مقدمه - پیرامون جمهوری اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیرامون جمهوری اسلامی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

" پيرامون جمهوري اسلامي " مجموعه اي است متشكل از چند بخش بخش اول عبارت است از يك مصاحبه مطبوعاتي كه در تاريخ 58 / 1 / 27 يعني دو هفته قبل از شهادت استاد مطهري با ايشان انجام شده است و متن كامل آن براي اولين بار منتشر مي شود بخش دوم مقاله اي است
از استاد شهيد پيرامون " وظائف حوزه هاي علميه " بخش سوم شامل يك مقاله ناقص تحت عنوان " نقش بانوان در تاريخ معاصر ايران " و نيز يك سخنراني تحت عنوان " نقش زن در جمهوري اسلامي " مي باشد كه هر دو بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نگارش و ايراد شده است. علت نقص آن مقاله را بايد ترور خائنانه استاد شهيد دانست چرا كه آن مقاله آخرين نوشته استاد است به طوري كه پس از شهادت آن بزرگوار در محل كارشان يافت شد و قصد داشتند آنرا به صورت مقدمه در چاپ جديد كتاب " مسئله حجاب " بگنجانند.

بخش چهارم اين كتاب را يك سخنراني استاد تحت عنوان " اهداف روحانيت در مبارزات " تشكيل مي دهد كه در آبان 1357 يعني چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در دانشگاه صنعتي تهران ايراد شده است . اين سخنران. سرگذشتي دارد كه خوب است بدان اشاره شود : در آن ايام گروههاي غير اسلامي و اكثرا چپگرا هفته اي را به عنوان هفته وحدت اعلام كرده بودند و منظورشان وحدت گروههاي مسلمان و غيرمسلمان در نهضت موجود و در نتيجه دخالت دادن خود در رهبري نهضت بود سميناري در دانشگاه صنعتي تهران تشكيل داده و از جناحهاي مختلف سخنران دعوت كردند
از جناح اسلامي نيز چند نفري را دعوت كرده بودند دانشجويان كه از اهداف آنها مطلع بودند نزد استاد شهيد آمده و با اظهار اينكه افرادي كه از جناح اسلامي دعوت شده اند چندان قوي نيستند و احيانا خود انحراف فكري دارند و ممكن است نتوانند حق مطلب را ادا كنند ، ايشان را دعوت به سخنراني نمودند استاد ابتدا به دليل مشغله زياد نپذيرفت ولي با اصرار فراوان دانشجويان و دوستان سرانجام اين دعوت را اجابت نمود هنگامي كه استاد شهيد در آن مجمع به عنوان سخنران پشت تريبون قرار گرفت بسياري از شركت كنندگان چپگرا به عنوان اعتراض جلسه را ترك كردند استاد در آن جلسه ضمن تأكيد بر رهبري بلامنازع امام ، به طور ضمني فهماند. كه اتحاد جناح عظيم اسلامي با جناح ماركسيستي امكان پذير نبوده و از نظر اسلام مردود است به اين ترتيب تمام رشته هاي چپگرايان در چند روز قبل سمينار پنبه شد و پس از سخنراني استاد تظاهرات عظيمي از طرف دانشجويان مسلمان در صحن دانشگاه به حمايت از رهبري امام بر پا شد
و آن سمينار براي هميشه تعطيل گرديد . بخش پنجم اين كتاب متشكل از دو سخنراني استاد شهيد درباره " آزادي عقيده " است كه در پائيز 1348 در حسينيه ارشاد ايراد شده است بخش ششم نيز يادداشتهايي است از استاد شهيد. پيرامون " اسلام و انقلاب " و مسائل ديگر ضمنا به تناسب مطالب كتاب ، آنرا با يك شعر و يك نوشته از استاد شهيد درباره امام آغاز كرديم . از خداوند توفيق خدمت مسئلت داريم . انتشارات صدر.

ديباچه

شعري از استاد شهيد در غم فراق امام خميني

بعد از 15 خرداد كه در زندان شهرباني بوديم آقاي بكائي تبريزي اشعار ذيل را كه از مردي بنام ( ذوالقدر ) مي باشد در پشت مثنوي من به عنوان يادگار نوشتند : نشد ابرو خم از سنگيني بار قفس ما را كه اين سنگين سبكتر باشد
از بال مگس ما را به رغم عدل و آزادي خلاف هر چه در عالم به جرم راستي افكنده در زندان ، عسس ما را تنك پرمايگان توبه فرما را زما برگو گرانجانيم و نتواند خريدن هيچكس ما را خود آزادي به دست آور كه كس نفرستد اين گوهر از آنسوي بحار و ساحل رود ارس ما را دموكراتش لقب بخشند. هر خود راي و خودكامي در اين مكتب كه معني واژگون گرديده اسما را ز بيت المال ملت گنجها سهم تبه كاران بيات آجر و صبحانه آب و عدس ما را. اينجانب با اينكه فاقد طبع شعر است يك روز اشعار بالا را با ابيات ذيل استقبال كرد : ز منزلگاه آن محبوب ، ياران را خبر نبود همي آيد به گوش از دور آواز جرس ما را صبا از ما ببر يك لحظه پيغامي به روح الله كه اي ياد تو مونس روز و شب در اين قفس ما را به رغم كوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز ميان ما و تو پيوند تا باشد نفس ما را سزاوار تو اي جان كنج زندان نيست
منزلگه سزد گر خون ببارد از دو ديده هر نفس ما را رواق منظر ديده مهياي قدوم تو كرم فرما و بپذير از صفا اين ملتمس ما را تمام ملت ايران فكنده چشم بر راهت به راه عدل و آزادي ، نه باك از هيچكس ما را. شعر بعد از 15 خرداد كه در زندان شهرباني بوديم آقاي بكائي تبريزي اشعار ذيل را كه از مردي بنام ذوالقدر مي باشد در پشت مثنوي من بعنوان يادگار نوشتند : نشد ابرو خم از سنگيني بار قفس ما را كه اين سنگين سبك تر باشد
از بال مگس ما را به رغم عدل و آزادي خلاف هر چه در عالم به جرم راستي افكنده در زندان ، عسس ما را تنك پرمايگان توبه فرما را زما برگو گرانجانيم و نتواند خريدن هيچكس ما را خود آزادي به دست آور كه كس نفرستد اين گوهر از آنسوي بحار و ساحل رود ارس ما را دموكراتش لقب بخشند
هر خود راي و خودكامي در اين مكتب كه معني واژگون گرديده اسما را ز بيت المال ملت گنجها سهم تبه كاران بيات آجر و صبحانه آب و عدس ما را اينجانب با اينكه فاقد طبع شعر است يك روز اشعار بالا را با ابيات ذيل استقبال كرد : ز منزلگاه آن محبوب ، ياران را خبر نبود همي آيد
به گوش از دور آواز جرس ما را صبا از ما ببر يك لحظه پيغامي به روح الله كه اي ياد تو مونس روز و شب در اين قفس ما را به رغم كوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز ميان ما و تو پيوند تا باشد نفس ما را سزاوار تو اي جان كنج زندان نيست
منزلگه سزد گر خون ببارد از دو ديده هر نفس ما را رواق منظر ديده مهياي قدوم تو كرم فرما و بپذير از صفا اين ملتمس ما را تمام ملت ايران فكنده چشم بر راهت به راه عدل و آزادي ، نه باك از هيچكس ما را

