وصیت نامه شهید محسن لاسمی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید محسن لاسمی - نسخه متنی

محسن لاسمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
شهيد محسن لاسمي
استان مازندران > شهرستان محمود آباد
وصيت نامه
طلبه شهيد محسن لاسمي(موحدي) «محمودآباد» « ان‌ الله‌ يحب‌ الذين‌ يقاتلون‌ في‌ سبيله‌ صفاً كانهم‌ بنيان‌ مرصوص» (صف/ 4) سلام‌ بر امام‌ زمان‌ (عجل الله تعالي فرجه) يگانه‌ منجي‌ عالم‌ بشريت،‌ يگانه‌ سوار مركب‌هاي‌ جبهه‌هاي‌ نور عليه‌ باطل، فرمانده‌ كل‌ انسان‌ها در روي‌ زمين ‌و سلام‌ بر آخرين‌ اختر تابناك‌ و برج‌ ولايت‌ و امامت،‌ حجت‌‌ بن‌ الحسن‌ العسكري‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ له الفدا. سلام‌ بر نايب‌ برحقش‌ امام‌ امت‌؛ پير جماران،‌ اميد مستضعفان‌، ضد مستكبران،‌ حامي‌ محرومان،‌ قلب‌ تپنده‌ ملل‌ مستضعف‌ جهان‌ و كلمه ‌محبوب‌ قرن‌. سلام‌ بر رزمندگاني‌ كه‌ نداي‌ حق‌ طلبانه‌ امام‌ عزيز‌ را شنيدند و لبيك‌ گفتند، به سوي‌ جهاد مهيا گشتند تا نور اسلام‌ را در تاريخ‌ سياه‌ هويدا كنند. در ميدان‌ نبرد حضور يافتند و دشمن‌ تجاوزگر را با نداي‌ حق‌طلبانه‌ خود به‌ زباله‌دان‌هاي‌ تاريخ ‌فرستادند و خود را به‌ كربلاي‌ حسيني‌ و تربت‌ مقدسش‌ مقرب‌ ساختند تا بلكه‌ بتوانند پرچم‌ توحيد را به‌ رهبري‌ ابراهيم‌ زمان‌ و متوسل‌ شدن‌ به‌ خداوند ناصر و قادر در جهان‌ به‌ اهتزاز درآوردند. سلام‌ به‌ شهداي‌ صدر اسلام‌ تا به‌ كربلاي‌ حسيني‌ و از آن جا به‌ ارواح‌ طيبه‌ و مطهر شهداي‌ كربلاي‌ حسين‌ زمان‌ به‌ سيد شهدايي‌ كه‌ درس‌ را از حسين‌(عليه‌السلام‌) و ياران‌ او آموختند. درس ‌شهامت‌، شجاعت‌، حريت‌، شهادت‌، رشادت‌، رسالت‌، عزت‌، كرامت و شرافت‌ و . . . را آموختند. زبان اين حقير نمي‌تواند توصيف‌ صفات‌ شهدا كند؛ شهدايي‌ كه‌ خود را ديدند و خدا را پذيرفتند و به سوي‌ معشوق‌ پر كشيدند و به ملكوت‌ رفتند و چشم‌ از دنياي‌ فاني‌ و فريبنده‌ بستند. آري‌! آنها در صف‌ اول‌ قافله‌ قرار گرفتند و نكويان‌ رفتند؛ چون‌ خداوند، بهتر را در راه‌ خودش‌ مي‌پسندد و‌ متاع‌ خوبِ‌ مشتري‌ را خريدار است كه‌ شاعر مي‌فرمايد: در مسلخ‌ عشق‌ جز نكو را نكشند روبه‌ صفتان‌ زشت‌ خوي‌ را نكشند آن‌ نكويان‌ كه‌ مدت‌ها براي‌ ديدار مولاي‌ خود روز شماري‌ مي‌كردند تا به‌ لقاء الله‌ پيوستند. شهدايي‌ كه‌ رفتند اما از براي‌خويش‌ يك‌ ماية گرانبها برجاي‌ گذاشتند كه‌ پيام‌ باشد، آري‌ پيامشان‌ در جوامع‌ بشريت‌ خيلي‌ ارزش‌ دارد؛ چون‌ بهترين‌ مايه ‌انساني‌ را ]جان را[ براي‌ ما از دست‌ داده‌اند تا ما مردانه‌ زندگي‌ كنيم‌. حال‌ اگر من‌ لياقت‌ پيدا كردم‌، اگر بزرگترين‌ سعادت‌ نصيب‌ من‌ شد و اسم‌ من‌ اگر