تكيه و كاركرد آن در گزينش عناصر واژگاني در ترجمه قرآن كريم
مجيد صالحي عضو هيأت علمي دانشگاه امام حسين(ع)در پژوهشهاي زبانشناختي اخير، آواشناسان توجه ويژهاي به عناصر زبر زنجيري در كلام(مانند آهنگ كلام، تكيه، مكث، زير و بمي يا ارتفاع، ديرش يا امتداد و...) و ساز و كار آنها معطوف داشتهاند. در اين ميان، بيشترين و گستردهترين حجم مطالعات و تجزيه و تحليلها، بحق، به تكيه اختصاص داشته است.1 نظر به اهميت فوق العاده تكيه در ارتباط زباني و به ويژه در مفهوم مستنبط از خواندن ترجمه آيه يا آياتي از قرآن كريم، اين قلم در مقالي فشرده، با بياني ساده و مفهوم و تا حدودي به دور از بحثهاي تخصصي در اين زمينه، به طرح مفهوم «تكيه»، انواع آن، و نقشهاي مترتب برآن، همراه با ذكر نمونهاي از كاركرد اين بحث در حوزه ترجمه كلام وحي، خواهد پرداخت. براي اين منظور، در چالشي بيغرض، 14 ترجمه فارسي قرآن كريم از بخشي از آيه 14 سوره آل عمران، به طور مقابلهاي بررسي خواهد شد و ترجمه پيشنهادي اين قلم نيز ارائه خواهد گرديد. به اميد آن كه اين نوشتار مختصر، ضمن مطرح ساختن موضوع تكيه و ضرورت توجه به آن ـ كه به نوبه خود، دستاورد كم اهميتي نخواهد بود ـ رهيافت و بعد جديدي در نقد ترجمههاي كلام وحي را فرا روي قرآن پژوهان و نقد كنندگان منصفي قرار دهد كه به دور از هر حب و بغضي، و صرفا با هدف ارزيابي ترجمهها و به دست دادن معيارهايي در اين امر با هدف نهايي دستيابي به كم اشكالترين ترجمه از مصحف شريف، در عرصه نقد و نقادي قلم ميزنند. ان شاءاللّه.هنگام سخن گفتن، معمولاً هجاي خاصي از يك واژه را برجستهتر، واضحتر و با فشار بيشتر تلفظ ميكنيم. اين فشار و تأكيد بيشتر روي قسمتي از كلام (معمولاً هجا) و برجستهتر كردن آوايي آن، نسبت به قسمتهاي ديگر همان كلام يا در تقابل با كلام ديگر را تكيه ميناميم.2 به عبارت ديگر، تكيه را تلفظ يك هجا يا يك واژه با فشار بيشتري در مقايسه با هجاها يا واژگان ديگر در آن عبارت، تعريف كردهاند.3 برخي نيز تكيه را اصطلاحي در آواشناسي مشعر بر مقدار نيروي به كار رفته در توليد يك هجا تعريف ميكنند كه باعث برجستهتر شدن آن هجا نسبت به هجاي ديگر ميگردد و اين برجستگي نيز معمولاً ناشي از افزايش شدت صدا در هجاي تكيه بر است، اما ديرش يا امتداد و طنين نيز بالمآل ممكن است در آن دخالت داشته باشند.4تكيه را بر دو نوع دانستهاند: تكيه هجا (كه به معناي برجستهتر و بلندتر تلفظ كردن يك هجاي خاص در يك واژه در تقابل با هجايي ديگر است) و تكيه واژه يا تكيه جمله (كه با تأكيد روي واژه خاصي در جمله و برجستهتر ساختن آن، بخش خاصي از معناي نهفته در درون آن جمله يا عبارت، به ذهن مخاطب كوبيده ميشود و بقيه آحاد واژگاني و معنايي آن جمله يا عبارت، تحت الشعاع آن قرار ميگيرد). به عنوان مثالي براي تكيه هجا و نقش تعويض محل قرار گيري تكيه، ميتوان به واژه فارسي «نشكن» اشاره كرد: ميدانيم كه اين واژه، از دو هجا تشكيل