متن خير مقدم بازگشت امام خميني به ايران كه در فرودگاه مهرآباد تهران

قرائت شد . - به قلم استاد شهيد -

بسم الله الرحمن الرحيم " جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا الا ان حزب الله هم الغالبون " اي روح خدا و اي ابراهيم بت شكن اسلام و اي بنده پاكباز حق و اي جان عزيز ملت ايران ! به عرض برسانم كه .




  • رواق منظر چشم من آشيانه توست
    كرم نما و فرودآكه خانه خانه توست



  • كرم نما و فرودآكه خانه خانه توست
    كرم نما و فرودآكه خانه خانه توست



ملت ايران چه چيزي از جان عزيزتر دارد كه نثار مقدم فرخنده رهبر فداكار و روشن بينش نمايد ، و چه ثنايي بالاتر از اين سراغ دارد كه او را بنده پاكباز حق بخواند . اي بنده پاكباز خدا ! اي مسلمان محمدي ! اي شيعه صادق ! اي آيت خدا ! ملت ايران در شخصيت شما و از تجربه زندگي شما بالاخص در شانزده سال اخير زعامت امت كه بر شما سپرده شد مصداق عيني وعده خدا به رزمندگان و پويندگان راهش را مشاهد. مي كند كه اگر به ياري خدا بشتابيد به ياري شما مي شتابد و شما را ثابت قدم نگاه مي دارد ، و هر كسي از آن خدا باشد خدا از آن اوست . هجرت شما از وطن عزيز در 14 سال پيش تحت فشار و اجبار سمبلهاي استبداد و استعمار ، ياد آور هجرت جد مكرمتان رسول خدا ( ص ) و ياران بزرگوار اوست
كه به گناه خواستاري جامعه توحيدي از شهر و ديار خود رانده شدند . " الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله " و بازگشت امروزتان يادآور فتح مبين و عظيم مكه است كه سمبلهاي زر و زور و بتهاي فلزي و گوشتي يكي پس از ديگري از مقر حكمراني به زير آورده شدند
و حكومت خدايي جايگزين حكومت طاغوتي گرديد . " لقد صدق الله الرويا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنين " . ملت ايران ، جان بر كف در انتظار فرمان رهبر عظيم الشأن خويش است و تا برقراري جامعه توحيدي ، جامعه اي كه در آن ، انسان از قيد بندگي انسان آزاد باشد
و بهره كشي انسان از انسان ، ملغي گردد و از ناهمواريها و نابرابريهاي مصنوعي اثري نماند و بتهاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي يكسره سرنگون گردند و مساوات ، برابري و برادري به معني واقعي كلمه برقرار شود و آثار استبداد 25 ساله و استعمار 4 ساله محو گردد. و در يك كلمه ، بندگي از آن خدا و حكومت ، حكومت الهي باشد ، از پاي نخواهد نشست . جاي چندين هزار شهيد ، شهيدان 15 ساله اخير كه حركت انقلاب مقدس اسلامي ما را با خون سرعت بخشيدند خالي است كه بازگشت مظفرانه رهبر خود و شكوفه هاي به ثمر رسيده نهال انقلاب را به چشم خود ببينند اگر امروز در ميان ما نيستند اروا. پاكشان ناظر و شاهد خواهد بود . و السلام عليك و علي الارواح التي حلت بفنائك و رحمه الله و بركاته . برقرار باد جامعه توحيدي و جمهوري اسلامي به رهبري امام خميني .

بخش اول مصاحبه با استاد شهيد

بسم الله الرحمن الرحيم.

