«طلبه شهيد: محمدحسن رحيمي» با درود و سلام فراوان بر يگانه منجي عالم بشريت، حضرت مهدي -عجلاللهتعاليفرجه- و با درود و سلام بر تمامي ابرمردان جهان، بخصوص رهبر كبير انقلاب، خميني كبير، پير جماران. نميدانم از كجا شروع كنم، خدايا! چه بگويم؟ از كجا بگويم؟ با اين همه بار گناه، آيا خداي بزرگ اين جان ناقابل مرا در درگاه خود راه ميدهد. پدرعزيز! تو با هزار زحمت از من مواظبت كردي و بزرگم كردي، ولي من قدر تو را ندانستم. مادرم نميدانم به تو چه بگويم و خجالت ميكشم كه به تو چيزي بگويم؛ چون تو براي من بسيار زحمت كشيدي. پس از تو ميخواهم كه بعد از شهادت من ناراحت نباشي. «انالله و انا اليه راجعون» و دوست دارم كه وقتي كه بر سر قبرم ميآيي، كمي گريه كني و از خدا بخواهي مرا مورد عفو قرار دهد. شما را به خدا در روز تشييع جنازهام گريه نكني، چون دشمنان خوشحال ميشوند. خدايا! از تو ميخواهم كه لحظهاي مرا به [حال] خود وا مگذاري، چون اگر يك لحظه مرا به خود واگذاري، از تو غافل ميشوم. اما از شما امت حزبالله ميخواهم كه گوش به امر اين رهبر بزرگوار باشيد.چون اطاعت از امر امام اطاعت از امر خدا است. در پايان پيامي به شما دارم: برادران و خواهرانم، من در راه خدا شهيد شدم راهم را ادامه بدهيد. من در راه آزادسازي حرم مقدس حسين شهيد شدم و خدا توفيقي نداد كه حرم شريفش را زيارت كنم. خدايا! من از هزاران فرسنگ راه دور آمدم تا حرم مولايم حسين -عليهالسلام- را زيارت كنم، ولي نتوانستم؛ چون لياقت اين را نداشتم. ديگر سر شما را به درد نميآورم. جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان.