سخنرانى - صحیفه امام جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 7

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

2 خرداد 1358 / 26 جمادى الثانى 1399

مکان:

قم

موضوع:

خطر روشنفکرمابها و جمعيتهاى بيگانه از اسلام

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

دانشجويان دانشکده ادبيات و فرهنگيان اهواز طرح کوتاه مدت و دراز مدت همان طور که دولتها گاهى برنامه طويلالمدت و برنامه قصيرالمدت دارند، الان ملتما بايد يک برنامه طويلالمدت و يک برنامه عاجل قليلالمدت داشته باشند.

برنامه قليلالمدت اين است که اين انقلاب را و اين نهضت را کوشش کنند که محفوظ باشد.

اين انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خداى نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت کلمه به پيش برود، همين اشکالاتى که شما اشاره کرديد ممکن است که پيش بيايد، و دستهايى که در کار است براى اينکه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد - اين ريشه هاى گنديده - کمکم با هم اجتماع کنند، پيدا کنند هم را و با هم متحد بشوند، و ما هم خداى نخواسته به توهم پيروزى، رو به سستى و سردى برويم و مشغول به اين بشويم که حالا من چه گرفتارى دارم: گرفتارى شخصى از قبيل کار نداشتن، بيکارى، مقروض بودن، و خانه نداشتن امثال گرفتاريهايى که قشرها دارند.

اگر ما الان در اين موقع که هستيم و در اين موقع حساس که مملکت ما شايد از همه اوقاتى که بر آن گذشته الان حساستر باشد، اگر ما مشغول بشويم به کارهاى شخصى خودمان و از آن نظرى که اول داشتيم و آن توجهى که همه با هم داشتيم و اين نهضت را تا اينجا رسانديم اگر غفلت بکنيم، ممکن است - البته حالا چيزى نيست ولى ممکن است - که دشمنها با توطئه ها و نقشه هايى که دارند و منافع خودشان را ديدند از دستشان رفته است، اين اقشار مختلفى که هستند، اينها با هم اتحاد پيدا کنند و موجب زحمت بشوند، و خداى نخواسته نهضت را جلوگيرى کنند از پيشرفت.

ارزيابى جمعيتها و گروههاى سياسى برنامه قليلالمدت و عاجل - که حالا ما برايش مکلف هستيم - اين است که با توجه به اينکه ما پيروزى که پيدا کرديم در اثر وحدت کلمه و اينکه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فرياد واحد و آن اينکه ما اين سلطنت کثيف را نمى خواهيم و ما يک سلطنت الهى، يک جمهورى الهى مى خواهيم، مى خواهيم احکام الهى در خارج تحقق پيدا کند، همه گفتيم جمهورى اسلامى ، بايد همين معنا را حفظ کنيم و در خلال اين معنا يک توجه خاصى همه ملت ايران به جمعيتهايى که در شرف تشکيل هستند، يا تشکيل شدند و دارند تشکيلات خودشان را بيشتر مى کنند، يک توجهى به اينها بکنيم ببينيم که اينها مسيرشان مسير ملت است يا مسيرشان با ملت فرق دارد.

علامت اينکه مسير همان مسير ملت باشد اين است که در صحبتهايى که مى کنند، در مقالاتى که مى نويسند، در ميتينگهايى که مى دهند، همان طورى که ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا ميتينگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نويسندگان ملت مى افتد - ملى افتد، اينها همه فرياد مى زنند و مى نويسند جمهورى اسلامى ، اگر اين جمعيتهايى که حالا در شرف تکوين است يا تکوين شده است و دارند تقويت مى کنند خودشان را، و مردم را از اطراف جذب مى کنند، اگر اينها هم همين مطلب را بگويند جمهورى اسلامى ، مضايقه اى نيست از اينکه اينها ...

هر کدام يک اجتماعى داشته باشند، ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند.