شده است. اگر گوينده، هجاي نخست را برجستهتر و بلندتر و با فشار بيشتر(تكيه) تلفظ كند، نهي از فعل شكستن مستفاد ميشود و اگر تكيه را روي هجاي دوم بگذارد، آن گاه اين واژه، ديگر فعل نخواهد بود، بلكه صفتي را خواهد رساند كه در مورد چيزي كه نميشكند، به كار ميرود. مثال تكيه واژه( = تكيه جمله) نيز ذيلاً در پي خواهد آمد. زبانشناسان برحسب آن كه در زبانهاي موجود، محل قرارگيري تكيه هجا، ثابت باشد يا متغير، تمايزي بين زبانها در نظر گرفته و آنها را به دو گروه تكيه آزاد5 و تكيه ثابت6 تقسيم كردهاند. در زبانهايي مثل عربي، فرانسه، مجارستاني، تركي و لهستاني، جاي تكيه، محدود به يك هجاي خاص در هر واژه و كاملاً قانونمند و قابل پيش بيني است.7 اين زبانها داراي الگوي تكيه ثابت يا غير واجي هستند؛ يعني تكيه در زبان مجارستاني روي هجاي نخست، در زبان تركي و نيز فرانسه روي هجاي آخر، در زبان لهستاني روي هجاي ماقبل آخر و در زبان عربي نيز بسته به تعداد هجاهاي يك واژه محل وقوع تكيه كاملاً قابل پيش بيني است.8 در حالي كه در زبانهايي مانند فارسي، انگليسي و روسي، تكيه ميتواند روي هجاهاي مختلف يك واژه قرار گيرد و در اين زبانها واژههاي فراواني ميتوان يافت كه جاي قرارگيري تكيه، به خودي خود و بدون در نظر گرفتن آن واژگان در بافت كلامي و گفتمان9، قابل پيش بيني نيست و به عبارت ديگر، اين واژگان داراي چند الگوي تكيه هستند. در چنين زبانهايي، تكيه متغير است و يا به قول آواشناسان، واجي(تقابل دهنده) است. روشن است كه در اين دسته زبانها ـ كه فارسي هم در شمار آنهاست ـ تغيير تكيه از يك هجا به هجاي ديگر، مستقيما به معناي دستكاري در معنا و مفهوم مستفاد از آن كلام خواهد بود. مثلاً در زبان فارسي، تعويض تكيه هجا ميتواند:الف) صفت را با اسم در تقابل قرار دهد، مانند «كتابي» (= يك كتاب / به شكل كتاب)ب) جاي اسم معني را با اسم نكره عوض كند، مانند «جوانمردي» (= يك جوانمرد / فتوّت و بلند نظري)ج) موجب تمايز اسم و اصوات شود، مانند «جهنم» (= دوزخ / به درك!)د) اسم را به جاي منادا بنشاند، مانند «پسر» (= فرزند ذكور / اي پسر!)ه··) اسم را تبديل به جمله كند، مانند «ديركرد» (= پول دريافتي بابت تأخير در پرداخت / او به موقع نيامد)و) صفت را با قيد در تقابل قرار دهد، مانند «گويا» (= رسا و روشن / احتمالاً)ز) صفت را تبديل به فعل كند، مانند «برو» (= وسيله تندرو / حركت كن)10بنا بر آنچه گذشت، در زبانهايي نظير فارسي، تكيه مميز معني است؛ يعني در يك واژه واحد، با تغيير تكيه روي هجاي ديگري، معني و مفهوم متبادر شده به ذهن مخاطب، تغيير مييابد و اين امر در مورد كاربرد اين واژگان با تكيههاي متفاوت در جمله نيز صادق است. از اين رو در جملهاي مثل «نيما، پدر محسن آمد» بسته به اين كه در كلمه «نيما» تكيه را روي هجاي نخست بگذاريم يا دوم، ميتوانيم دو مفهوم را القا كنيم: اين كه به شخصي به نام نيما، اطلاع داده ميشود كه پدر محسن آمده است (با تكيه بر هجاي نخست) و اينكه «نيما» نام پدر محسن است كه ما آمدن وي را اطلاع ميدهيم (با تكيه بر هجاي دوم)11. اين مورد، شاهد مثال ديگري است براي بند «د» فوق الأشاره كه اسم و منادا در تقابل قرار ميگيرند.