏ها ـ كه فارسي هم در شمار آنهاست ـ تغيير تكيه از يك هجا به هجاي ديگر، مستقيما به معناي دستكاري در معنا و مفهوم مستفاد از آن كلام خواهد بود. مثلاً در زبان فارسي، تعويض تكيه هجا مي‏تواند:

الف) صفت را با اسم در تقابل قرار دهد، مانند «كتابي» (= يك كتاب / به شكل كتاب)

ب) جاي اسم معني را با اسم نكره عوض كند، مانند «جوانمردي» (= يك جوانمرد / فتوّت و بلند نظري)

ج) موجب تمايز اسم و اصوات شود، مانند «جهنم» (= دوزخ / به درك!)

د) اسم را به جاي منادا بنشاند، مانند «پسر» (= فرزند ذكور / اي پسر!)

ه··) اسم را تبديل به جمله كند، مانند «ديركرد» (= پول دريافتي بابت تأخير در پرداخت / او به موقع نيامد)

و) صفت را با قيد در تقابل قرار دهد، مانند «گويا» (= رسا و روشن / احتمالاً)

ز) صفت را تبديل به فعل كند، مانند «برو» (= وسيله تندرو / حركت كن)10

بنا بر آنچه گذشت، در زبان‏هايي نظير فارسي، تكيه مميز معني است؛ يعني در يك واژه واحد، با تغيير تكيه روي هجاي ديگري، معني و مفهوم متبادر شده به ذهن مخاطب، تغيير مي‏يابد و اين امر در مورد كاربرد اين واژگان با تكيه‏هاي متفاوت در جمله نيز صادق است. از اين رو در جمله‏اي مثل «نيما، پدر محسن آمد» بسته به اين كه در كلمه «نيما» تكيه را روي هجاي نخست بگذاريم يا دوم، مي‏توانيم دو مفهوم را القا كنيم: اين كه به شخصي به نام نيما، اطلاع داده مي‏شود كه پدر محسن آمده است (با تكيه بر هجاي نخست) و اينكه «نيما» نام پدر محسن است كه ما آمدن وي را اطلاع مي‏دهيم (با تكيه بر هجاي دوم)11. اين مورد، شاهد مثال ديگري است براي بند «د» فوق الأشاره كه اسم و منادا در تقابل قرار مي‏گيرند.

تعويض تكيه واژه (= تكيه جمله) نيز تغييرات بسيار گسترده و معتنابهي در معناي كلام، برجاي مي‏گذارد و بعضا حتي مي‏تواند منجر به معنايي تقريبا متضاد مفهوم مورد نظر گوينده اصلي كلام گردد و اين نكته بسيار حايز اهميتي است كه بايد از سوي گويندگان خبر بخش‏هاي مختلف خبري صدا و سيما مورد توجه و رعايت قرار گيرد و مع الأسف، مورد غفلت قرار گرفته و ابدا توجهي بدان نمي‏شود. به عنوان نمونه، در جمله:

«اين نكته بايد از سوي گويندگان خبر صدا و سيما مورد توجه قرار گيرد.»

جابه جايي تكيه واژگان مختلف اين جمله، يك بار «اين نكته» را در تقابل با «نكات ديگر»، و بار ديگر، «گويندگان» را در تقابل با «نويسندگان يا گزارشگران»، «خبر» را در تقابل با «برنامه‏هاي ديگر صدا و سيما»، «مورد توجه» را در تقابل با «مورد انتقاد يا رعايت يا...»، و سرانجام، «قرار گيرد» را در تقابل با «قرار نگيرد يا...» قرار مي‏دهد.