اما اگر ديديد که در حرفهايشان از خدا خبرى نيست، از اسلام هم خبرى نيست، هيچ به جمهورى اسلام فکر نمى کنند، هيچ دمى نمى زنند از جمهورى اسلامى ، از آنکه ملت همه با هم راى دادند به اتفاق کلمه که ما جمهورى اسلامى مى خواهيم، اگر شما ديديد که اين جمعيتهايى که الان مشغول فعاليت هستند، جمهورى که مى گويند، يا جمهورى مى گويند يا جمهورى دمکراتيک مى گويند يا جمهورى دمکراتيک اسلامى ، اگر اينها جمهورى گفتند، اين همان معنايى است که دشمنهاى ما مى خواهند، دشمنهاى ما از جمهورى نمى ترسند، از اسلام مى ترسند.

از جمهورى صدمه نديدند، از اسلام صدمه ديدند.

آنکه تودهنى به آنها زد جمهورى نبود، جمهورى دمکراتيک هم نبود، جمهورى دمکراتيک اسلامى هم نبود، جمهورى اسلامى بود.

علامت اينکه شما بفهميد که مسير اين جمعيت - هر که مى خواهد باشد - اگر چنانچه جمعيتى باشد که در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته - نظير خوارج که پينه بسته بود پيشانىشان از شدت طول سجده لکن حق را کشتند - اگر اشخاصى باشند که صد در صد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند که دم از آزادى مى زنند، دم از استقلال مى زنند لکن در نوشته هاشان از خدا خبرى نيست، از اسلام خبرى نيست، از جمهورى اسلامى خبرى نيست، اينها همان طورى که شيطان از بسماللّه مى ترسد اينها از اسلام مى ترسند! علامت اينکه شما بشناسيد اشخاصى که از مسير شما خارج است، از مسير اين ملتى که خونش را داد در راه اسلام، اينهايى که خون دادند، جوانهاى ما که به خيابان ريختند، بانوان ما که به خيابان ريختند، و تظاهر کردند و با مشت گره کرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد که اينها اشخاصى بودند که دمکراتيک بودند? مذاقشان و مسلکشان دمکراتيک بود? اينها جمهورى مى خواستند مثل جمهورى که شوروى مى خواهد? شوروى هم جمهورى است مثل جمهورى که ساير ممالک دشمن ما مى خواهد، امريکا هم جمهورى است.

ملت ما که خون خودش را ريخت و فرياد کرد اللّهاکبر و فرياد کرد جمهورى اسلامى ، اسلام اينها را وادار کرد به يک همچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن يا آن معنايى که شوروىها مى خواهند? يا آن معنايى که امريکايى ها مى خواهند? يا آن معنايى که اسرائيل مى خواهد? آنها هم جمهورى اند.

اينهايى که مى گويند جمهورى، اسلامى را دنبال آن نمى گذارند - و فقط اين دو کلمه ، که من از اول فرياد زدم که ما همين دو کلمه را مى خواهيم: جمهورى اسلامى - اگر ديديد يک کلمه اى اضافه شد، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است.

اگر کلمه اسلام پهلويش گذاشتند مى خواهند شما را بازى بدهند.

اگر ديديد که يک کلمه از آن افتاد و گفتند جمهورى، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است.

واژگونى رژيم شاه در راه اسلام اينها مى خواهند شما را بکشانند به آن مطالبى که برخلاف اسلام است.

بر فرض اينکه مخالف با رژيم سابق هم باشند - و بسيارىشان هستند - لکن ما فقط مطلبمان اين نبود که رژيم سابق از بين برود، ...

مطلب مسلمان اين نيست که فلان طايفه از بين بروند.

از باب اينکه رژيم مانع بود از اينکه اسلام در خارج تحقق پيدا بکند، احکام اسلام تحقق پيدا بکند، به قرآن عمل بشود، از اين جهت ما با رژيم مخالفت کرديم.

اگر رژيم هم احکام اسلام را به آن عمل مى کرد، همانى که ما مى گفتيم او هم مى گفت، که با او دعوا نداشتيم! ...

اين خونها ريخته شده است نه براى اينکه رژيم از بين برود، براى اينکه اسلام تحقق پيدا کند.

مقصود از رفتن رژيمهاى فاسد، مقصود از قطع ايادى دشمنها اين است که ايران بشود يک مملکت اسلامى ، حکومت اسلامى باشد، برنامه ها برنامه هاى اسلامى باشند.

اگر بنا باشد که حکومت و رژيم سابق از بين رفت لکن يک رژيم غير اسلامى ديگرى آمد، خونهاى بچه ها و جوانهاى ما هدر رفت.

