«طلبه شهيد: علي عليوندي» الحمد لله رب العالمين و صلوات بر خاتم النبيين(صل الله عليه و آله) بار خدايا! دست به قلم بردم فقط براي اجراي دستور تو ـ بار الها چه بنويسم و به چه كسي بنويسم كه جز تو برايم همه هيچ است و نيست. اي مولا آنچه در سينه دارم قلم قادر به ثبت نيست، در سينه با تو به گفتگو هستم، همين بهتر، الهي!!! سلام عليكم: كوتاه سخن اينكه مرا ببخشيد همانطور كه تا حال از خطاهايم در گذشتيد تا حال كه فرزند خوبي برايتان نبودم، اميدوارم كه بعد از اين در آن سرا برايتان خوب باشم. پدر و مادر عزيز! از طرف من از تمام آشنايان حلاليت بطلبيد. برادرانم و خواهرانم: همانگونه كه فرزندي خوب براي پدر و مادر نبودم، همانطور هم براي شما برادري نكردم. گذشتهها گذشت شما را به اطاعت حضرت حق سفارش ميكنم و در اين برگ براي آخرين بار از همگي خداحافظي ميكنم به اميد ديدار در آن سرا. [همسرم] سلام عليكم: سخنان تكراري است، در اين لحظات آخر لااقل اين را فهميدهام كه براي شما هم خوب نبودهام و حق همسري را ادا نكردم و ديگر چيزها را بر روي كاغذ آوردن فايدهاي ندارد چرا كه دارد تمام ميشود و جبراني در كار نيست الّا اينكه در اين لحظات از گذشته خود توبه كنم. خواهش دارم براي آسايش روحم صبر پيشه كنيد چرا كه جمله زندگي فراز و نشيب ميباشد. بعد از اتمام مراسم منزل را تحويل دهيد، از اينكه تدارك بعد از خود را نكردهام شرمنده هستم، خوب اينطور پيش آمد به كسي بدهي ندارم، فقط مسئله اجاره و از كسي هم طلبي ندارم، طلب و بدهيام به خدا، پاي خودم. فرصت كم است و وقت ندارم، نداشتن حرف به جهت زياد بودن درد ميباشد، بدان كه بدين زوديها خواهي آمد و ملاقات تازه خواهد شد مهياي براي آمدن باش. پس مراقب باش و ببين كه چگونه ميآيي، در آخر از شما ميخواهم در صورت رسيدن جنازهام مراسم را جزئي كنيد، خيلي ساده، اگر شد هيچ و هيچ، كتابهايم را اگر لازم نشد بعد از سوا كردن، بقيه را به يكي از مساجد بدهيد. خدا جان، ببخش به حق ذات اقدس خودت. الهي و مولا! واي از آن روزي كه خواهيم ديد اعمال گذشته را. مولا جان! تو كه پوشانندهاي، بپوشان. يا رب، يا رب! رحمي كن كه ضعيفم. كناره بهمن شير ـ آبادان 18/11/1364 علي عليوندي گواهياستان : آذربايجان شرقي شهرستان: تبريز تولد : 1341 شهادت: 12/11/64 فاو