محل قرارگيري تكيه واژه در جملات مختلف، فرق مي‏كند و بستگي به اطلاع قبلي گوينده و يا حدس هوشمندانه وي با توجه به قراين مقاليه و شرايط اداي آن كلام دارد، ليكن با ترفندها و شگردهاي خاصي، همان گونه كه ترجمه پيشنهادي اين قلم كه در پي خواهد آمد، نشان خواهد داد، مي‏توان خواننده متن را وادار نمود كه تكيه را دقيقا روي هجا و يا واژه‏اي كه مد نظر ماست، بگذارد و راه ديگري جز آن، نداشته باشد. اين نكته بسيار مهم زباني، كه نقش عظيمي در القاي پيام به ذهن و ضمير مخاطب دارد، مسأله فراموش شده‏اي در حوزه ترجمه قرآن كريم بوده است و به نظر مي‏رسد مترجمين محترم قرآن ـ كه صد البته سعي‏شان مشكور است ـ عنايتي بدان نداشته‏اند، در حالي كه وقتي سخن از ترجمه قرآن كريم است، پاي معنا و مفهوم نهفته در بطن آيات نوراني اين كتاب شريف و انعكاس و ارائه آن به گويشوران زبان ديگري در ميان است و همان گونه كه پيش‏تر شرح آن گذشت، تكيه، از عناصر اصلي زبر زنجيري گفتار است كه با معنا سر و كار دارد و عدم توجه به آن، مستقيما به معناي دستكاري و تغيير در مفهوم مستفاد از آن آيه توسط مخاطب خواهد بود، خصوصا در زبان فارسي كه داراي الگوي تكيه آزاد است. اعتقاد اين قلم بر اين است كه نه مترجم قرآن كريم و نه هيچ فرد ديگري مجاز به دستكاري و تغيير (عامدانه) در مفهوم آيات شريف قرآن نيست؛ چرا كه خداوند متعال، اشرف موجودات و افضل كاينات، ذات مقدس نبي اكرم(ص) را كه جهان و هر چه را در آن است به خاطر او آفريده است، اين چنين در سوره حاقه، آيات 44 تا 46 تهديد به مجازات و قطع كردن رگ قلبش در صورت بيان مطالبي غير از آنچه دقيقا از ناحيه ذات اقدس ربوبيت ساطع و صادر شده است، مي‏كند كه شنيدني است:

وَلَو تَقَوَّلَ عَلَيناَ بَعضَ الاَْقاويلِ* لاَءَخَذنَا مِنهُ باليَمينِ* ثُمَّ لَقَطعنَا مِنهُ الوَتين

بنابراين، تكليف اشخاص ديگر در انعكاس كلام وحي به مردم، روشن است. اگر قصد ما ارائه نمونه‏اي از ترجمه‏هاي مختلف قرآن كريم در اين بُعد و از اين رهگذر باشد، جدّا در گزينش يك مورد از ميان آنها و تحليل و بررسي آن به دليل كثرت موارد، دچار مشكل خواهيم شد، ولي صرفا به عنوان مثال و مشتي نمونه خروار، جمله وَاللّه‏ُ عِندَهُ حُسنُ الْمَآب را كه آيه 14 سوره آل عمران بدان عبارت ختم مي‏شود، در نظر بگيريد و به 14 ترجمه از ترجمه‏هاي فارسي قرآن كريم كه از شناخته شده‏ترين و كثيرالانتشارترين ترجمه‏هاي فارسي مصحف شريف هستند، توجه كنيد (ترتيب مترجمين محترم مذكور ذيل بر اساس حروف الفباست و نشان دهنده تقدم و تأخر رتبي يا بهتر و مرجح‏تر بودن ترجمه‏اي نسبت به ترجمه‏هاي ديگر از نظر نگارنده نيست):

1. عبدالمحمد آيتي : در حالي كه بازگشتنگاه خوب، نزد خداست.

2. مهدي الهي قمشه‏اي : و نزد خداست همان منزل بازگشت نيكو.

3. ابوالقاسم امامي : و فرجام نيكو نزد خداست.

4. ابوالقاسم پاينده : و بازگشتنگاه نيك پيش خداست.

5. كاظم پور جوادي : و سرانجام نيك نزد خداست.

6. بهاءالدين خرمشاهي : و نيكو سرانجامي نزد خداست.

7. محمد خواجوي : و بازگشتنگاه نيكو نزد خداوندست.

8. جلال الدين فارسي : و فرجام نيك نزد خداست.

9. محمد مهدي فولادوند : و فرجام نيكو نزد خداست.

10. علي نقي فيض الاسلام : و نزد خداست جاي بازگشت نيكو.

11. احمد كاويان‏پور : و سرانجام نيك نزد خداست.

12. جلال الدين مجتبوي : و سرانجام نيك نزد خداست.

13. ناصر مكارم شيرازي : و سرانجام نيك نزد خداست.

14. كاظم معزّي : و خداست نزد او نكو بازگشتنگاه.

اهم اشكالاتي كه بر ترجمه‏هاي اين بزرگواران و عالي مقامان ـ كه صد البته سعي متيمن‏شان مشكور است ـ وارد است، عبارتند از:

1. تمامي اين ترجمه‏ها، برگردان عبارتي مثل «حسن المآب عند اللّه‏» يا «المآب الحسن عند اللّه‏» هستند نه متن آيه شريفه كه ناگفته پيداست چه فاصله عميقي ميان متن آيه و اين دو عبارت مفروض، وجود دارد.