ما زحمت کشيديم و اين سد را از بين برديم، و ديگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهاى غير اسلامى را در خارج تحقق دادند به آن! خون در راه اسلام برنامه ملت ما - آن هم برنامه قليلالمدت - اين است که دشمن را شناختند و از ميدان رد کردند، حالا هم بشناسند دشمن را و از ميدان ردش کنند.

دشمن ما فقط محمدرضاخان نبود، هرکس که مسيرش مسير اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم مى خواهد باشد.

هرکس جمهورى را بخواهد دشمن ماست، براى اينکه دشمن اسلام است.

هرکس پهلوى جمهورى اسلامى دمکراتيک بگذارد اين دشمن ماست، هرکس جمهورى دمکراتيک بگويد، اين دشمن ماست، براى اينکه اين اسلام را نمى خواهد.

ما اسلام را مى خواهيم.

ما اين همه فداکارى کرديم، جوانهاى ما اين همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشيدند و رنج کشيدند و خون دادند، براى اين بود که اسلام را مى خواستند.

آنى که اين نهضت را پيش برد آنى بود که مى گفت من شهادت را فوز مى دانم.

شهادت را براى دمکراتيک فوز مى داند? شهادت را براى مسير چپ يا راست فوز مى داند انسان? بچه هاى ما براى اينکه همان جمهورى که در شوروى هست، همان جمهورى که کمونيستها مى خواهند، فرياد بزنيم دنبالش?! ما خون داديم براى آن جمهورى?! ما خون داديم براى جمهورى غرب?! ما براى اسلام خون داديم.

جوانهاى ما براى اسلام خون دادند.

شما جوانان ما که از راه دور آمديد، زحمت کشيديد و آمديد، شما آمديد يک نفر آدمى که دمکراتى است ببينيد?! يک نفر آدمى که مايل به شوروى است ببينيد?! يک نفر آدمى که امريکايى است ببينيد?! انگليسى است ببينيد?! يا آمديد يک نفر آدم مسلمان ببينيد? يک نفرى که دعوت به اسلام مى کند ببينيد? اين همه زحمت کشيديد که يک نفر روسى را ببينيد?! يک نفر انگليسى را ببينيد?! يک نفر آلمانى را ببينيد?! شما که براى اين جهت نيامديد، شما آمديد پيش يک نفرى که با شما همدرد است، همه اسلام را مى خواهيم، همان که شما مى خواهيد، مى خواهد.

بايد بشناسيد، علامتش هم همين است که من عرض مى کنم.

مقاصد شوم براى انحراف ملت روزنامه ها را بخوانيد: اينهايى که فرياد مى زدند که بايد دمکراتى باشد، اينها مسيرشان غير از ماست، اينهايى که اسم از اسلام نمى آورند و اجتناب مى کنند از اينکه اسمى از اسلام بياورند، در عمرشان

بسم اللّه الرحمن الرحيم

را نمى خواهند بگويند، اينهايى که نوشته هاشان را بخوانيد ببينيد که از جمهورى اسلامى اصلش صحبتى نيست، اينهايى که از اين فداکارى که روحانيين کردند و قدم اول را روحانيين برداشتند، 15خرداد، 15 خرداد روحانى است و بايد تعطيل بشود براى روحانى، نهضت روحانيت.

اينهايى که مى بينيد که اجتناب از اين دارند، حتما بايد اسم ديگرى روى آن باشد، اسلام نباشد هرچه مى خواهد باشد، اينها سرپوش مى خواهند بگذارند روى مقاصد خودشان، آن مقاصدى که برخلاف مسير ماست، با اسم يک نفرى که ملى است.

مسير ما مسير نفت نيست، نفت پيش ما مطرح نيست.

ملى کردن نفت پيش ما مطرح نيست.

اين اشتباه است.

ما اسلام را مى خواهيم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان مى شود.

مقصد ما اسلام است.

مقصد ما نفت نيست تا اگر يک نفر نفت را ملى کرده ، اسلام را کنار بگذاريم براى او سينه بزنيم.