مصاحبه مطبوعاتي با استاد شهيد دو هفته قبل از شهادت

سؤال : آينده انقلاب اسلامي را چگونه مي بينيد ؟ جواب : در مسائل اجتماعي براي آينده نمي توان به صورت قطعي پيش بيني كرد يعني مسائل اجتماعي پيچيده تر از آن است كه يك نفر آن طوري كه مثلا يك منجم و متخصص ستاره شناسي خسوف و كسوف را پيش بيني مي كند
بتواند وضع جامعه را پيش بيني كند البته يك مطلب ديگر هست كه درباره آن هم بدون تكيه بر يك نوع ديد الهي يعني جهان بيني الهي نمي شود نظر داد و آن اينست كه آينده جامعه بشريت چه آينده اي است ؟
ما معتقديم كه حركت جامعه ها و حركت انسانها به سوي استقلال هر چه بيشتر فكري و آزادي بيشتر از جبر محيط طبيعي و محيط اجتماعي و وابستگي بيشتر به ايمان و ايدئولوژي است و البته ما آينده را پيش بيني مي كنيم كه آينده بشريت آينده جامعه توحيدي است ، جامعه توحيدي ، هم به مفهوم فكري و اعتقادي و هم به مفهوم اجتماعي است . و اما آينده بالخصوص انقلاب اسلامي ايران در اين مورد نيز به اصطلاح معروف تنبؤ يعني پيامبر يگري نمي شود كرد كه به طور جزم آينده اي را پيش بيني نمود ولي به صورت اميدواري ، براي ما وضع حاضر بسيار بسيار اميدوار كننده است. كه انقلاب اسلامي در آن جهت خودش به آن ثمر اسلامي اي كه بايد برسد ، در آينده انشاء الله خواهد رسيد . سؤال : يعني منظورتان اينست كه انقلاب اسلامي ايران در آينده مي تواند الگويي براي كشورهاي ديگر باشد ؟ جواب : اينچنين ما فكر مي كنيم، ما فكر مي كنيم كه مي تواند الگويي باشد ، البته بعد از آنكه وضع داخلي خودش را سامان بدهد و از يك نوع نابسامانيها و يك رگه هاي بيگانه اي كه در آن وجود دارد خودش را خالص بكند . سؤال : استاد ! به نظر شما چه شرايطي براي تداوم انقلاب لازم است . آيا همانطور كه در يك سري از سخنرانيهايتان فرموديد ، عدالت و آزادي ، معنويت و استقلال كافي به نظر مي رسد ؟ جواب : نه ، همانطوري كه توجه كرديد آنچه كه من در آن سخنرانيها گفته ام ، به عنوان شرايط است شرايط يعني چيزهايي كه بدون آنها مشروط امكان پذير نيست
اما معنيش اين نيست كه حتما وجود آنها كافي است و هيچ شرط ديگري در كار نيست معمولا وقتي كه مي گويند شرائط ، به اصطلاح شرط لازم را بيان مي كنند نه شرط كافي آنچه كه من در آنجا گفتم يك سلسله از شرائط لازم بود
مقصود من اين بود كه اين انقلاب اسلامي اگر بخواهد سلب كننده آزاديها باشد ، اين يك آفتي است در آن ، و اگر بخواهد نسبت به عدالت اجتماعي به معني دقيق كلمه حساسيت كافي نداشته باشد به. خطر خواهد افتاد اگر تحت تاثير مكتبهاي ماترياليستي معنويت را كوچك و ضعيف بشمارد و گرايش مادي زياد پيدا بكند باز به خطر خواهد افتاد اگر استقلال را چه استقلال سياسي ، چه استقلال اقتصادي و چه استقلال مكتبي يعني اينكه اسلام را به عنوان يك مكتب مستقل بشناسد و معرفي بكند. نه اينكه از مكتبهاي ديگر قسمتهايي را بگيرد و مخلوط بكند ، كوچك بشمارد باز در خطر است . من در آن جزوه اي كه به نام نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير منتشر شد ، بحثي كرده ام تحت عنوان آفات نهضت در آنجا مسائلي را ذكر كرده ام غير از شرائط مذكور ، و هشدارهايي داده ام از آن جمله است
مسئله رخنه فرصت طلبان هميشه يك نهضت بعد از آنكه پيروز شد و يا قبل از آنكه پيرز بشود در وقتي كه آثار و علائم پيروزي پيدا مي شود و دوران سختيهاي محض منقضي مي گردد ، فورا افراد فرصت طلب كه از هر فرصتي استفاده مي كنند خودشان را مي اندازند
توي نهضت و بعد هم آنچنان تندتر از ديگران شعار مي دهند و داد و فرياد مي كنند كه صداي انقلابيون اول را تقريبا تحت الشعاع قرار مي دهند و اگر مراقبت نشود و جلوي اين فرصت طلبها اعم از افراد فرصت طلب يا گروههاي فرصت طلب گرفته نشود
قهرا نهضت به خطر خواهد افتاد همچنين در آنجا گفته ام كه يك نهضت خدايي يعني يك نهضت مذهبي ضرورتا بايد در آن خلوص حكمفرما باشد و اگر نوعي ناخالصي ، هوا ، هوس ، طمع ، بالخصوص در رهبران نفوذ پيدا بكند ، نهضت مذهبي زود از بين خواهد رفت ، يعني نهضتهاي مذهبي بالخصوص ( همه نهضتها اينچنين است ولي نهضتهاي مذهبي بالخصوص ) از نظر رخنه كرد. هوا و هوسها و مطامع ، عجيب آسيب پذير است و در همان جزوه اين آيه را ذكر كرده ام كه قرآن مي گويد : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون قرآن به گونه اي تهديد مي كند كه بعد از اين از من بترسيد يعني از اينكه كاري بكنيد
كه عقوبت الهي طبق سنت الهي شامل حال شما بشود و شما ديگر اين لياقت و استحقاق را از دست بدهيد بترسيد كه آنوقت طبق سنت الهي كه اگر مردمي از نظر اخلاق و روحيه فاسد شدند ، خداي متعال هم وضع اجتماعي آنها را تغيير مي دهد ، [ خداند وضع اجتماعي شما را تغيير خواهد داد ] همچنين عوامل ديگري در آنجا ذكر كرده ام
از قبيل كوتاهي كردن در عرضه كردن ايدئولوژي اسلامي به طور كامل و جامع ، و كوتاهي كردن در پاسخگويي به معترضها و در مقابله كردن با ايدئولوژيها كه زياد بايد جنبيد و زياد در اين زمينه كار كرد و الا اگر در اين جهت كوتاهي بشود باز نهضت رخنه پيدا مي كند
چيزهاي ديگري هم گفته ام كه درآن كتاب هست . پس بنابراين آنچه كه من در آن سخنرانيها گفتم قسمتي از شرطهاي لازم بوده نه همه شرطها . سؤال : استاد ! در حال حاضر به نظر مي رسد كه نسل جوان نياز مبرمي به دانستن و فرا گرفتن اسلامي دارد
و استقبال بي نظيري هم مي كند آيا به نظر شما براي اقناع اين نسل از نظر فلسفه و احكام و دستورات اسلامي صرفا مجالس سخنراني در محافل و مساجد كافي است و يا بايستي براي اين كار مركزي به همين منظور تاسيس مي شود ؟
جواب : ابدا سخنراني و مقاله و امثال اينها كافي نيست بلكه همين طوري كه توجه داريد مراكزي براي اين منظور لازم است . دانشكده ها و احيانا وجود يك دانشگاه كه در آن به سبك كلاسيک. تدريس بشود لازم است ، دانشگاهي كه در آن علوم و معارف اسلامي تدريس بشود و علوم ديگر هم تا آنجا كه مربوط به علوم و معارف اسلامي مي شود مثل مسائل روانشناسي ، جامعه شناسي ، مكاتب فلسفي و بالخصوص فلسفه مادي در آن آخرين حد و آخرين نظريه اش تدريس بشود
و اسلام بايد به صورت فني و علمي و كلاسيك رسما تدريس بشود والا سخنراني كه يك كار آزاد و متفرقه است هرگز كافي نخواهد بود . سؤال : وزارت امر به معروف و نهي از منكر كه امام هم راجع به آن اشاره اي فرمودند چه خواهد بود و يا چه بايد باشد ، آيا با اين دانشگاههايي كه شما فرموديد ارتباطي مي توند داشته باشد ؟
جواب : آنچه ايشان فرمودند وزارت امر به معروف نيست اگر وزارت باشد يعني اگر اسمش را وزارت بخواهيم بگذاريم معنايش اينست كه دستگاهي وابسته به دولت باشد و از بودجه دولت هم استفاده بكند و قهرا تحت مقررات و ضوابط دولتي باشد
و زير نظر نخست وزير وقت و وزيري كه از ناحيه نخست وزير تعيين مي شود باشد بلكه مقصودشان يك مؤسسه مستقل و وابسته به روحانيت است و اين نظريه بر اساس نظريه ديگري است كه ايشان درباره روحانيت دارند

