شهيد سيدمجتبي موسوي وردنجاني - وصیت نامه شهید سید مجتبی موسوی وردنجانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید مجتبی موسوی وردنجانی - نسخه متنی

سید مجتبی موسوی وردنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيدمجتبي موسوي وردنجاني

استان چهارمحال و بختياري > شهرستان شهرکرد

وصيت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم «طلبة شهيد: سيد مجتبي موسوي» «شهركرد» «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»(آل عمران/169) گمان مبريد كساني كه در راه خدا شهيد شدند مرده‌اند، بلكه آنها زنده هستند و نزد پروردگار خود روزي مي‌خورند. با درود و سلام به رهبر كبير انقلاب اسلامي و مسئولين كشور، اين ياوران مستضعفان و دشمنان متكبران. با مسئوليتي كه بر دوش خود ديدم كه رهبر كبير دستور داد كه جبهه‌ها را خالي نگذاريد كه رزمندگان تنها بمانند و ديدم كه رفقاي عزيزم يك به يك رفتند و جانشان را فداي انقلاب كردند و ديدم كه بچه 14 ساله‌اي را كه نارنجك به شكم خودبست و زير تانك، دشمن را منهدم كرد و ديدم كه انقلاب در خطر است و ديدم كه نمي توانم درس بخوانم؛ رفتم تا بروم اسلام را ياري كنم، رفتم تا بروم كه در راه خداي خود جانم را فداي اسلام بكنم و گرچه لياقت آن را ندارم و اما اميدوارم كه ان‌شاءالله يكي از سربازان امام زمان باشم و جانم را فداي اسلام بكنم. اما تو اي پدر و مادر و خواهران و برادرانم! اولا؛ سلام مي‌رسانم سلامي از راه دور، از زير خمپاره‌ها، از زير گلوله‌هاي دشمن. اي پدر و مادر عزيزم، از جان عزيزترم! ببخشيد كه زحمت‌ها براي من كشيديد و من نتوانستم در برابر زحمت‌ها، براي شما زحمتي بكشم و اما اميدوارم كه شهيد بشوم و در فرداي قيامت در مقابل پيامبر اسلام و سرور شهيدان روي شما را سفيد كنم. اي پدر و مادرم! آن روزي كه من به طلبگي رفتم يك مدتي پول نداشتم، ده تا روزه برداشتم، چهار تا از آن را گرفتم و بقيه‌اش را نتوانستم بگيرم و 24 روز آموزش رفتم كه نتوانستم بگيرم و يك ماه احتياطاً نماز دارم كه برايم بگيريد و كتاب‌هايم را اگر احتياج به پول داشتيد بفروشيد و اگر احتياج نداشتيد به برادرانم بدهيد، اگر آنها هم نخواستند به كتابخانه مسجد ببريد، يك سري كتاب در نجف آباد هست و يك سري ديگر در قم و پانصد تومان هم در كيفم هست. سلام مرا به پدر و مادر بزرگ و دايي و پسر دايي‌ها و خاله‌ها و ديگران برسانيد و بگوييد ببخشيد كه من نتوانستم شما را ببينم. اما برادران عزيز و از جان عزيزترم! مرا ببخشيد و اما اي خواهرانم! مرا ببخشيد و حلال كنيد و روح الله را از راه دور مي‌بوسم. والسلام به اميد ديدار در بهشت جاويدان

/ 1