هرکس را ديديد با هر اسمى ، هر هياتى را ديديد با هر اسمى ، هر جمعيتى را ديديد با هر اسمى ، هر نويسنده اى را ديديد با هر اسمى ، هر کسى که دعوى مى کند که ما حقوقدان هستيم، دعوى هر چى که مى کند ببينيد مقالاتشان چه جورى است، در روزنامه ها مقالاتشان را مى نويسند.

ببينيد وقتى که اجتماع مى کنند - که کردند - ببينيد که با اسلام چطور مخالفت مى کنند(1).

ببينيد اين اجتماعات از چه ، از چه جور جمعيتى مجتمع مى شود.

ببينيد چه مردمى در اين اجتماعات جمع مى شوند و خودشان را متصل مى کنند، و بعد هم از اسلام هيچ خبرى نيست.

ببينيد چه جمعيتهايى هستند که روحانيين را مى خواهند کنار بگذارند، همان طورى که در صدر مشروطه روحانى کار را کرد و اينها زدند و کشتند، ترور کردند.

همان نقشه است.

آن وقت ترور کردند سيد عبداللّه بهبهانى را، کشتند مرحوم نورى(2) را و مسير ملت را از آن راهى که بود برگرداندند به يک مسير ديگر، همان نقشه الان هست که مطهرى را مى کشند، فردا هم شايد من و پس فردا هم يکى ديگر را.

آزادى و استقلال در پناه اسلام مسير غير مسير ماست.

مسير ما اسلام است، ما اسلام مى خواهيم.

ما آزادى که اسلام توى آن نباشد نمى خواهيم.

ما استقلالى که اسلام توى آن نباشد نمى خواهيم.

ما اسلام مى خواهيم.

آزادى که در پناه اسلام است، استقلالى که در پناه اسلام است ما مى خواهيم.

ما آزادى و استقلال بى اسلام به چه دردمان مى خورد? وقتى اسلام نباشد، وقتى پيغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتى قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادى باشد.

ممالک ديگر هم آزادى دارند.

ما آن را نمى خواهيم.

دشمن خودتان را بشناسيد، من حالا دارم معرفى مى کنم.

و اين نوارى که من مى گويم، امروز، امشب - يا هر وقت که مى شود - بايد در راديو، بى يک کلمه اين طرف و آن طرف، اگر يک حرف اهل روزنامه يا راديو اين ور و آن ور بکنند من خراب مى کنم آن روزنامه را، براى اينکه برخلاف مسير ملت است، آزادى نيست، توطئه است.

ما توطئه را مى شکنيم.

بشناسيد آنها را! من حجت را دارم تمام مى کنم براى ملت ايران.

من مى بينم بدبختيهايى که از دست همين اشخاصى که فرياد آزادى مى کشند براى ملت ايران، من بدبختى را دارم مى بينم.

بدبختى ملت ما آن وقتى است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند.

ما آزادى در پناه اسلام مى خواهيم، استقلال در پناه اسلام مى خواهيم، اساس مطلب اسلام است.

آزادى منهاى اسلام، توطئه استعمار معرفى کردم من به شما اين اشخاصى را که کارى به اسلام ندارند، روحانيت را هم هيچ کارى به آن ندارند، مى خواهند يک مملکت غربى درست کنند براى شما.

آنهايى که حسن نيت دارند، نيت سوء ندارند، نمى خواهند دوباره رژيم برگردد، با او هم بد هستند.

اينها مى خواهند يک مملکت غربى براى شما درست کنند آزاد هم باشيد، مستقل هم باشيد اما نه خدايى در کار باشد و نه پيغمبرى و نه امام زمانى و نه قرآنى و نه احکام خدا - نه نمازى و نه هيچ چيز.

شما شهادت را براى خودتان فوز مى دانيد براى اينکه مثل - مثلا - سوئيس بشويد يا شما قرآن را مى خواهيد? شما براى اسلام قيام کرديد.

اين همه رنج و زحمت که روحانيت برد و مى برد براى اسلام است.

هر جا که گفتند جمهورى بدانيد که توطئه تو کار است.

اسم اسلام را نياوردند هر جا، گفتند جمهورى دمکراتيک، بدانيد توطئه تو کار است، بدانيد منهاى اسلام است، آزادى منهاى اسلام است، استقلال منهاى اسلام است.

