بسم الله الرحمن الرحيم "روحاني شهيد: محمد شم آبادي" "قم" باسلام و درود فراوان به يگانه منجي عالم بشريت، حضرت مهدي -عجل الله تعالي فرجه- ونائب بر حقش امام خميني. چون الان برادران در حال حركت به سمت خط مقدم جهت عمليات مي باشند، لذا وقت ندارم زياد صحبت كنم؛ اما از ملت ميخواهم كه رهبر و انقلاب را تنها نگذارند و افرادي كه واقعاً ميتوانند به جبهه بيايند حتماً بيايند، تا آخرين نفس صدام را بگيرند. از تمامي دوستان و آشنايان وهمسايگان ميخواهم كه هرچه بدي از بنده ديدهاند به بزرگواري خودشان ببخشند؛ در پايان از مادر عزيزم كه از كودكي تا كنون هميشه مواظب من بوده وتا سن بيست سالگي بزرگم كرده حلاليت ميطلبم؛ چرا كه در اين مدت بيست سال، هر چه وي بر من مهرباني و عطوفت نموده، من برعكس آن به وي بدي نموده و آذار و اذيت كردم؛ لذا از مادرم ميخواهم كه مرا ببخشيد. همچنين پدر و برادران عزيزم، چون بنده در اين بيست سال جز بدي چيز ديگري نداشتم، هر چه كه بدي بود به بزرگواري خود ببخشيد؛ چون الان كه ساعت يازده صبح است، ما آمادة حركت جهت عمليات ميباشيم لذا فرصت چنداني ندارم. در پايان عرض شود كه بنده پنج هزار تا صلوات همراه با (و عجل فرجهم) دارم و هفت هزار صلوات خالي و نيز پانزده روز، روزه و سه روز هم روزة عمدي خوردهام كه بنابر احتياط واجب كفارة جمع دارد؛ آن را نيز بگيريد؛ سه ماه نماز شكسته و سه ماه نماز كامل بخوانيد. در ضمن پنج هزار تومان از پسر خالهام محمد غفوري، طلب دارم كه خمس آن را نيز ندادهام و صدوپنجاه تومان به رضا پسر كارگر، بدهكار هستم. در ضمن هرجا كه پدرم خواست، مرا دفن كنيد؛ ولي دوست دارم در شم آباد، دفن شوم. ساعت يازده و نيم صبح است؛ شما هر چه بدي از بنده ديدهايد، به بزرگي خود ببخشيد وحلالم كنيد و بنده هم انشاءالله قول ميدهم كه شما را شفاعت بكنم؛ مادرم برايم هرگز گريه نكنيد. به اميد پيروزي و باز شدن راه كربلا محمد شم آبادي روز دوشنبه 14/12/1365