تعويض تكيه واژه (= تكيه جمله) نيز تغييرات بسيار گسترده و معتنابهي در معناي كلام، برجاي ميگذارد و بعضا حتي ميتواند منجر به معنايي تقريبا متضاد مفهوم مورد نظر گوينده اصلي كلام گردد و اين نكته بسيار حايز اهميتي است كه بايد از سوي گويندگان خبر بخشهاي مختلف خبري صدا و سيما مورد توجه و رعايت قرار گيرد و مع الأسف، مورد غفلت قرار گرفته و ابدا توجهي بدان نميشود. به عنوان نمونه، در جمله:«اين نكته بايد از سوي گويندگان خبر صدا و سيما مورد توجه قرار گيرد.»جابه جايي تكيه واژگان مختلف اين جمله، يك بار «اين نكته» را در تقابل با «نكات ديگر»، و بار ديگر، «گويندگان» را در تقابل با «نويسندگان يا گزارشگران»، «خبر» را در تقابل با «برنامههاي ديگر صدا و سيما»، «مورد توجه» را در تقابل با «مورد انتقاد يا رعايت يا...»، و سرانجام، «قرار گيرد» را در تقابل با «قرار نگيرد يا...» قرار ميدهد.محل قرارگيري تكيه واژه در جملات مختلف، فرق ميكند و بستگي به اطلاع قبلي گوينده و يا حدس هوشمندانه وي با توجه به قراين مقاليه و شرايط اداي آن كلام دارد، ليكن با ترفندها و شگردهاي خاصي، همان گونه كه ترجمه پيشنهادي اين قلم كه در پي خواهد آمد، نشان خواهد داد، ميتوان خواننده متن را وادار نمود كه تكيه را دقيقا روي هجا و يا واژهاي كه مد نظر ماست، بگذارد و راه ديگري جز آن، نداشته باشد. اين نكته بسيار مهم زباني، كه نقش عظيمي در القاي پيام به ذهن و ضمير مخاطب دارد، مسأله فراموش شدهاي در حوزه ترجمه قرآن كريم بوده است و به نظر ميرسد مترجمين محترم قرآن ـ كه صد البته سعيشان مشكور است ـ عنايتي بدان نداشتهاند، در حالي كه وقتي سخن از ترجمه قرآن كريم است، پاي معنا و مفهوم نهفته در بطن آيات نوراني اين كتاب شريف و انعكاس و ارائه آن به گويشوران زبان ديگري در ميان است و همان گونه كه پيشتر شرح آن گذشت، تكيه، از عناصر اصلي زبر زنجيري گفتار است كه با معنا سر و كار دارد و عدم توجه به آن، مستقيما به معناي دستكاري و تغيير در مفهوم مستفاد از آن آيه توسط مخاطب خواهد بود، خصوصا در زبان فارسي كه داراي الگوي تكيه آزاد است. اعتقاد اين قلم بر اين است كه نه مترجم قرآن كريم و نه هيچ فرد ديگري مجاز به دستكاري و تغيير (عامدانه) در مفهوم آيات شريف قرآن نيست؛ چرا كه خداوند متعال، اشرف موجودات و افضل كاينات، ذات مقدس نبي اكرم(ص) را كه جهان و هر چه را در آن است به خاطر او آفريده است، اين چنين در سوره حاقه، آيات 44 تا 46 تهديد به مجازات و قطع كردن رگ قلبش در صورت بيان مطالبي غير از آنچه دقيقا از ناحيه ذات اقدس ربوبيت ساطع و صادر شده است، ميكند كه شنيدني است:وَلَو تَقَوَّلَ عَلَيناَ بَعضَ الاَْقاويلِ* لاَءَخَذنَا