روحانى با توطئه مخالف است، نه با آزادى اين همه تبليغاتى که مى کنند اهل قلم - نمى دانم - اهل بيان، تبليغاتى که مى کنند که ما از آن ديکتاتورى فارغ شديم، ديکتاتورى عمامه و کفش آمده است، اينها ضد اسلامند.

مى دانند که آخوند ديکتاتور نيست، آخوند مى خواهد مردم آزاد باشند، آخوند مى خواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادى.

اينها مى خواهند که روحانيت را کنار بگذارند.

مملکت را يک مملکت - آنهايى که حسن نيت دارند، حسن نيت به اين معنا که نيتشان اين است که رژيم سابق نه و خارجيها هم نه ، اما چه ? اما اسلام هم نه ! اينها - آنهايى که به خيال خودشان حسننيت دارند، نه رژيم سابق را مى خواهند - با او دشمنند - و نه اجانب را مى خواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را، اسلام و هرچه وابسته به اسلام است.

آخوند يعنى اسلام.

روحانيين با اسلام درهم مدغمند.آنکه به روحانيين به طور کلى، نه با يک آخوند، نه با من، هرکس - به من هرچه هم بگويند مانعى ندارد آنکه با عنوان روحانى و آخوند مخالف است، اين دشمن شماست.

اين آزادى را براى شما ممکن است تامين کند، استقلال را هم براى شما ممکن است تامين کند، اما استقلالى که توى آن امام زمان نيست، آزادى که توى آن قرآن نيست، آزادى که در آن پيغمبر اسلام نيست.

ملت ما اين را مى خواهد? خونش را داد براى اين? براى آزادى داد? براى خدا داد.

ملت ما تبع حضرت سيدالشهداء شد.

او خونش را براى کى داد? حکومت مى خواست? استقلال مى خواست? آزادى مى خواست? او خدا را مى خواست، او اسلام را مى خواست، او مى خواست که اسلام در خارج تحقق پيدا بکند.

روحانى اسلام را مى خواهد، روحانى اسلام در پناه اسلام را مى خواهد، و آزادى در پناه اسلام را مى خواهد.

تز اسلام منهاى روحانيت شعار مخالفان اسلام اين برنامه کوتاه مدت، که شما بشناسيد اشخاصى که مسيرشان مسير خداست، مسير اسلام است، مسير امام زمان است.

راه شناختن اين معناست.

اگر گفتند جمهورى اسلامى بدانيد راه ، راه شماست و اگر از اين کلمه احتراز کردند اگر ديديد که با روحانيت شما موافقند، بدانيد با قرآن هم موافقند، بدانيد با اسلام هم موافقند.

اگر گفتند اسلام منهاى روحانيت، بدانيد با اسلام موافق نيستند.

اين را براى گول زدن مى گويند، اين را براى اينکه اين دژ را بشکنند.

دنبالش اسلام رفته است! ديگر محتاج به کوبيدن نيست.

اسلامى که گوينده اسلامى ندارد اين اسلام نيست.

اسلام که توى کتاب نيست، کتابش را هم فردا از بين مى برند.آنى که روحانيت را مى خواهد ببرد، کتاب روحانيت را هم مى خواهد بريزد دور.

اگر روحانيت رفت، تمام کتب دينى ما به دريا ريخته مى شود، آتش زده مى شود.

اين برنامه کوتاه مدت براى ملت ما، اللهم قد بلغت، من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما، و بايد هم گفته بشود.

من مسائلى که مى دانم و مى فهمم وظيفه ام اين است که بگويم، و گفتم.

من حجتى که خدا برايم دارد ادا کردم.

اين برنامه قليلالمدت شماست که ، کوتاه مدت شماست که بايد با تمام اينها مبارزه کنيد(3)، سختتر از آن مبارزه اى که با شاه کرديد.

رسالت مبارزه با روشنفکر مابها دشمنى بعض از اين طوايف براى اسلام کمتر از دشمنى او نبود.

او در عين قدرتش هم باز اسم خدا مى آورد، باز زيارت مى رفت - ولو ريا هم بود، اما اينها ريايى اش را هم حاضر نيستند! اينها همچو فرار مى کنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نيستند دروغش را بگويند که توى دلشان خلاف هم باشد! بگويند به لفظ.