كه روحانيت بايد مستقل بماند همچنانكه در گذشته مستقل بوده است ، و نهضتهايي كه روحانيت كرده به دليل مسستقل بودنش بوده اينكه روحانيت شيعه توفيق پيدا كرده كه چندين نهضت و انقلاب را در صد ساله اخير رهبري بكند به دليل استقلالش از دستگاههاي حاكمه وقت بوده حالا هم كه باز حكومت ، حكومت اسلامي مي شود ، با اينكه حكومت اسلامي است ، ايشان معتقدند كه روحانيت بايد مستقل و به صورت مردمي مانند هميشه باقي بماند . روحانيت آميخته با دولت نشود ايشان با اينكه روحانيت به طور كلي وابسته به دولت شود آنچنانكه روحانيت اهل تسنن هست به شدت مخالفند ولو در دوره حكومت اسلامي ، و نيز با اينكه روحانيين بيايند جزء دولت بشوند و پستهاي دولتي را رسما اشغال بكنند ، مخالفند اين كارهايي كه بالفعل كميته ها دارند كه در راس كميته ها غالبا روحانيين قرار گرفته اند ، يك امر اضطراري و اجباري است يعني در شرائطي كه قواي انتظامي از هم پاشيده شد و تنها قوه و قدرتها در مساجد باقي ماند و افراد مسلمان اسلحه ها را در دست گرفتند ، چون اين افراد جز از روحانيين محل از كس ديگر معمولا اطاعت نمي كردند ، خودبخود بدون اينكه طرحي برايش ريخته شده باشد ، به جاي اين مراكز انتظامي و كلانتري . . . و كميته ها به وجود آمد و از اول هم اين مطلب عنوان شد و هميشه گفته شده امروز هم گفته مي شود
كه وجود كميته ها موقت است و بايد هر چه زودتر و هر چه بهتر باز دستگاههاي انتظامي دولتي بيايند مشغول كارشان بشوند و كميته ها هم پستها را تحويل آنها بدهند به هر حال روحانيت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانيت بايد وابسته به دولت بشود
و نه افرادي از روحانيين بيايند پستهاي دولتي را به جاي ديگران اشغال كنند بلكه روحانيت بايد همان پست خودش را كه ارشاد و هدايت و نظارت و مبارزه با انحرافات حكومتها و دولتهاست ، حفظ بكند در آينده هم همين پست را بايد حفظ بكند البته اين به معني تحريم نيست ، به معني پيشنهاد است ممكن است يك وقتي ضرورت ايجاب بكند كه يك فرد [ روحاني ] معيني چون كس ديگري نيست ، [ يك پست دولتي را اشغال كند ] ديگر نمي گوئيم چون بر روحانيين تحريم شده [ نبايد چنين بشود ] مثلا پست وزارت آموزش و پرورش را. در نظر مي گيريم اگر در شرايطي قرار بگيريم كه اتفاقا يك فرد غير روحاني صالحي [ براي تصدي اين پست ] نباشد ولي افراد صالح روحاني كه ضمنا تجربه در كار آموزش و پرورش هم زياد دارند و بهتر از ديگران مي توانند انجام دهند وجود داشته باشند. ديگر نبايد گفت كه اينها به دليل اينكه روحانيند نبايد [ متصدي اين پست شوند ] ، تحريم شده بر اينها نه ، معناي مطلب اينست كه در شرائطي كه روحاني و غير روحاني هر دو وجود دارند و غير روحاني لااقل در شرائطي مساوي با روحاني وجود دارد
تا چه رسد كه در شرائط بهتر وجود داشته باشد ، اولويت با غير روحاني است اين مؤسسه ، يعني همان كاري كه روحانيين بايد انجام دهند ولي با تشكيلات تا حالا هم امر به معروف و نهي از منكر مي كردند ولي به وسيله منابر و سخنرانيها و مقاله ها كه يك چيز ناقصي بود اين كار مي خواهد
به صورت يك تشكيلات منظم در بيايد كه تمام مملكت را بپوشد ، كلاس داشته باشد ، اصلا امر به معروف كلاس داشته باشد ، آموزش ببينند هر كسي كه چهار تا منبر ياد گرفت به خودش حق ندهد كه برود امر به معروف و نهي از منكر كند آن كسي كه مي خواهد
امر به معروف و نهي از منكر بكند بايد كلاس ببيند و ياد بگيرد و مجاز باشد براي اين كار و محدود باشد به طوري كه آن كسي كه در يك رشته مي تواند امر به معروف و نهي از منكر بكند و نه در رشته ديگري ، از حد خودش تجاوز نكند
به علاوه همه مراكز امر به معروف و نهي از منكر كه بايد تمام كشور را بپوشاند با يكديگر در ارتباط باشند و از يك مركز دستور بگيرند و يك نوع هماهنگي باشد و در حقيقت يك نوع پرورش ديني و مذهبي هماهنگ وجود داشته باشد . سؤال : آيا قدرت اجرائي هم مي توانند داشته باشند . جواب : البته خود امر به معروف و نهي از منكر به حسب اصل قانون مي تواند قدرت اجرائي هم داشته باشد ولي فعلا جزء اين طرح نيست چون قرار است يك طرح ديگري كه اين را هم لابد شنيده ايد اجرا شود و آن اينست
كه يك ارتش ملي اسلامي به وجود بيايد كه هسته اش هم ريخته شده به نام پاسداران انقلاب كه آنها بايد تربيت اسلامي و نظامي پيدا كنند و از نظر ايدئولوژيكي تعليمات ببينند اين در كنار امر به معروف و نهي از منكر خواهد بود
احيانا يك رابطه اي هم ميان اينها عنداللزوم برقرار شود مانعي ندارد ولي فعلا جزء طرح نيست يعني فعلا آنهايي كه قدرت اجرائي دارند به صورت يك دستگاه مستقل كه الان شروع به كار هم كرده اند وجود دارند .