مِنهُ باليَمينِ* ثُمَّ لَقَطعنَا مِنهُ الوَتينبنابراين، تكليف اشخاص ديگر در انعكاس كلام وحي به مردم، روشن است. اگر قصد ما ارائه نمونهاي از ترجمههاي مختلف قرآن كريم در اين بُعد و از اين رهگذر باشد، جدّا در گزينش يك مورد از ميان آنها و تحليل و بررسي آن به دليل كثرت موارد، دچار مشكل خواهيم شد، ولي صرفا به عنوان مثال و مشتي نمونه خروار، جمله وَاللّهُ عِندَهُ حُسنُ الْمَآب را كه آيه 14 سوره آل عمران بدان عبارت ختم ميشود، در نظر بگيريد و به 14 ترجمه از ترجمههاي فارسي قرآن كريم كه از شناخته شدهترين و كثيرالانتشارترين ترجمههاي فارسي مصحف شريف هستند، توجه كنيد (ترتيب مترجمين محترم مذكور ذيل بر اساس حروف الفباست و نشان دهنده تقدم و تأخر رتبي يا بهتر و مرجحتر بودن ترجمهاي نسبت به ترجمههاي ديگر از نظر نگارنده نيست):1. عبدالمحمد آيتي : در حالي كه بازگشتنگاه خوب، نزد خداست.2. مهدي الهي قمشهاي : و نزد خداست همان منزل بازگشت نيكو.3. ابوالقاسم امامي : و فرجام نيكو نزد خداست.4. ابوالقاسم پاينده : و بازگشتنگاه نيك پيش خداست.5. كاظم پور جوادي : و سرانجام نيك نزد خداست.6. بهاءالدين خرمشاهي : و نيكو سرانجامي نزد خداست.7. محمد خواجوي : و بازگشتنگاه نيكو نزد خداوندست.8. جلال الدين فارسي : و فرجام نيك نزد خداست.9. محمد مهدي فولادوند : و فرجام نيكو نزد خداست.10. علي نقي فيض الاسلام : و نزد خداست جاي بازگشت نيكو.11. احمد كاويانپور : و سرانجام نيك نزد خداست.12. جلال الدين مجتبوي : و سرانجام نيك نزد خداست.13. ناصر مكارم شيرازي : و سرانجام نيك نزد خداست.14. كاظم معزّي : و خداست نزد او نكو بازگشتنگاه.اهم اشكالاتي كه بر ترجمههاي اين بزرگواران و عالي مقامان ـ كه صد البته سعي متيمنشان مشكور است ـ وارد است، عبارتند از:1. تمامي اين ترجمهها، برگردان عبارتي مثل «حسن المآب عند اللّه» يا «المآب الحسن عند اللّه» هستند نه متن آيه شريفه كه ناگفته پيداست چه فاصله عميقي ميان متن آيه و اين دو عبارت مفروض، وجود دارد.2. در اين ترجمهها تأكيد مضاعف و بيان مؤكدي كه در متن قرآن كريم با كاربرد واژههاي «واللّه» و «عنده» آن هم در آغاز جمله و به صورت برجسته ديده ميشود، به چشم نميخورد، در حالي كه اين امر(= مسأله برجسته سازي) از منظر زبانشناسي روانشناختي حايز اهميت فراوان است. در اين پديده زباني كه بيشتر در متون ادبي شاهد آن هستيم،12 عنصري كه از نظر روانشناختي حايز اهميت بيشتري نسبت به ديگر عناصر جمله است، به ابتداي كلام منتقل ميگردد تا اهميت و نقش آن، در ذهن مخاطب حك شود و اثر گذاري آن، صد چندان گردد.13 در آيات ديگر قرآن كريم نيز به وفور، شاهد اين قضيه هستيم، كما اين كه ميخوانيم: اياك نعبد(و نه نعبداياك و يا نعبدك)، اليه ترجعون(و نه ترجعون اليه)، اليه يصعد الكلم الطّيب(و نه يصعد الكلم الطيب اليه) و العمل الصالح يرفعه(و نه يرفعه العمل الصالح) وعلي اللّه فليتوكّل المؤمنون (و نه