2. در اين ترجمه‏ها تأكيد مضاعف و بيان مؤكدي كه در متن قرآن كريم با كاربرد واژه‏هاي «واللّه‏» و «عنده» آن هم در آغاز جمله و به صورت برجسته ديده مي‏شود، به چشم نمي‏خورد، در حالي كه اين امر(= مسأله برجسته سازي) از منظر زبان‏شناسي روان‏شناختي حايز اهميت فراوان است. در اين پديده زباني كه بيشتر در متون ادبي شاهد آن هستيم،12 عنصري كه از نظر روان‏شناختي حايز اهميت بيشتري نسبت به ديگر عناصر جمله است، به ابتداي كلام منتقل مي‏گردد تا اهميت و نقش آن، در ذهن مخاطب حك شود و اثر گذاري آن، صد چندان گردد.13 در آيات ديگر قرآن كريم نيز به وفور، شاهد اين قضيه هستيم، كما اين كه مي‏خوانيم: اياك نعبد(و نه نعبداياك و يا نعبدك)، اليه ترجعون(و نه ترجعون اليه)، اليه يصعد الكلم الطّيب(و نه يصعد الكلم الطيب اليه) و العمل الصالح يرفعه(و نه يرفعه العمل الصالح) وعلي اللّه‏ فليتوكّل المؤمنون (و نه فليتوكل المؤمنون علي اللّه‏) وصدها مورد ديگر كه در تمامي آنها عنصري كه به ذات اقدس ربوبي اشاره دارد ـ اياك، اليه، علي اللّه‏،... ـ برجسته شده است تا بيانگر اهميت مضاعف آن عنصر و نيز بيانگر اين نكته باشد كه همه اعمال ما بايد سمت و سوي «از اويي» و «به سوي اويي» داشته باشند. حتي در ادعيه مأثوره هم اين امر صدق مي‏كند و مسلمانان روزه خود را در ماه مبارك رمضان با عبارات: اللهم لك صمت (و نه صمت لك) و علي رزقك افطرت (و نه افطرت علي رزقك) و عليك توكلت (و نه توكلت عليك) افطار مي‏كنند. اين موارد و هزاران شاهد ديگر از آيات شريفه قرآن كريم و روايات نشانگر آن است كه مفهوم اين عبارات با عباراتي كه داخل پرانتز در مقابل هر كلام آمده است، مساوي نيست.

3. در بعضي از اين ترجمه‏ها نظير ترجمه استاد خرمشاهي ـ به رغم درايت و نكته بيني متتبّعانه شان در اين برگردان و اين كه برخلاف همه ترجمه‏هاي فوق الأشاره، به درستي، «حسن المآب» را «نيكو سرانجامي» ترجمه كرده‏اند و نه «سرانجام نيك» ـ تكيه هجا متغير شده است؛ به بيان ديگر، در عبارت «نيكو سرانجامي» خواننده اين ترجمه، مردّد مي‏ماند كه تكيه را روي هجاي آخر اين عبارت بگذارد (يعني آن را اسم معني بگيرد كه مد نظر مترجم معزّز و محترم بوده است) يا روي هجاي ماقبل آخر (يعني آن را اسم نكره بداند).

4. به گواهي شم زباني فارسي زبانان، برخي از اين ترجمه‏ها ـ مثل ترجمه‏هاي رديف 2، 10 و 14 ـ با ساختار نحوي و واژگاني زبان فارسي هماهنگي و تطابق ندارند. قضاوت در اين مورد را نيز بر عهده خواننده فرهيخته اين سطور مي‏گذاريم: و نزد خداست همان منزل بازگشت نيكو / و نزد خداست جاي بازگشت نيكو / و خداست نزد او نكو بازگشتنگاه(!)

5. در كلّيه اين ترجمه‏ها، محل قرارگيري تكيه واژه، متغير شده است و اين يعني دستكاري در فحواي پيام؛ در حالي كه مترجمين محترم فوق الذكر اگر به نقش تبايني تكيه واژه كه پيش‏تر ذكر آن رفت، عنايت مي‏داشتند، شايد جمله‏اي شبيه ترجمه پيشنهادي نگارنده كه ذيلاً در پي خواهد آمد، ارائه مي‏كردند تا براي خواننده ترجمه شان، راهي جز گذاشتن تكيه واژه (= تكيه جمله) روي واژه «خدا» باقي نگذارند. ترجمه پيشنهادي اين قلم چنين است:

«و خداست آن كه نيكو سرانجامي تنها نزد اوست»

مزاياي اين ترجمه ـ به زعم نگارنده ـ نسبت به ترجمه‏هاي چهارده‏گانه فوق الأشاره، عبارتند از:

1. بر خلاف ترجمه‏هاي فوق الذكر، تعادل ترجمه‏اي (TE)14 در سطح كليه واژگان متن آيه رعايت شده است. به بيان ديگر، به ازاي هر يك از واژگان موجود در متن آيه شريفه، واژه معادلي در اين ترجمه ملاحظه مي‏شود، در حالي كه در ترجمه‏هاي مذكور، چنين نيست.