بخش دوم وظائف حوزه هاي علميه

بسم الله الرحمن الرحيم وظائف حوزه هاي علميه حوزه هاي علميه و محيطهاي روحاني ما ، مسؤول پاسداري ايمان جامعه اسلامي و دفاع از اصول و فروع دين مقدس اسلام از ديدگاه مذهب شيعه ، و تعليم و تبليغ آنها ، و عهده دار پاسخگوئي به نيازهاي مذهبي مردم مسلمانند .

دشواري و سنگيني اين مسؤوليتها در همه زمانها يكسان نيست ، بستگي دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و ميزان آگاهي مردم به مسائل مختلف از يك طرف ، و درجه فعاليت نيروهاي مخالف از طرف ديگر.

همانطور كه در حديث شريف كافي آمده است : العالم بزمانه لا يهجم عليه اللوابس آشنائي با اوضاع و جريانات زمان و شناخت عوامل دست اندركار اجتماع ، امكان پيش بيني مي دهد و با پيش بيني ها مي توان به مقابله با حوادث ناگوار شتافت همچنانكه امكان بهره برداري از فرصتهاي مساعدي كه تحولات زمان پيش مي آورد ، به وجود مي آورد . بديهي است كه مفهوم مخالف جمله گرانقيمت فوق اينست : الجاهل بزمانه يهجم عليه اللوابس آنكه نمي داند در جهاني كه زندگاني مي كند چه مي گذرد ؟ چه عواملي دست اندر كار ساختن جامعه به ميل خود هستند ؟
چه تخمهائي در زمان حاضر پاشيده مي شود كه در آينده سر بر خواهند آورد ؟ روزگار آبستن چه حوادثي است ؟ هرگز نمي تواند به مقابله با نيروهاي مهاجم برخيزد و يا از فرصتهاي طلائي زودگذر اغتنام جويد واضح است
كه توجه و بي توجهي قشري كه مسؤوليت هدايت و رهبري و رعايت و پاسداري جامعه خود را دارند از نظر آگاهي به اوضاع اهميت فوق العاده بيشتري دارد . اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پيش ( پيش از مشروطيت ايران ) مقايسه كنيم مي بينيد. روحانيت آنروز مواجه بوده با جامعه اي بسته و راكد ، با جامعه اي كه هيچگونه واردات فكري نداشته جز آنچه از حوزه علمي ديني صادر مي شده است فرضا از آن حوزه ها جز رساله اي عملي يا كتابهائي در حدود جلاء العيون و حليه المتقين و معراج السعاده صادر نمي شده است ، آن جامعه نيز مصرف فكري جز اينها نداشته است .

ولي امروز اين توازن به شدت بهم خورده است امروز به طور مستمر از طريق دبستانها ، دبيرستانها ، دانشگاهها ، مؤسسات آشكار و پنهان نشر كتاب ، وسائل ارتباط جمعي از قبيل راديو ، تلويزيون ، سينماها ، روزنامه ها ، مجلات هفتگي و ماهانه و سالانه ، كنفرانسها ، سخنرانيها ، و از طريق برخورد با مردمي كه از سرزمينهاي ديگر به كشور ما آمده اند. و از طريق مسافرتها به كشورهاي خارج ، هزاران نوع انديشه به اين جامعه صادر مي شود ، كه اگر انديشه هائ. كه از حوزه هاي علمي ديني و يا وسيله شخصيتهاي مبرز مذهبي در خارج اين حوزه ها صادر مي شود - با اينكه نسبت به گذشته در سطح بالاتري قرار گرفته است - با آنچه از جاهاي ديگر صادر مي شود مقايسه شود رقم ناچيزي را تشكيل مي دهد
و مي توان گفت نزديك به صفر است . حتي خود حوزه هاي علميه ما هم اكنون يكي از بازارهاي پررونق انديشه هائي است كه از كانونهاي غير مذهبي و يا ضد مذهب صادر مي شود . اينجا است كه هر فرد متدين آگاه ، ضرورت تجديد نظر در برنامه هاي حوزه هاي علميه را شديدا احساس مي كند .

نكته اي كه ضرورت دارد از آغاز مورد توجه قرار گيرد اينست كه هر گونه تجديد نظر و تحول در برنامه هاي حوزه هاي علميه بايد بر اساس همان فرهنگ غني و قديم اسلامي و ادامه همان راه و تسريع در حركت آن و آفت زدائي از آن بوده باشد همين فرهنگ كه از جوهر حياتي نيرومندي برخوردار استو متأسفانه در اثر غفلت پاسداران آن قسمتهاي مهمي از آن به فراموشي سپرده شده و دچار زنگ زدگي شده و قسمتهائي از آن به نوعي آفتها دچار شده ، بايد از نو احيا شود و از عناصري كه فرهنگهاي جديد به وجود آورده اند تغذيه كند و مسير رشد و توسعه و تكامل خود را طي نمايد .