فليتوكل المؤمنون علي اللّه) وصدها مورد ديگر كه در تمامي آنها عنصري كه به ذات اقدس ربوبي اشاره دارد ـ اياك، اليه، علي اللّه،... ـ برجسته شده است تا بيانگر اهميت مضاعف آن عنصر و نيز بيانگر اين نكته باشد كه همه اعمال ما بايد سمت و سوي «از اويي» و «به سوي اويي» داشته باشند. حتي در ادعيه مأثوره هم اين امر صدق ميكند و مسلمانان روزه خود را در ماه مبارك رمضان با عبارات: اللهم لك صمت (و نه صمت لك) و علي رزقك افطرت (و نه افطرت علي رزقك) و عليك توكلت (و نه توكلت عليك) افطار ميكنند. اين موارد و هزاران شاهد ديگر از آيات شريفه قرآن كريم و روايات نشانگر آن است كه مفهوم اين عبارات با عباراتي كه داخل پرانتز در مقابل هر كلام آمده است، مساوي نيست.3. در بعضي از اين ترجمهها نظير ترجمه استاد خرمشاهي ـ به رغم درايت و نكته بيني متتبّعانه شان در اين برگردان و اين كه برخلاف همه ترجمههاي فوق الأشاره، به درستي، «حسن المآب» را «نيكو سرانجامي» ترجمه كردهاند و نه «سرانجام نيك» ـ تكيه هجا متغير شده است؛ به بيان ديگر، در عبارت «نيكو سرانجامي» خواننده اين ترجمه، مردّد ميماند كه تكيه را روي هجاي آخر اين عبارت بگذارد (يعني آن را اسم معني بگيرد كه مد نظر مترجم معزّز و محترم بوده است) يا روي هجاي ماقبل آخر (يعني آن را اسم نكره بداند).4. به گواهي شم زباني فارسي زبانان، برخي از اين ترجمهها ـ مثل ترجمههاي رديف 2، 10 و 14 ـ با ساختار نحوي و واژگاني زبان فارسي هماهنگي و تطابق ندارند. قضاوت در اين مورد را نيز بر عهده خواننده فرهيخته اين سطور ميگذاريم: و نزد خداست همان منزل بازگشت نيكو / و نزد خداست جاي بازگشت نيكو / و خداست نزد او نكو بازگشتنگاه(!)5. در كلّيه اين ترجمهها، محل قرارگيري تكيه واژه، متغير شده است و اين يعني دستكاري در فحواي پيام؛ در حالي كه مترجمين محترم فوق الذكر اگر به نقش تبايني تكيه واژه كه پيشتر ذكر آن رفت، عنايت ميداشتند، شايد جملهاي شبيه ترجمه پيشنهادي نگارنده كه ذيلاً در پي خواهد آمد، ارائه ميكردند تا براي خواننده ترجمه شان، راهي جز گذاشتن تكيه واژه (= تكيه جمله) روي واژه «خدا» باقي نگذارند. ترجمه پيشنهادي اين قلم چنين است:«و خداست آن كه نيكو سرانجامي تنها نزد اوست»مزاياي اين ترجمه ـ به زعم نگارنده ـ نسبت به ترجمههاي چهاردهگانه فوق الأشاره، عبارتند از:1. بر خلاف ترجمههاي فوق الذكر، تعادل ترجمهاي (TE)14 در سطح كليه واژگان متن آيه رعايت شده است. به بيان ديگر، به ازاي هر يك از واژگان موجود در متن آيه شريفه، واژه معادلي در اين ترجمه ملاحظه ميشود، در حالي كه در ترجمههاي مذكور، چنين نيست.2. الگوي برجسته سازي واژه «اللّه» با انتقال واژه «خدا» به موضع آغازين جمله، در برگردان فارسي، مراعات شده است؛ گو كه واژه «خدا» را ترجمه مناسبي براي «اللّه» نميدانيم و در جاي ديگري از آن بحث كردهايم.153. بهرهگيري از واژه «تنها» علاوه بر مزيتهاي مذكور در بندهاي 4 و 5 