2. الگوي برجسته سازي واژه «اللّه‏» با انتقال واژه «خدا» به موضع آغازين جمله، در برگردان فارسي، مراعات شده است؛ گو كه واژه «خدا» را ترجمه مناسبي براي «اللّه‏» نمي‏دانيم و در جاي ديگري از آن بحث كرده‏ايم.15

3. بهره‏گيري از واژه «تنها» علاوه بر مزيت‏هاي مذكور در بندهاي 4 و 5 ذيل، مانع از آن مي‏شود كه در عبارت «نيكو سرانجامي»، تكيه روي هجاي ماقبل آخر قرار گيرد كه منظور مورد نظر مترجم محترم پيشگفته، نبوده است؛ چرا كه در آن صورت، اسم معني تبديل به اسم نكره خواهد شد.

4. استفاده از واژه «تنها» سبب مي‏شود تأكيد مضاعف موجود در متن آيه با كاربرد «واللّه‏» و «عنده» كه در كلّيه ترجمه‏هاي پيشگفته، از قلم افتاده است، تا حد بسيار بالايي حفظ شود.

5. واژه «تنها» باعث مي‏شود تكيه واژه در سرتاسر اين جمله متغير نباشد و دقيقا و فقط روي واژه «خدا» (كه در متن آيه چنين است) قرار گيرد و نه هيچ واژه ديگري. بدين‏سان، مفهوم نيكو سرانجامي، همان گونه كه بايد، تنها به خداوند متعال منحصر مي‏گردد و بس.

6. اين ترجمه، هم از حيث توالي واژگان و هم از نظر مراعات اصل تعادل ترجمه‏اي و نيز گفتمان دقيقا برگردان متن آيه است و نه عبارت مفروضي نظير حسن المآب عند اللّه‏؛ چرا كه همان گونه كه در بالا اشاره شد، به ازاي هر كلمه از واژگان متن آيه، واژه معادلي در اين ترجمه وجود دارد.

7. در اين ترجمه، محل قرار گيري تكيه واژگان متغير نيست و توجه به نقش تبايني تكيه و اهميت آن در گزينش واژگان و چينش عناصر واژگاني متن، باعث شده است تا خواننده مجبور شود تكيه واژه را منحصرا روي واژه‏اي كه ما مي‏خواهيم بگذارد.

8. تكيه هجا نيز در اين ترجمه ثابت است و به گواهي شم زباني فارسي زبانان، در عبارت نيكو سرانجامي در اين ترجمه، تنها يك هجاي تكيه بر، داريم و آن هجا، هجاي آخر است كه كلّيه 22 نفر جمعيت آماري مورد سؤال قرار گرفته در اين تحقيق، تكيه را روي آن هجا قرار دادند، در حالي كه 9 نفر از اين تعداد، هنگامي كه در معرض اين ترجمه بدون واژه «تنها» قرار گرفته بودند، تكيه را روي هجاي ماقبل آخر گذاشته بودند.