در ليست‌ اسامي‌ شاگردان‌ واقعي‌ امام‌ قرار گرفت‌؛ براي‌ ملتم‌ پيامي‌ دارم‌ و پيام‌ من‌ پيام‌ امام‌ امت‌ و پيام‌ امام‌، پيام‌ ائمة ‌معصومين‌ و پيام‌ معصومين‌ از خدا و كتابش‌ است‌. قبل‌ از اين كه‌ پيام‌ خود را متذكر شوم‌، چند كلمه‌اي‌ از هدف‌ سخن‌ بگويم‌: هر انساني‌ معمولاً در زندگي‌اش‌ هدف‌ دارد. انساني‌ كه‌ هدف‌ نداشته‌ باشد مثل‌ ماشيني‌ است‌ كه‌ در جاده‌ قرار دارد اما مسير و جهت‌ ندارد تا سير كند. هدف‌ دو گونه‌ است‌ 1- هدف‌ مادي؛‌ 2- هدف‌ الهي‌؛ اما انساني‌ كه‌ هدفش‌ مادي‌ باشد مثل‌ حيوان‌ است‌ و اما انساني‌ كه‌ هدفش‌ الهي‌ باشد با همت‌ خود پرواز مي‌كند و عرفان‌ پيدا مي‌كند و سير الي‌ الله‌ مي‌شود تا به‌ ملكوت ‌مي‌رسد. هدف‌ من‌ جز ياري‌ اسلام‌ و قرآن‌ و جلب‌ رضايت‌ خداوند چيز ديگري‌ نيست‌ و بر هر فرد، واجب‌ است‌ كه‌ حافظ ‌مكتب‌ خويش‌ باشد. عقيده‌ام‌ اين‌ است‌ كه‌ زماني‌ لشكر كفر در مقابل‌ لشكر اسلام‌ قرار گرفته‌ است‌؛ بر هر فرد‌ واجب‌ است‌ كه‌ خود را براي‌ جهاد مهيا كند. ما اگر مكتب‌ها و راه‌هاي‌ خرافي‌ را بررسي‌ كنيم،‌ مي‌يابيم‌ كه‌ انسان‌هايي‌ كه‌ در مكتب‌ كمونيستي‌، امپرياليستي‌، صهيونيستي‌ و كاپيتاليستي‌ هستند، آن‌قدر براي‌ حفظ‌ مكتب‌ خويش‌ مي‌كوشند تا خود را فداي‌ آن‌ مكتب‌ خرافي‌ مي‌كنند و براي‌ يك‌ مسلمان‌ و شيعه‌ ننگ‌ است‌ كه‌ نداند ابتدا و انتهاي‌ مكتبش‌ به‌ كجا ختم‌ مي‌شود و بي‌‌تفاوت‌ باشد و فقط‌ بگويد: نماز مي‌خوانم‌، روزه‌ مي‌گيرم‌. نه!‌ اين‌ اشتباه‌ است‌؛ چون‌ تنها نماز خواندن‌ نيست‌. وقتي‌ دشمن‌ تجاوز كند براي‌ ما چيزي ‌نمي‌گذارد؛ حتي‌ از ناموس‌ گرفته‌ تا آخر. در دوران‌ حضرت‌ علي(عليه‌السلام‌)‌ كساني‌ بودند كه‌ اثر مهر به‌ پيشاني‌‌شان‌ نشان‌ گذاشته‌ بود؛ ولي بر عليه‌ حضرت‌ شمشير مي‌كشيدند، اين‌ از عدم‌ بصيرت‌ بود. پيامم‌ به‌ خانواده‌ام‌: اين‌ است‌ در مرگم‌ زاري‌ نكنند تا كوردلان‌ براي ‌خودشان‌ سرور و شادي‌ نداشته‌ باشند؛ چون‌ روزي‌كه‌ ما‌ خوشحال‌ و مسروريم‌ آنها گريانند و روزي كه‌ ما غمگين‌ باشيم‌، آنها خوشحال‌ مي‌باشند. از پدرم‌ مي‌خواهم‌ كه‌ برادران‌ و خواهرانم‌ را به نحوي‌ تربيت‌ كنيد كه‌ رسالتم‌ را با پيام، خودشان‌ انجام‌ دهند و برادران‌ مرا، ادامه‌ دهندگان‌ راه‌ من‌ قرار دهيد؛ چون‌ راه‌ من‌ راهي‌ است‌ كه‌ پشيماني‌ و ندامت‌ وجود ندارد و عقوبات‌ خوبي‌ دارد، اين‌ راه‌ و سَبيل‌، راهي‌ است‌ كه‌ سعادت‌ كامل‌ در انتهاي‌ آن‌ است‌ و كسي‌ مرا براي ‌انتخاب‌ اين‌ راه‌ تحميل‌ نكرده‌ است. پدرم‌! امام‌ را تنها نگذار؛ چون‌ اين‌ شخص‌ به من‌ سير الي‌ الله‌ ياد داد و رشد كردم‌. به‌ خود بناز كه ‌در روز قيامت‌ خجل‌ نيستي‌ و سعي‌ كن‌ خبر مرگ‌ من‌ تو را نلرزاند، سعي‌ كن‌ «كالجبل‌ الراسخ‌» باشي؛ مثل‌ كوه‌ استوار باش‌ و افتخار كن‌ كه‌ معلمي‌ بودي‌ كه‌ شاگرد ممتاز به‌ جامعه‌ تحويل‌ دادي‌. شاگرد شما خودش‌ خوب‌ نبود اما نمره‌اش‌ خوب‌ بود. من‌ كه‌ شاگرد تو باشم‌؛ خودم‌ خوب‌ نبودم‌؛ اما راهي‌ را كه‌ مرا رهنما شدي‌، راه‌ افتخارآميزي‌ بود. اگر چيزي‌ از من‌ ديدي‌ حلالم‌ كن؛ ولي خودم‌ مي‌دانم‌ كه‌ از من‌ چيزي‌ نديدي‌. مادرم‌! همچون‌ ليلا، خصلت‌هاي‌ ليلا را دنبال‌ كن،‌‌ كه‌ صبر بياموز تا كه‌ مُحبّ خدا شوي‌ و سعي‌كن‌ كه‌ در ميان‌ خانواده‌هاي‌ شهدا نمونه‌ باشي.‌ حال‌ كه‌ شاگرد حسين‌ تربيت‌ كردي‌ در قبالش‌ زينب‌ هم تربيت‌ كن‌ و شيري‌ را كه‌ به ‌من‌ تغذيه‌ نمودي‌ و زحماتي‌ را كه‌ براي‌ من‌ متحمل‌ شدي‌، حلالم‌ كن‌. در ايام‌ بعد از شهادت‌ من،‌ مقام‌ شهيد را براي‌ مردم ‌بازگو نما كه‌ جلب‌ رضايت‌ خدا باشد. برادرانم‌، ناصر و عباس‌ و خواهرانم‌! راه‌ مرا ادامه‌ دهيد، چه‌ با خون‌ باشد و چه‌ با پيام؛ ‌چون‌ سعادت‌ در همين‌ راه‌ وجود دارد. ناصر! چون‌ از اسمت‌ پيداست‌، ياري‌ كننده‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ باش‌ و تو اي‌ عباس‌! تو هم،‌ چون‌ از اسمت‌ پيداست، در مقابل‌ دشمن‌ و متجاوزگران‌ خشمگين‌ شو. بعد از من‌ سلاحم‌ را كه‌ در مدرسه‌ علوم‌ ديني ‌افتاده‌ برداريد. وقتي‌ كه‌ من‌ شهيد شدم‌ به‌ برادر كوچك‌ و خواهر كوچكم‌ نگوئيد كه‌ من‌ بر مي‌گردم!‌ نه‌؛ بگوييد كه‌ پيكرش‌ راگلوله‌ دشمن‌ سوزاند و قطعه ‌قطعه‌ كرد! بگوييد او براي‌ شرافت‌ و سربلندي‌ و عزت‌ و آزادمردي‌ گام‌ برداشت!‌ نگوييد اوبرمي‌گردد! نه؛‌ من‌ چون‌ شمع‌ مي‌سوزم‌ و ناپديد مي‌گردم‌، بلكه‌ با خون‌ ناقابلم‌ كه‌ هديه‌ في‌ سبيل‌ الله‌ كردم‌ بتوانم‌ صدها انسان ‌را از چنگ‌ دشمنان‌ رها كنم‌ و از زير سلطه‌هاي‌ ابرجنايتكاران‌ بيرون‌ كشانم.‌ به جاي‌ اين كه‌ به‌ برادر كوچكم‌ توپ‌ بازي‌ ياد دهيد، درس‌ چريكي‌ به‌ او‌ آموزش‌ دهيد و به‌ زينب‌ كه‌ خواهر كوچكم‌ ‌مي‌باشد، با نواي‌ قرآن‌ خوابش‌ كنيد؛ چون‌ مي‌خواهم‌ مثل‌ زينب‌ (سلام‌الله‌عليها‌) رشد كند. خواهرانم‌! همچون‌ كه‌ خود‌ حجاب‌ داريد به‌ محيطي‌ كه‌ زيست‌ مي‌كنيد، درس‌ حجاب‌ دهيد. از اين كه‌ مرا داماد نديديد ناراحت‌ نباشيد؛ چون‌ من‌ در وقت‌ دامادي‌ام‌ هر چه‌ فرياد زدم‌، نيامديد چهره‌ دامادي‌ام‌ را ببينيد! اي‌ خويشاوندانم‌! خويش‌ را حركت‌ دهيد «با رهبري‌ حضرت‌ امام‌ امت‌ كه‌ انسان‌ با حركت‌ صحيح او‌ به‌ ملكوت‌ مي‌رسد». بدانيد كسي كه‌ حركت‌ نداشته‌ باشد و بي‌‌تفاوت‌ باشد، هيچ‌ فرقي‌ با حيوان‌ ندارد. زياد پي‌ مال‌ دنيا نرويد كه‌ غير خدا را مي‌بينيد و خدا را فراموش‌ مي‌كنيد كه‌ دنيا ظاهرش‌ نرم‌ اما باطنش‌ سَمّ‌ است. «والسلام»
/ 1