ذيل، مانع از آن ميشود كه در عبارت «نيكو سرانجامي»، تكيه روي هجاي ماقبل آخر قرار گيرد كه منظور مورد نظر مترجم محترم پيشگفته، نبوده است؛ چرا كه در آن صورت، اسم معني تبديل به اسم نكره خواهد شد.4. استفاده از واژه «تنها» سبب ميشود تأكيد مضاعف موجود در متن آيه با كاربرد «واللّه» و «عنده» كه در كلّيه ترجمههاي پيشگفته، از قلم افتاده است، تا حد بسيار بالايي حفظ شود.5. واژه «تنها» باعث ميشود تكيه واژه در سرتاسر اين جمله متغير نباشد و دقيقا و فقط روي واژه «خدا» (كه در متن آيه چنين است) قرار گيرد و نه هيچ واژه ديگري. بدينسان، مفهوم نيكو سرانجامي، همان گونه كه بايد، تنها به خداوند متعال منحصر ميگردد و بس.6. اين ترجمه، هم از حيث توالي واژگان و هم از نظر مراعات اصل تعادل ترجمهاي و نيز گفتمان دقيقا برگردان متن آيه است و نه عبارت مفروضي نظير حسن المآب عند اللّه؛ چرا كه همان گونه كه در بالا اشاره شد، به ازاي هر كلمه از واژگان متن آيه، واژه معادلي در اين ترجمه وجود دارد.7. در اين ترجمه، محل قرار گيري تكيه واژگان متغير نيست و توجه به نقش تبايني تكيه و اهميت آن در گزينش واژگان و چينش عناصر واژگاني متن، باعث شده است تا خواننده مجبور شود تكيه واژه را منحصرا روي واژهاي كه ما ميخواهيم بگذارد.8. تكيه هجا نيز در اين ترجمه ثابت است و به گواهي شم زباني فارسي زبانان، در عبارت نيكو سرانجامي در اين ترجمه، تنها يك هجاي تكيه بر، داريم و آن هجا، هجاي آخر است كه كلّيه 22 نفر جمعيت آماري مورد سؤال قرار گرفته در اين تحقيق، تكيه را روي آن هجا قرار دادند، در حالي كه 9 نفر از اين تعداد، هنگامي كه در معرض اين ترجمه بدون واژه «تنها» قرار گرفته بودند، تكيه را روي هجاي ماقبل آخر گذاشته بودند.چكيدههدف از ارسال رسل و انزال كتب، طبق نص صريح قرآن كريم در سوره ابراهيم، بيان مفاهيم و مطالب خاصي براي مردم و به زبان آنان بوده است. بشر در بيان مفاهيم مختلف، از عناصري نظير تكيه، آهنگ كلام، مكث، ديرش و غيره كه سوار بر زنجيره گفتار به مخاطب ميرسند، بهره ميگيرد. زبانشناسان، اين عناصر را عناصر زبرزنجيري ناميدهاند. از مهمترين اين عناصر، تكيه است كه عبارت است از برجسته كردن يك هجا ـ تكيه هجا ـ يا يك واژه ـ تكيه واژه ـ در مقايسه با هجاها يا واژگان مجاور آن. به دليل كاركرد فوق العاده برجسته و نقش بس مهم تكيه، مترجم نميتواند در ترجمه خود، نسبت به آن بياعتنا باشد؛ چرا كه در زبانهاي داراي الگوي تكيه آزاد ـ كه فارسي نيز، برخلاف عربي، در عداد آنهاست ـ تغيير جاي تكيه هجا و نيز تكيه واژه (= تكيه جمله) منجر به پيدايش تغييرات عميق در معنا و مفهوم مستفاد از كلام ميگردد و اين، به خودي خود، ميتواند حوزهاي جالب در تحقيقات قرآن پژوهي باشد؛ حوزهاي كه مترجمين محترم قرآن به فارسي، همانگونه كه در 14 ترجمه ارائه شده در متن اين گفتار، مشهود است، تا كنون كمتر بدان عنايت داشتهاند. اعتقاد بر اين است كه مترجم كلام