لازم به تأكيد است كه هر گونه تجديد نظر مبني بر جايگزين ساختن يك فرهنگ ديگر به جاي فرهنگ اصيل هزار و سيصد ساله اسلامي ، خيانت به اسلام و مسلمين است و نتيجه اي جز كشاندن امت اسلامي به دامن فرهنگ و تفكر بيگانه شرقي يا غربي ، چپ يا راست ، ندارد . خوشبختانه تحولات جديد و پيشرفتهاي علوم جديد ضمن اينكه مسئوليتها را دشوارتر و سنگينتر كرده ، فرصتهاي بسيار مناسبي نيز به وجود آورده و اصالت فرهنگ اسلامي را روشنتر و زمينه شكوفائي آنرا فراهمتر كرده است .

حوزه هاي علميه ما اگر از محدوديتهاي مصنوعي كه خود براي خود به وجود آورده اند خارج گردند و با استفاده از پيشرفت علوم انساني جديد به احياء فرهنگ كهن خود و آراستن و پيراستن آن بپردازند و آنرا تكميل نمايند
و به پيش سوق دهند ( كه آمادگي تكامل و پيشروي دارد ) مي توانند از اين انزواي حقارت آميز علمي خارج شوند و كالاهاي فرهنگي خود را در زمينه هاي مختلف معنوي ، فلسفي ، اخلاقي ، حقوقي ، رواني ، اجتماعي ، تاريخي با كمال افتخار وسربلندي به جهان دانش عرضه نمايند .

بديهي است كه انجام چنين رسالت مقدسي نيازمند به شوراها و طرحهاي متعدد ، هر كدام براي مدت معين است آنچه در اين اوراق ذكر مي شود ، ارزش اينكه نام طرح به آن داده شود ، ندارد ، يك سلسله تذكرات است. كه به نظر نويسنده از نظر " وظائف " و مسؤوليتها رسيده است و در اين اوراق يادداشت مي شود . اين وظائف را در دو بخش ذكر مي كنيم بخش اول تحت عنوان وظائف اصلي و بخش دوم تحت عنوان وظائف فعلي . منظور از وظائف اصلي مجموع اموري است. كه ايده آل و كمال مطلوب در حوزه هاي علميه محسوب مي شود ، كه اگر اين حوزه ها در صدد بر آمدند و امكانش را تحصيل كردند همه آنها را بايد انجام دهند ، و منظور از وظائف فعلي ، مجموع كارهائي است كه در حال حاضر شروع به آنها در امكان مدرسين عاليقدر فعلي حوزه علميه ق. است . بديهي است كه هر اندازه به حول و قوه الهي ، بر امكانات تدريجا افزوده شود ، قسمتهائي از وظائف اصلي جزء وظائف فعلي قرار مي گيرد .

وظائف اصلي

1 - احياء همه علومي كه هم اكنون جزء علوم اسلامي محسوب مي شود : از تفسير ، حديث ، درايه ، رجال ، فقه ، اصول ، ادبيات ، تاريخ اسلام ، تاريخ ملتهاي مسلمان ، كلام اسلامي ، فلسفه اسلامي ، عرفان اسلامي ، اخلاق اسلامي ، منطق اسلامي ، با توجه به سير تحولي و تاريخي آنها و مشخص ساختن نقش شخصيتهائي كه در پيشبرد اين علوم مؤثر بوده اند
يعني علاوه بر اينكه خود اين علوم مشمول احياء و اصلاح و آرايش و پيرايش قرار مي گيرند ، تاريخ تحول اين علوم نيز دقيقا مشخص مي شود . 2 - حفظ و نگهداري و نگهباني مواريث فرهنگي اسلامي ، اعم از علمي و فني از طريق فهرست كردن و گردآوردن
در حد امكان . 3 - برقراري رابطه علمي با همه مراكز علمي اسلامي در كشورهاي عربي ، آفريقائي ، آسيائي ، اروپائي ، و اطلاع از فعاليتهاي اسلامي در آن مراكز . 4 - تقويت و ترويج زبان عربي در حد مكالمه كامل و استفاده وافي از هر نوع كتاب عربي به زبان معاصر . 5 - آشنائي هر فرد لااقل با يك زبان خارجي در حد استفاده از كتابها و سخنرانيهاست . 6 - ادبيات فارسي در جنبه هاي ارتباط با فرهنگ اسلامي و شناختن زبان فارسي به عنوان زبان دوم اسلامي . 7 - آشنائي با علوم انساني جديد از قبيل روانشناسي ، جامعه شناسي ، جغرافي جهاني ، تاريخ جهاني ، در حد بيگانه نبودن . 8 - اطلاع بر فلسفه اخلاق ، تعليم و تعلم مكاتب اخلاقي گوناگون قديم و جديد و مقايسه با اخلاق اسلامي ، در حد اجتهاد و تخصص . 9 - اطلاع بر فلسفه تاريخ و تعليم مكاتب مختلف اين فلسفه و روشن ساختن فلسفه تاريخ از نظر قرآن ،
در حد اجتهاد و تخصص . 1 - اطلاع بر مكاتب و سيستمهاي اقتصادي جهان و تعليم و تعلم آن مكاتب و روشن ساختن اصول اقتصاد اسلامي ، در حد تخصص و اجتهاد . 11 - شناخت ماهيت تمدن و فرهنگ اسلامي ، توأم با مقايسه با همه تمدنها و فرهنگهاي ديگر ،
و روشن ساختن اصالت آن و مميزات آن و معرفي روح اين فرهنگ . 12 - تاريخ اديان در حد آشنائي و بيگانه نبودن ، و احيانا در حد تخصص و اجتهاد . 13 - تعليم مكتبهاي رائج الحادي معاصر به صورت بسيار دقيق از قبيل ماركسيسم ، اگزيستانسياليسم ، نهليسم و غيره ، و نقد آنها با موازين اسلامي . 14 - تعليم مكاتب حقوقي قديم و معاصر و مقايسه با حقوق اسلامي به عنوان حقوق تطبيقي . 15 - فلسفه تطبيقي بر اساس تعليم زنده ترين مكاتب فلسفي معاصر و مقايسه با فلسفه اسلامي . 16 - منطق تطبيقي بر اساس تعليم روشهاي منطقي جديد ، بالخصوص منطق سمبوليك و مقايسه با منطق اسلامي . 17 - سيره نبوي و سيره ائمه اطهار عليهم السلام به صورت تحليلي و تفسيري . 18 - مسائل قرآني شامل تاريخ نزول آيات و سور ، اعجاز قرآن ،
محكم و متشابه قرآن ، ناسخ و منسوخ قرآن ، معارف قرآن و غيره . 19 - نقش اساسي شيعه در علوم و فرهنگ اسلامي . 2 - تاريخ جهادهاي علمي و اخلاقي و اجتماعي شيعه . 21 - بحثهاي مربوط به امامت ، خصوصا با توجه به انحرافات جديد . 22 - اثبات امامت به طور عام و امامت هر يك از ائمه به نحو خاص ( جزء كلام است ) . 23 - مسائل مربوط به وحي و نبوت و اثبات علمي بودن وحي ( جزء كلام است ) . 24 - مسائل مربوط به معاد ( مندرح در كلام است ) . 25 - مسائل مربوط به توحيد ( مندرج در كلام است ) . 26 - رشته اي شدن و تخصصي شدن به علوم و ادبي ، تاريخي ، اصول ديني ، فروع ديني و غيره .

وظائف فعلي

آنچه فعلا در امكان آقايان مدرسين است و از هم اكنون بايد شروع به كار شود : . 1 - كلام جديد - با توجه به اينكه كلام علمي است كه در. وظيفه دارد يكي دفاع و رد شبهات و ايرادات به اصول و فروع اسلام و ديگر بيان يك سلسله تأييدات براي اصول و فروع اسلام ، كلام قديم تماما متوجه اين دو قسمت است ، و با توجه به اينكه در عصر ما شبهاتي پيدا شده كه در قديم نبوده و تأييداتي پيدا شده كه از مختصات پيشرفتهاي علمي جديد اس. و بسياري از شبهات قديم در زمان ما بلاموضوع است همچنانكه بسياري از تأييدات گذشته ارزش خود را از دست داده است ، از اينرو لازم است كلام جديدي تأسيس شود . در كلام جديد حداقل مسائل زير مورد بحث قرار مي گيرد : الف - فلسفه دين ، علل پيدايش آن از نظر روانشناسان و جامعه شناسان ، نظريات مختلفي كه در اين زمينه داده شده و همه نقض و طرد شده است ،
مسأله فطرت ديني و بحث عميق انساني درباره فطرت و فطريات ، آينده دين و مذهب ، مهدويت در اسلام . ب - وحي و الهام از نظر علوم رواني جديد ( مسأله نبوت ) . ج - بررسي مجدد ادله توحيد با توجه به ايرادات و شبهاتي كه ماديين جديد بر براهين توحيد از آن جمله برهان نظم و برهان حدوث و برهان وجوب و امكان و غيره كرده اند و با توجه به تأييدات جديد در همه آن زمينه ها و همچنين بحث اساسي درباره شبهات ماديين در همه زمينه ها خصوصا در زمينه عدل الهي و عنايت الهي .

د - بحث امامت و رهبري از جنبه اجتماعي با توجه به مسائل مهمي كه امروز در مسائل مربوط به مديريت و رهبري گفته شده است ، و با توجه به مسائل مربوط به جنبه معنوي امامت و انسان كامل در هر زمان . ه - مسائل خاص حضرت رسول و قرآن و شبهاتي كه در اين زمينه شده است . 2 - فلسفه تاريخ با توجه به مكاتب قديم و جديد از نظريه ابن خلدون گرفته تا نظريه توئن بي در زمان حاضر و مخصوصا نظريه ماركسيسم در اين بخش ، از اسلام و مقتضيات زمان نيز بحث مي شود . 3 - فلسفه اخلاق ، مشتمل بر بيان همه فلسفه هاي اخلاق قديم و جديد ، مذهبي و غير مذهبي و تدوين يك فلسفه اخلاق متقن اسلامي و بطور كلي بحثي در تعليم و تربيت اسلامي . 4 - اقتصاد اسلامي با تبيين مشخصات اقتصاد سرمايه داري و اقتصاد سوسياليستي و وجوه اشتراك و افتراق اقتصاد اسلامي با هر يك از آنها . 5 - فلسفه اجتماع از نظر تطبيقي و بيان اصول اجتماعي اسلام و جامعه ايده آل اسلامي .

بخش سوم زنان و انقلاب اسلامي

بسم الله الرحمن الرحيم به عنوان مقدم.

نقش بانوان در تاريخ معاصر ايران

از چاپ اول كتاب مسأله حجاب ده سال و اندي و از چاپ اول كتاب نظام حقوق زن در اسلام در حدود شش سال مي گذرد در اين دو كتاب وضع و موقع زن ، نقش زن در زندگي ، وظائف زن ، حقوق زن بررسي شد
و منطق اسلام در اين مسائل روشن گشت در فاصله اين ده سال تحولي شگرف در زندگي ما ايرانيان پديد آمد ، انقلابي عظيم و خيره كننده رخ داد كه چشم جهانيان را خيره كرد ، همه را به اعجاب و تحسين واداشت ، كشور ايران وارد مرحله نويني از تاريخ خود شد ، رژيم كهن شاهنشاهي را به دور افكند و دست اندر كار تحقق بخشيدن نظامي اسلامي است و سر آن دارد حوزه وسيع منطقه اسلامي را كه صدها ميليون مسلمان را در بر گرفته است به راه خود بكشاند و جهان سومي به نام جهان اسلامي بيافريند .

