«طلبة شهيد: ولي الله محسني» «من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا». (احزاب/23) برخي از مومنين بزرگ مرداني هستند و به عهدي كه با خدا بستهاند كاملا وفا كردهاند تا در راه او شهيد شدند و بعضي آنها بر سرپيمان خود بوده و هرگز آن را تغيير ندادند. اين جانب طلبه حقير ولي الله محسني فرزند اسدالله، ساكن شهرستان نور، متولد سال 1343 بنا بر وظيفه شرعي و ديني، وصيتنامه خود را اينگونه تنظيم و خدمت شما ارائه ميدهم. «ما مثل حسين وارد جنگ شديم و بايد مثل حسين به شهادت برسيم». (امام خميني) با درود و سلام بر حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه) يگانه منجي عالم بشريت كه بر قلههاي سر به فلك كشيده غرب و كردستان تا دشت پهناور خوزستان و جنوب فرماندهي ميكند. با درود و سلام بر نايب برحقش امام امت آن پيري كه گوشه جماران با نداي «هل من ناصر ينصرني»اش مسلمين را به مبارزه عليه كافران و يزيديان زمان فرا ميخواند كه تاكنون عده زيادي از عزيزان كشور اسلامي در پاسخ به اين ندا به درجه رفيع شهادت نايل شدند. با درود و سلام بر تمامي شهدا از صدر اسلام تا جنگ تحميلي علي الخصوص شهداي والفجر هشت و نه كه با ايثار خون و جان خويش درخت نوپاي انقلاب اسلامي را آبياري نمودهاند وهمچنين درود و سلام بر خانوادههاي معظم شهدا، معلولين، مجروحين و اسرا كه همچون كوه مقاوم و استوار در برابردشمنان اسلام ايستادهاند. با درود و سلام بر روحانيت مبارز و متدين و با درود و سلام بر دلاورمردان جبهه توحيد كه به فرمان امام عزيزشان لبيك گفتند و همچون شيرغران بر دشمن زبون يورش بردند و با درود و سلام بر شما امتي كه به امام خويش وفادار بوده و در اين راه از دادن جان و مال، حتي جگرگوشهتان دريغ نميكنيد. همانا ما از خداييم و به سوي او بازگشت ميكنيم، حال كه اين جهان فاني و گذشتني است پس چه بهتر كه از بين رفتن ما در راه خدا و دين رسول الله (صل الله عليه و آله) باشد. من با اين نظر و عقيده عازم جبهه شده و از كاشانه و وطن خود هجرت نموده تا بتوانم كمكي هر چند ناچيز به اسلام و مسلمين بكنم و اگر خدا لايق دانست در اين راه به فيض عظيم شهادت نائل گردم. هر چند گنهكارم و لياقت شهيد شدن و مجاهد في سبيل الله بودن در من نيست، ولي خداوند، رحمان و رحيم است و خود به بندهاش قول داده كه (ادعوني استجب لكم) (بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را) من بارها خواستم خدا را بخوانم و اين خواندن را در جبهه رفتن و مبارزه با دشمنان خدا يافتم، تا خدا مرا به عنوان يك بنده توّاب، قبول كند. بار خدايا! از تو قاصرانه و عاجزانه ميخواهم كه با فضلت با ما رفتار كني نه با عدلت كه ما خيلي از عدالت دوريم. اما پيام اين حقير به شما مردم حزبالله وهميشه در صحنه اين است كه انقلاب اسلامي را حفاظت و نگهباني كنيد، همانطوري كه ميدانيد هر انقلابي دو چهره دارد «خون و پيام». امام حسين (عليه السلام) در صحراي سوزان كربلا خون سرخ و گرمش را نثار اسلام كرد و حضرت زينب (سلام الله عليها) يگانه شير زن كربلا، پيام رسان خون عزيزانش بود و بر همگان معلوم است كه وي در رساندن اين پيام چه سختيها كشيده و چه مصيبتهايي را تحمل كرده تا بتواند پيام و راه برادر را به گوش همگان برساند. امروز و در اين زمان بهترين عزيزانمان در جبهههاي حق عليه باطل جان خود را در طبق اخلاص گذاشته تا اسلام محفوظ بماند، حال اين شما هستيد كه بايد پيام رسان خونشان باشيد چه مرد و چه زن، چه پير و چه جوان همانطوري كه حضرت زينب (سلام الله عليها) در رساندن پيام شهيد دردها و مصيبتها را تحمل كرد شما هم بايد تمام سختيهايي را كه در سر راهتان است تحمل كرده وپشت سر بگذاريد همانگونه كه تاكنون پيام رسان خون شهدا بوديد از اين به بعد هم بايد باشيد. ما اثرات اين پيام را امروزه درمصر و سودان و صحراي سينا و آفريقاي جنوبي داريم مشاهده ميكنيم. آري اين چنين است رساندن پيام خون شهدا كه همانا پيام رهبر ما است. امت حزب الله نگذاريد امام تنها بماند و به دشمنان مهلت ندهيد تا دل امام را به درد بياورند. آنها ميخواهند مسأله ولايت فقيه را از ميان بردارند تا بر شما تسلط دوباره يا بند و بدانيد اگر اينها بر شما مسلط شوند ديگر اسلامي وجود نخواهد داشت. تا آنجايي كه ميتوانيد مسأله ولايت فقيه را تقويت كنيد كه تقويت آن تقويت اسلام است و باعث ريشه زدن اسلام درتمامي قلوب ميباشد. امت حزب الله به گروهكها اجازه ضربه زدن به اسلام را ندهيد كه آنها در كمترين فرصت بزرگترين ضربه را ميزنند و شما اي دولتهاي مرتجع منطقه بياييد و دست از كمك و تقويت صدام لعين برداريد كه به فرموده امام صدام حسين رفتني است. قدري به خود آييد و بنگريد به چه كسي كمك ميكنيد به كسي كه از اسلام ذرهاي بويي نبرده است، امروز كه رزمندگان در جبههها قدم به قدم به كربلاي حسين و پيروزي نزديك ميشوند و نداي صلح بلند ميكند! كدام صلح؟! در جنگي كه به ما تحميل كردند چطور صلح كنيم؟ در صورتي كه قرآن صريحا دستور ميدهد «و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه»(بقره/193) قتال كنيد تا فتنه از بين برود اگر ما صلح كنيم فرداي قيامت كه شهدا در مقابل ما صف كشيدهاند چه جوابي براي آنها داريم. ما ميخواهيم اسلام دوباره تحقق پيدا كند ما صلح را معتقديم در صورتي كه به نفع اسلام باشد. آنها ميخواهند با به ميان كشيدن صلح، جاني دوباره بگيرند و دوباره روانه ميدان شده آتش جنگ را برافروختهتر كنند. اما كورخواندهاند ما امام رهبري چون امام خميني داريم كه فرماندهياش علي و حسين گونه است و مستقيما با حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه) رابطه دارد پس ما چگونه صلح كنيم؟ صلح ما نمايانگر شكست ما است. اما پيام من به شما مسئولين: مطلبي كه مرا واداشت صحبتي براي شما داشته باشم عملكردهاي شما بود در سطحشهرستان، من به عنوان يك طلبه حقير، شما را نصيحت ميكنم و شما را به ميدان قتلگاه كربلا و به حلقوم غرقه به خون علي اصغرحسين (عليه السلام)، قسم ميدهم كه به نصيحت اين طلبه كوچك گوش فرا دهيد كه خير و صلاح شما را ميخواهم. حضرت علي(عليه السلام) فرمودند (التدبير قبل العمل يؤمنك من الندم) تدبير و دور انديشي پيش از انجام كار تو را از پشيماني ايمن ميسازد. البته بيان اين مطلب توهين به همه مسئولين شهر نشود. ميان شما عدهاي انگشت شمار هستند كه ميخواهند مردم را از دستگاه قضاوت، مسئولين كشوري و در پايان از امام ناراحت و ناراضي كنند. خواهش ميكنم دست از شيطنت برداريد و مردم مستضعف را به خاطر يك مسأله كوچك به اين طرف و آن طرف نفرستيد، در حالي كه شما كارهاي يك سرمايه دار و در خط خود را شخصاً و فوراً پيگيري ميكنيد. چرا بايد در كار مستضعفين ضوابط باشد ولي در كارهاي مستكبرين روابط؟ خواهش ميكنم با جلسههاي ناحق در لباس شرع، حق مردم را پايمال نكنيد و نگوييد كه فلاني در خط ما هست و فلاني نيست. در ميان مردم باشيد به خدا قسم اگر مردم تاكنون طاقت آوردهاند به خاطر خون شهيدان و امام عزيز تحمل كردهاند ولي اگر كاسه صبرشان لبريز شد تحمل نخواهند كرد و كاري ميكنند كه نميتوانيد از جايتان بلند شويد! چه بهتر كه با مردم مهربان باشيد و به خاطر خدا و امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) حرف امام را گوش داده و الگو قرارش ميدهيد و در عمل كردن. و اما شما برادران روحاني و طلبههاي فاضل: من خود را كوچكتر از هر چيزي ميبينم كه به عنوان يك طلبه براي شما پيام بدهم ولي بنابر وظيفه چند مطلبي براي شما بيان ميكنم برادران روحاني شما پيشتازان انقلاب بوديد و هستيد مردم را به موعظه دعوت نماييد صيانت و تقوا را پيشه خود سازيد و مردم را به تقوا و اخلاق سليم دعوت نماييد. امام فرمود: مسجد سنگر است سنگرها را حفظ كنيد؛ پس بايد مردم را به مساجد بكشانيد و در كنار مردم باشيد نكند خداي نكرده عالم بيعمل باشيد كه اينچنين نيستيد و نكند مردم را به صيانت، تقوا، مسجد، نماز جماعت و اتحاد دعوت كنيد ولي خود مسجد نياييد و تفرقه در بينتان موج بزند، متحد و مثل كوه استوار باشيد كه دشمن از اتحادتان ميترسد و امام كه واقعاً اسطوره تقوا و مقاومت است را الگو قرار دهيد. پدرم! اين را ميدانم كه نتوانستم در طول زندگي فرزند خوبي براي شما باشم و خدمتهايي را كه شما از من به عنوان فرزند انتظار داشتهايد ادا كنم. اما شما را به حق محمد (صل الله عليه و آله) قسم ميدهم كه مرا عفو نماييد. پدرم اين را ميدانم كه هر فرزندي پيش پدرش عزيز و محترم است و دوست دارد كه در پيري عصاي پدر باشد اما پدرجان آيا من از اسلام عزيزتر هستم؟ الان اسلام در معرض خطر تمام ابرقدرتهاي جهان است آيا من از حضرت قاسم امام حسن (عليه السلام) و حضرت علي اكبر و فرزند شش ماهه امام حسين (عليه السلام) محبوبترم؟ آنها همه براي اسلام شهيد شدند و ما بايد راهشان را كه همان راه اوليا و انبيا ميباشد، ادامه دهيم. پدرم! امروز ما از طرف خداوند مورد آزمايش قرار گرفتيم كه تا چه حد به اسلام توجه داريم. درود و سلام بر آن كساني كه از توجه و امتحان خدا سرافراز بيرون آمدند و شما هم يكي از آن سرافرازان هستيد و سلام اولياء خداوند بر شما باد كه اينگونه به اسلام و امام خود وفا داريد. خدمت مادر گراميام سلام عرض ميكنم، مادرم! من چه چيزي را ميتوانم به شما بگويم؟ چرا كه شما از فاطمه (سلام الله عليها) درساستقامت كردن در مقابل سختيها و پرورش و تربيت فرزند را آموخته و اينگونه مرا تربيت كردهايد و به جبهه حق عليه باطل فرستادهايد و اكنون شاهد جنازه فرزند حقيرت ميباشي، مادرم! هرگز يادم نميرود نيمههاي شبي را كه بلند ميشدي و دست از خواب ميكشيدي تا اينكه صدمهاي به من نرسد و خود را به سختي ميانداختي تا اينكه من سالم و سرحال باشم. مادرم! ميداني كه فرزند حسين در گوشه جماران نداي «هل من ناصر» را بلند كرده و كمك ميطلبد آيا به كمك رهبرم يعني فرزند زهرا (سلام الله عليها) نروم؟ در صورتي كه صدايش در گوشم طنين افكن است كه كيست مرا ياري كند و به ياري قرآن بشتابد. امروز درنگ كردن برهر فرد مسلماني حرام است چرا كه دين اسلام در معرض خطر تمامي دشمنان الحادي، صهيونيستي، كمونيستي، امپرياليستيو سوسياليستي قرار گرفته و اين ما هستيم كه بايد مثل حسين در مقابل آنها ايستادگي كنيم، مثل حسين (عليه السلام) شهيد شويم، مثلحسين (عليه السلام) اسير شويم و مثل حسين (عليه السلام) شاهد كشته شدن بهترين عزيزان و جگر گوشههاي شهرمان، از قبيل علي و هادي عزيزم كه واقعاً هادي و رهنما بود و علي عزيزم كه واقعا فرزند خلف قرآن و معلم متعهد و اسطوره تقوا و صيانت بود و ديگرشهداي شهرمان رحمان عزيز، بلباسي هاي شجاع و دلير، و نبي زاده قهرمان، شجاعي شجاع، كريم قهرمان، نورعلي دلير، ويوسفيان شريف و محمودي سلحشور و ساير شهدا باشيم و صبر و استقامت كنيم چرا كه خداوند به مومنين در راهش وعده داده، «ان الله يحب الصابرين» خداوند صابران را دوست دارد. مادرم! از تو ميخواهم كه در مرگ من چون كوه پر توان باشي و به دشمنان ثابت كني كه گرچه من جگر گوشهام را از دست دادم اما اين افتخار من و هر مادري بايد باشد كه فرزند خود را در چنين راهي فرستاده است. مادرم! اين را بدان كه من يك امانت الهي بودم كه در دامن شما تربيت و پرورش يافتم و الان زمان دادن امانت به صاحبش فرا رسيده پس چه بهتر كه با چهرهاي شاد، امانت را به دست خود تقديم پيشگاه خدا كني كه از دامن زن مرد به معراج ميرود، تو هم اينچنين پرورش دادي كه خدمتگزار اسلام باشم، دستت درد نكند! و شما اي خواهران عزيزم! به هيچ كس جز خدا تكيه نكنيد و همچون زينب (سلام الله عليها) راه حسين (عليه السلام) را ادامه بدهيد و اين را بدانيد كه سياهي چادرتان كوبندهتر از سرخي خون من است و افتخار كنيد كه برادر خود را در راه خدا از دست دادهايد و با شهيد شدنم دو برادر ديگرم ميباشند كه راه من و ديگر شهدا را ادامه ميدهند. اما شما دو برادر عزيز و گرانقدرم كه به حق برايم برادري نمودهايد؛ بنده شرمنده زحمات شما عزيزان ميباشم، با ازدست دادن برادرتان ناراحت نباشيد هر كدام در قبال كارتان، وظيفه تان سنگينتر ميشود. و تو اي برادر بزرگوارم، علي اكبر كه علي گونه رفتار ميكرديد و صبر و استقامتتان در مقابل سختيها زياد زياد تحمل ميكرديد؛ سنگر مدرسه را حفظ كن و اما تو اي رمضان عزيزم! سلاح افتاده مرا برگير و نگذار خون سرخ من خشكيده شود. به فرامين امام از ته دل گوش فرا ده و هرگز سرپيچي ننما، شكرگزار اين انقلاب الهي باش و مثل كوه استوار باش، در مقابلخائنين به انقلاب پايداري كن و انقلاب اسلامي را حفظ و حراست بنما. تا باشد خداي سبحان اجر و مزد در آخرت به تو عطا فرمايد. مرا حلال و عفو نماييد چون خيلي به شما دو برادر رنج و سختي دادم و شما آن را تحمل مينموديد. در خاتمه از كليه شهروندان و دوستان و آشنايان و فاميلهايم ميخواهم در صورتي كه رفتار و برخوردم را ناشايست ديديد مرا عفو نماييد و از تمام شما التماس دعا دارم، به اميد پيروزي رزمندگان اسلام. . . «والسلام»ولي الله محسني 25/12/64 استان: مازندرانشهرستان: نورتولد: 16/12/1343 شهادت: 8/3/1365- فاو