وحي با توجه به استنباطي كه از محتواي كلام و معاني و مفاهيم آيات پيدا ميكند، بايد اين جنبه مهم را در ترجمه خود، مطمح نظر و مورد مداقه قرار دهد تا تأثير دريافتي القا شده از رهگذر آن ترجمه به مخاطب، با تأثير دريافت شده توسط خود مترجم، از آن آيه، يكسان و يا نزديك به آن باشد و تعادلي ولو نسبي بين دو كفه ترازوي فهم شخص مترجم از يك سو، و تفهيم آن مفهوم به مخاطب از سوي ديگر، برقرار شود. مفهوم امانت در ترجمه ايجاب ميكند مترجم تلاش مداوم داشته باشد كه واژهآرايي عبارات و جملاتش به نحوي باشد كه مخاطب فارسي زبان آن ترجمه، به طور طبيعي، تكيه را روي همان هجاها و واژگاني بگذارد كه بايد. معيار ما در اين تلاش هم، مفهومي است كه مترجم از آيات شريفه دريافت كرده و در صدد انعكاس آينه وار و امين آن به مخاطب خود است، و نيز «مخاطب آزمايي» روي جمعيت آماري خاصي است.جان كلام اين مقال آن است كه: با به كار بستن ترفندهاي نحوي و واژگاني خاصي در ترجمه، ميتوان مانع از قرار گيري تكيه روي هجا يا واژهاي غير از آنچه كه بايد، شد. نمونه اين كار، در ترجمه پيشنهادي اين قلم، انتقال واژه «خداست» به ابتداي جمله (= ترفند نحوي) و استفاده از واژه «تنها» پس از عبارت «نيكو سرانجامي» (= ترفند واژگاني) است كه ضمن حفظ الگوي برجستهسازي، هم تأكيد مضاعف «واللّه عنده» را ميرساند و هم مانع از قرارگيري تكيه هجا روي هجاي ماقبل آخر عبارت«نيكو سرانجامي» ميشود.ربّنا لاتؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا 1. م. هايمن، لاري: نظام آوايي زبان، نظريه و تحليل، ترجمه يدالّه ثمره، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، 1368، ص 315.
2. انيس، ابراهيم: آواشناسي زبان عربي، ترجمه ابوالفضل علاّمي و صفر سفيدرو، انتشارات اسوه، تهران، 1374، ص 157.
3. Jack Richards, Dictionary of Applied Linguistics, Longman, 1992, p. 275.
4. David, Crystal, A Dictionary of Linguistics and Phonetics, Basil Blackwell, UK, 1985, p. 288.
5. Free Stress.
6. Fixed Stress.
7. م. هايمن، لاري: همان، ص 316.
8. انيس، ابراهيم: همان، صص 157 تا 159.
9. Discourse.
10. نجفي، ابوالحسن: مباني زبانشناسي و كاربرد آن در زبان فارسي، انتشارات نيلوفر، تهران، 1371، ص 87. بعضي واژگان و مثالهاي ارائه شده، از نگارنده است.
11. باقري، مهري: مقدمات زبانشناسي، انتشارات دانشگاه تبريز، 1367، ص 163.
12. صالحي، مجيد: مقاله «سيري در ساختهاي نحوي قرآن كريم»، فصلنامه هنر، شماره 29، پاييز 1374، صص 517 تا 520.
13. صالحي، مجيد: كتاب قرآن، جلوههاي ادبي و ترجمه(نا)پذيري (انگليسي)، انتشارات دانشگاه امام حسين(ع)، تهران، 1375، صص 155 تا 164.
14. لطفيپور ساعدي، كاظم: درآمدي بر اصول و روش ترجمه، چاپ اوّل، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1371.
15. صالحي، مجيد: قرآن، جلوههاي ادبي و ترجمه(نا)پذيري (انگليسي)، ص 290.