اكنون ضرورت ايجاب مي كند كه وضع و موقع زن در اين ده سال و در جريان اين انقلاب عظيم اسلامي مورد بررسي قرار گيرد كه بانوان در اين انقلاب چه سهم و نقشي داشته اند و چه عوامل. موجب گشت كه بانوان در اين مقطع تاريخي بي نظير سهم عمده اي به خود اختصاص دهند . انقلاب اسلامي ايران ويژگيهائي دارد كه در مجموع خود آنرا در ميان همه انقلابات جهان بي نظير و بي رقيب ساخته است يكي از آن ويژگيها ذي سهم بودن بانوان است .

بانوان سهم بزرگي از انقلاب را به خود اختصاص دادند و اين حقيقتي است كه جملگي برآنند رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي ايران بارها با تكريم و تحسين از نقش فعال بانوان ياد كرده اند و احيانا سهم آنانرا عظيمتر از سهم مردان شمرده اند رهبر انقلاب اسلامي ايران با تيزبيني و تيزهوشي خاص خود در يافته بودند
كه انقلاب اسلامي ايران بدون شركت بانوان به ثمر نخواهد رسيد ، از اينرو شركت آنانرا در مراسم انقلابي واجب و لازم شمردند ، و حتي موافقت پدر يا شوهر را لازم ندانستند . بانوان با ايمان ما ، پس از آنكه از فرمان رهبر آگاه شدند با حفظ اصول و موازين اسلامي از هيچگونه فداكاري در راه به ثمر رساندن انقلاب خودداري نكردند، پا به پاي مردان راهپيمايي كردند ، شعار دادند ، در تظاهرات شركت كردند ، شهيد دادند ، زندان رفتند ، شكنجه كشيدند ، آواره خانه و خانواده شدند ، دربدري كشيدند ، محروميتها متحمل شدند . به نظر مي رسد اينچنين نقش تاريخي براي زن در جهان بي سابقه است در تاريخ اسلام خودمان تنها در صدر اسلام است
كه مي بينيم بانوان نقش مؤثري از نظر سياسي يا نظامي يا فرهنگي ايفا كرده اند ، در دوره هاي متأخر تدريجا اين نقش ضعيف شده و احيانا به صفر رسيده است و همين جهت ايجاب مي كند كه تحقيق كنيد. چه عواملي موجب گشت كه زن بار ديگر در صحنه تاريخ ظاهر شود و تاريخ را از ( مذكر ) بودن محض خارج كند و آنرا " مؤنث " ( = مذكر - مؤنث ) نمايد ؟ پيش از آنكه وارد اين بحث شويم ياد آوري اين نكته ضروري است كه منظور ما از نقش داشتن و نقش نداشتن زن در تاريخ ، نقش مستقيم و ظاهر شدن زن در صحنه تاريخ است ،
اما نقش غير مستقيم و پشت جبهه و صحنه را زن همواره براي خود محفوظ داشته است . زنان در طول تاريخ تنها مولد و زاينده مردان و پرورش دهنده جسم آنها نبوده اند ، بلكه الهام بخش و نيرو دهنده و مكمل مردانگي آنها بوده اند
زنان از پشت صحنه و از پشت جبهه جنگ همواره به مردان مردانگي مي بخشيده اند ما در بسياري از اشعار حماسي عربي و فارسي مي بينيم كه دليران و دلاوران در حماسه هاي خود زنانرا مخاطب قرار داده و از مردانگي و شجاعت و دلاوري خود داد سخن داده اند ، گوئي مرد آگاهانه و يا ناآگاهانه از همه دليريها و دلاوريهاي خود رضايت و تحسين و جلب رضايت زن را منظور مي داشته است اگر فرصتي دست دهد
و قطعات ادبي نظم و نثر كه در اين زمينه انشاء شده يك جا گرد آيد يك فراز جالب و قابل مطالعه اي از نظر جامعه شناسي فراهم مي گردد اينكه مي گويند زن آفريننده عشق است و عشق آفريننده مرد و مرد آفريننده تاريخ ، ناظر به نقش غير مستقيم زن در سازندگي تاريخ است.

زن نقش سازندگي غير مستقيم تاريخي خود را مديون اخلاق ويژه جنسي خويش ، يعني حيا و عفاف و تقوا و دور باش زنانه خويش است آنجا كه زن دور باش حيا و عفاف را حفظ نكرده . خود را به ابتذال كشانده اين نقش تاريخي را از دست داده است به حق در مورد حيا و عفاف زن گفته شده است : " حيا پاداشهاي خود را پس انداز مي كند و در نتيجه نيرو و شجاعت مرد را بالا مي برد و او را به اقدامات مهم وا مي دارد ، قوائي را كه در زير سطح آرام حيات ما ذخيره شده است بيرون مي ريزد " ( 1 ) . از اينرو گوئي نوعي تضاد و تعارض ميان اين دو نقش وجود دارد : يا نقش غير مستقيم و از صحنه بيرون بودن و يا نقش مستقيم و پشت جبهه را رها كردن و نقش غير مستقيم نداشتن اما در حقيقت تضاد و تعارض غير قابل جمعي در كار نيست يك راه باريك و ظريف وجود دارد
كه زن اگر از آن راه برود هر دو نقش را در آن واحد مي تواند ايفا كند آن راه باريك و ظريف همان است كه بانوان ما در ده ساله اخير طي كردند ويژگي دخالت زن در انقلاب اسلامي ايران در اينست كه زن مسلمان ايراني در عين اينكه در صحنه تاريخ ظاهر شد
و مستقيما در كار سازندگي تاريخ با مرد شركت كرد ، پشت جبهه را رها نكرد ، حيا و عفاف و پوشش لازم را از كف نداد ، دور باش خويش و كرامت و عزت زنانه خويش را محفوظ داشت و خويشتن را مانند زن غربي و زن مدل پهلوي به ابتذال نكشانيد . زنان از نظر نقش تاريخي دوره هاي سه گانه اي را طي كرده اند در برخي دوره ها و بر اساس برخي طرز تفكرها دخال.

1 - ويل دورانت ، لذات فلسفه ، صفحه . 133

/ 14