«طلبة شهيد: حسين نصيري» از مروة عشق با صفا بايد رفت در مطلع نور تا خدا بايد رفت در پاسخ استغاثة سرخ حسين لبيك زنان به كربلا بايد رفت خداوندا! موقعي كاغذ را مي نويسم كه اميدم فقط رحمت تو است. خداوندا! رو به تو كردم، مرا ياري فرما و دستم را بگير. خدايا! به ديدار حسين بن علي (عليه السلام) ميآيم. خدايا! حسين (عليه السلام) را ديدن چه آسان است ولي ديدار حسين شرطي دارد و آن خالص بودن است. خدايا! اگر بنده روسياه و ناتوان و معصيت كارم، ولي به اميد ديدار حسين (عليه السلام) اين بار آمدم. خدايا! ديگر نمي خواهم به آن شهر كم ياور خميني باز گردم. من اين بار آمدم مخصوص لبيك يا خميني. خدايا! در شب والفجر 8 ديديم كه چگونه غواصان پرواز كردند. برادر! عدهاي موقع جان دادن، به رهبر دعا كردند و رفتند و من و تو ماندهايم و در نصف راهيم. برادر! بيا فكري كنيم بهر ديدار مولا حسين (عليه السلام) خداوندا! اگر رضاي تو در اين است كه سر يا دست را بدهم، راضيام. خدايا! خون دل ميخورم و دردها روي هم ميگذارم ولي نمي توانم به همه كس بگويم. اي خدايي كه در انتظار بازگشتن ما گنهكاران هستي؛ ديگر برايم بال و پر بده تا طاقت پرواز كردن داشته باشم. السلام عليك يا اباعبدالله.