بعض از اين نويسنده هاى ما حاضر نيستند براى جلو بردن مقصدشان يک کلمه اسلام را توى کار بياورند ولو براى اينکه بازى بدهند ما را.

با اينها بايد ما همان مبارزه اى را بکنيم که با محمدرضا کرديم، براى اينکه توطئه در کار است نه قضيه آزادى.

آزادى لکن توطئه نه .

جمعآورى قشرها را درهم و برهم و ميتينگ راه انداختن براى هر بهانه اى، براى هر استخوانى ميتينگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نيست.

برنامه درازمدت و برنامه طويلالمدت براى شما جوانها، براى شما خانمها، براى همه ، اين است که اگر شماها يک انسان مذهبى باشيد مقاصد اسلامى را پيش مى بريد.

اگر اين خانمها بچه هاى مهذب بار بياورند، بچه هاى اسلامى بار بياورند، شما هم دينتان و هم دنياتان محفوظ است.

اگر خداى نخواسته در دامن اينها بچه غير مهذب، بچه غير اسلامى پيدا بشود، و در کفالت شما جوانها بچه هاى غير اسلامى ، بچه هاى غير مهذب پيدا بشوند، و در دبستانهاى ما که بچه هامان مى روند مهذب و مؤدب به آداب اسلامى نباشند، در دبيرستانهاى ما که جوانهاى ما مى روند تهذيب در کار نباشد، ادب اسلامى در کار نباشد و در دانشگاه اسلامى نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبرى نباشد، رو به زواليم.

يعنى هم اسلام به باد مى رود و هم کشور.

برنامه طويلالمدت - دراز مدت - اين است که شما خودتان را تهذيب کنيد و بچه هايتان را براى آتيه .

شما کشور لازم داريد براى بچه هاى خودتان و اسلام براى بچه هاى خودتان.

شما حالا به واسطه اينکه مؤدب شديد به آداب اسلام، براى حالا کار مى کنيد لکن اولاد شما اگر مهذب نباشد، مؤدب به آداب اسلام نباشد، فردا براى اسلام هيچ کار نمى کند.

و کسى که ايمان نداشته باشد، کسى که به خدا اعتقاد نداشته باشد، کسى که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، اين نمى شود که براى کشورش مفيد واقع بشود.

ممکن است يکى - دو تا پيدا بشود اما ما صحبتمان سر توده مردم است.

نجات کشور و ملت در پرتو معنويات مردمى مى توانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمى مى توانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنويت داشته باشند.

اگر معنويت در کار نباشد و همه مربوط به ماديت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور مى روند ولو اينکه آن آخور را امريکا برايش درست کند.

اينهايى که خيانت به مملکت ما کردند و همه چيز ما را بردند، اينها پيششان فرق نمى کرد که امريکا به آنها ماديت را بدهد، پارک و - نمى دانم - دستگاه را بدهند، يا از يک راه صحيحى باشد.

راه صحيح و غير صحيح پيش آنها فرقى نمى کند.

آنها اتومبيل مى خواهند: اتومبيل از دست پيغمبر به آنها برسد يا از دست ابوجهل برسد فرقى نمى کند، به او کار ندارند، به اتومبيل کار دارند.

اينهايى که به مملکت ما خيانت کردند و مملکت ما را به تباهى کشاندند، آن بودند که ايمان نداشتند.

اگر در بين آنها يک نفر ايمان داشت، آن يک نفر اين کارها را نمى کرد.

آنهايى که خوردند و بردند و ما را به تباهى کشاندند، آنهايى بودند که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند، به ماوراى طبيعت اعتقاد نداشتند، به معنويات عقيده نداشتند.

آنها مى گفتند همين چهار روز زندگى است، پس هر چه هست بهتر، مرفه تر، از هر راهى مى خواهد باشد.

