لحظه ها - ویژه نامه غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ویژه نامه غدیر - نسخه متنی

محمدرضا حکیمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لحظه ها

لحظه ها مى گذرند و بار گذشتشان بر دوش ماست. ما مى گذريم و بارگذشتمان بر دوش دفاع از حق زندگى است. زندگى مى گذرد و بار گذشتش بر دوش تاريخ.

انسان بر سررود بى آرام لحظه ها قايق مى راند، قايقى از تخته بند هستى، از عمق تكليف و درخشانى وجدان و پاكى پيوست و عصمت التقاء. اكنون آيا اين تكليف عميق و وجدان درخشان و پيوست پاك و التقاى معصوم را به چه روز مى نشانند؟

آنچه هست، و انسان بايد از آن آگاه باشد يا آگاه شود اين است.

لحظه هاى پا به گريز، در جام وجود انسان مى ريزند تا آن را لبريز كنند. و خورشيد بر اين جام مى تابد تا انسان آن را همى روشن بدارد و از فروغ زندگى پر.

در تفسير آفتاب، به اينجا مى رسيم كه لحظه ها همواره از عصمت سرشارند. و اعماق متعالى زندگى از اين لحظه ها آكنده. تا در مفاهيم حق و عمل به آنها، تبديلى راه نيافته باشد، چنين است. و چون آن تبديل راه يافت، بر مفسران آفتاب است كه به مرزبانى خيزند و نگهداشت عصمت لحظه ها را از جان سپرسازند و تعالى اعماق را حراست كنند، حراستى از جوهر غرور و تلالوى حماسه.

سطح زندگى چندان ارجمند نيست اگر عمق آن ارجمند نباشد. شناخت و وصول

عمق است و حركت سطح. در جهان تحرك بسيار است اما وصول اندك. طبيعت با انسان، در تحرك همگام است و در وصول پيش. و در اين ميان اگر انسانى به وصول دست يافت، او از طبيعت پيشتر است و ارجمندتر، كه در اين شرط، طبيعت انسان را خنگى است رهوار. و از اينجاست كه معنويت و حماسه، از پديده هاى ديگر عظيم ترند و از همه زيباييها زيباتر.

وقتى كه مى گوييم حق، يعنى راستين ترين كائن، در همه تفسيرها و عمق ها. و چون مى گوييم: دفاع از حق، يعنى تبلور معنويت و تشخص حماسه، اين است آنچه هست.

انسان و تاريخ و حماسه، سه بعدى است كه بدون توجه به بعد چهارم، ارجشان ناشناخته است و تعاليشان بى بن. و آن بعد چهارم، حق است به معناى وسيع و ژرف آن.

و چون در انيجا به بارى كه بر دوش لحظه ها گذاشته شده است توجه كنيم يعني: تكليف، و به تفسير آفتاب برسيم، يعني: استقامت، هم در هستى خويش و هم در ذات زمان و عمق رابطه، تشخص حماسه را لمس مى كنيم. و چون بنگريم كه حق در مفهوم اصليش از همه كس و همه چيز و همه وقت و همه جاست، مى نگريم كه چسان دريا و كتاب، و كوه و استدلال، و آفتار و دل، و قلم و عصيان، و سپيده و سخن، و روز و تفسير، و صخره و عقيده، و ظهر و اقدام، در مرزز هستى مشعلداران معنويت متبلور و حماسه متشخص [ متشخص را در اينجا به معناى لغوى يا عرفى آن به كار نمى برم، بلكه.به معناى فلسفيش به كار مى برم، يعنى حماسه اى كه ابعاد خويش را شناخته و در آفاق تعين و تحقق خود تابيده است. ] يكسانند.

/ 110