چكيده

هدف از ارسال رسل و انزال كتب، طبق نص صريح قرآن كريم در سوره ابراهيم، بيان مفاهيم و مطالب خاصي براي مردم و به زبان آنان بوده است. بشر در بيان مفاهيم مختلف، از عناصري نظير تكيه، آهنگ كلام، مكث، ديرش و غيره كه سوار بر زنجيره گفتار به مخاطب مي‏رسند، بهره مي‏گيرد. زبان‏شناسان، اين عناصر را عناصر زبرزنجيري ناميده‏اند. از مهم‏ترين اين عناصر، تكيه است كه عبارت است از برجسته كردن يك هجا ـ تكيه هجا ـ يا يك واژه ـ تكيه واژه ـ در مقايسه با هجاها يا واژگان مجاور آن. به دليل كاركرد فوق العاده برجسته و نقش بس مهم تكيه، مترجم نمي‏تواند در ترجمه خود، نسبت به آن بي‏اعتنا باشد؛ چرا كه در زبان‏هاي داراي الگوي تكيه آزاد ـ كه فارسي نيز، برخلاف عربي، در عداد آنهاست ـ تغيير جاي تكيه هجا و نيز تكيه واژه (= تكيه جمله) منجر به پيدايش تغييرات عميق در معنا و مفهوم مستفاد از كلام مي‏گردد و اين، به خودي خود، مي‏تواند حوزه‏اي جالب در تحقيقات قرآن پژوهي باشد؛ حوزه‏اي كه مترجمين محترم قرآن به فارسي، همان‏گونه كه در 14 ترجمه ارائه شده در متن اين گفتار، مشهود است، تا كنون كمتر بدان عنايت داشته‏اند. اعتقاد بر اين است كه مترجم كلام وحي با توجه به استنباطي كه از محتواي كلام و معاني و مفاهيم آيات پيدا مي‏كند، بايد اين جنبه مهم را در ترجمه خود، مطمح نظر و مورد مداقه قرار دهد تا تأثير دريافتي القا شده از رهگذر آن ترجمه به مخاطب، با تأثير دريافت شده توسط خود مترجم، از آن آيه، يكسان و يا نزديك به آن باشد و تعادلي ولو نسبي بين دو كفه ترازوي فهم شخص مترجم از يك سو، و تفهيم آن مفهوم به مخاطب از سوي ديگر، برقرار شود. مفهوم امانت در ترجمه ايجاب مي‏كند مترجم تلاش مداوم داشته باشد كه واژه‏آرايي عبارات و جملاتش به نحوي باشد كه مخاطب فارسي زبان آن ترجمه، به طور طبيعي، تكيه را روي همان هجاها و واژگاني بگذارد كه بايد. معيار ما در اين تلاش هم، مفهومي است كه مترجم از آيات شريفه دريافت كرده و در صدد انعكاس آينه وار و امين آن به مخاطب خود است، و نيز «مخاطب آزمايي» روي جمعيت آماري خاصي است.

جان كلام اين مقال آن است كه: با به كار بستن ترفندهاي نحوي و واژگاني خاصي در ترجمه، مي‏توان مانع از قرار گيري تكيه روي هجا يا واژه‏اي غير از آنچه كه بايد، شد. نمونه اين كار، در ترجمه پيشنهادي اين قلم، انتقال واژه «خداست» به ابتداي جمله (= ترفند نحوي) و استفاده از واژه «تنها» پس از عبارت «نيكو سرانجامي» (= ترفند واژگاني) است كه ضمن حفظ الگوي برجسته‏سازي، هم تأكيد مضاعف «واللّه‏ عنده» را مي‏رساند و هم مانع از قرارگيري تكيه هجا روي هجاي ماقبل آخر عبارت«نيكو سرانجامي» مي‏شود.

ربّنا لاتؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا


1. م. هايمن، لاري: نظام آوايي زبان، نظريه و تحليل، ترجمه يدالّه ثمره، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، 1368، ص 315.

2. انيس، ابراهيم: آواشناسي زبان عربي، ترجمه ابوالفضل علاّمي و صفر سفيدرو، انتشارات اسوه، تهران، 1374، ص 157.

3. Jack Richards, Dictionary of Applied Linguistics, Longman, 1992, p. 275.

4. David, Crystal, A Dictionary of Linguistics and Phonetics, Basil Blackwell, UK, 1985, p. 288.

5. Free Stress.

6. Fixed Stress.

7. م. هايمن، لاري: همان، ص 316.

8. انيس، ابراهيم: همان، صص 157 تا 159.

9. Discourse.

10. نجفي، ابوالحسن: مباني زبان‏شناسي و كاربرد آن در زبان فارسي، انتشارات نيلوفر، تهران، 1371، ص 87. بعضي واژگان و مثال‏هاي ارائه شده، از نگارنده است.

11. باقري، مهري: مقدمات زبان‏شناسي، انتشارات دانشگاه تبريز، 1367، ص 163.

12. صالحي، مجيد: مقاله «سيري در ساخت‏هاي نحوي قرآن كريم»، فصلنامه هنر، شماره 29، پاييز 1374، صص 517 تا 520.

13. صالحي، مجيد: كتاب قرآن، جلوه‏هاي ادبي و ترجمه(نا)پذيري (انگليسي)، انتشارات دانشگاه امام حسين(ع)، تهران، 1375، صص 155 تا 164.

14. لطفي‏پور ساعدي، كاظم: درآمدي بر اصول و روش ترجمه، چاپ اوّل، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1371.

15. صالحي، مجيد: قرآن، جلوه‏هاي ادبي و ترجمه(نا)پذيري (انگليسي)، ص 290.

/ 1