لزوم آشنايى نسل جوان با معنويت برنامه طويلالمدت ملت ما، برنامه دراز مدت ملت ما اين است که بچه هاى خودشان را، اينهايى که در تحت تربيت آنهاست، معلمهاى ما، مادرهاى بچه هاى ما، پدرهاى بچه هاى ما، معلمهاى بچه هاى ما، استادهاى بچه هاى ما، نويسندگان براى بچه هاى ما، گويندگان براى بچه هاى ما، اينها معنويات را به اين ملت بفهمانند، آشنا کنند آنها را با معنويات.

اين مادر که بچه در دامن او بزرگ مى شود بزرگترين مسئوليت را دارد، و شريفترين شغل را دارد: شغل بچه دارى.

شريفترين شغل در عالم بزرگ کردن يک بچه است، و تحويل دادن يک انسان است به جامعه .

اين همان بود که خداى تبارک و تعالى در طول تاريخ برايش انبيا فرستاد، در طول تاريخ از آدم تا خاتم.

انبيا آمدند انسان درست کنند.

شغل مادرى، که معالاسف اجانب اين شغل را پيش ما مبتذل کردند، و مادرهاى بچه هاى ما را از بچه ها جدا کردند، نه همه ، مقدارى را، اين شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن اين مادر، بچه - بچه صحيح بيرون نيايد.

و بعد که به دبستان مى رود و بعد که تحت حمايت پدر مى آيد، پدر را هم يک کارى بکنند که توجهش به بچه نباشد، تربيت نکند.

بعد هم در دبستان، بعد هم در دبيرستان، بعد هم در همه جاى ديگر، در بالاتر از اين.

اينها مى خواهند که انسان در اين کشورها نباشد.

اگر انسان در اين کشورها باشد، دست آنها کوتاه خواهد شد.

مى خواهند مسلمان صحيح مؤمن، مؤمن باللّه، آنکه شهادت را فوز مى داند، در اين مملکت نباشد.

ديدند که اينهايى که دست آنها را کوتاه کردند همينها بودند که توى خيابان ريختند زن و مرد و فرياد کردند اسلام.

اينها از اسلام مى ترسند.

برگزيدن نماينده معتقد به جمهورى اسلامى آن برنامه قليلالمدت و کممدت، اين برنامه دراز مدت.

و اين مطلبى است که من به شما عرض مى کنم، و شما به برادرها و خواهرهاى من از قول من عرض کنيد که مطلب اين است.

همه با هم و مسئله ، مسئله جمهورى اسلام.

بعد هم که انشاءاللّه مى خواهيد وکلا تعيين بکنيد، هر جور وکيلى براى هر محلى که مى خواهيد تعيين بکنيد، وکيلى که جمهورى اسلامى را اعتقاد دارد.

...

اگر وکيلى باشد که اينجايش پينه بسته از شدت سجده وليکن جمهورى اسلامى را نمى خواهد، اين به درد شما نمى خورد.

و اگر وکيلى باشد که بدانيد دشمن با رژيم منحوس بود و دشمن با امريکا و شوروى بود لکن جمهورى اسلامى را نمى خواهد، اين وکيل را وکيل تعيين نکنيد.

وکيلى که تعيين مى کنيد آنى است که جمهورى اسلامى را عقيده داشته باشد، نه چهار روزى که حالا مى خواهد وکالت بکند بگويد جمهورى اسلامى ! ما يک نفر را داشتيم که مى خواست وکيل بشود، مى گفتند که اين آدم در ايامى که مى خواهند راى بگيرند نماز مى خواند! اين جور نباشد.

خودتان فهميده باشيد، بين خودتان زندگى کرده باشد.

فهميده باشيد که مسير همان مسيرى است که شما داريد.

اگر يک نفر آدمى باشد که فيلسوف باشد، يک آدمى باشد که تمام عالم را در تحت سيطره علمى خودش برده باشد لکن جمهورى اسلامى را نمى خواهد، اين را تعيين نکنيد.

يکى از
حضار:

ما با خون خودمان راه شما را امضا مى کنيم.

حضار:

صحيح است.

خداوند انشاءاللّه که شما را حفظ کند، مؤيد و منصور کند، و اين راه را همه ما با هم انشاءاللّه ادامه را ندارد.

1- حسن نزيه (وزير نفت دولت موقت) در جمع حقوقدانان اظهار کرد که اسلام توان اداره جامعه بدهيم.

2- آقاى فضلاللّه نورى.

/ 175