شهيد محمدمهدي رحمتي - وصیت نامه شهید محمدمهدی رحمتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید محمدمهدی رحمتی - نسخه متنی

محمدمهدی رحمتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد محمدمهدي رحمتي

استان خراسان رضوي > شهرستان چناران

وصيت نامه

«طلبة شهيد: محمدمهدي رحمتي» خدايا من گناه‌كار بودم، در ميان دنيايي پر از غيبت و تهمت فرو رفته بودم، در دنياي پر از ظلمت فرو رفته بودم، در دنيايي پر از غرور، خودخواهي و رياست‌طلبي فرو رفته بودم؛ در دنيايي پر از اختلاف فرو رفته بودم كه روح معنويت در ميان آن نبود و فقط روح ماديت در ميان آنها تابيده بود. در دنيايي فرو رفته بودم كه هر كجا پا مي گذاشتم پايم فرو مي‌رفت و در ميان گرداب ظلماني شهوت فرو مي‌رفتم، مرا به خود مي‌كشاند، ولي با تماسي كه با منتظران امام زمان -عجل‌الله‌تعالي‌فرجه- داشتم روح معنويت، در من تابيد. ديگر كم‌كم آگاه شدم؛ ديگر دنيا برايم كوچك است؛ ديگر بايد بيايم و به نداي « هل من ناصر ينصرني» امام خميني، لبيك گفته و به جبهة نبرد حق عليه باطل بپيوندم. لذا برنامه اعزام به جبهه را مهيا كردم و از ميان گرداب ظلماني و دنياي پر لجن نجات يافتم. پا به روي تمامي لجن‌ها گذاشته و آمدم. با دنياي معنويت مأنوس شدم و فكر كردم كه كدام مسير را انتخاب كنم؛ ديدم که بالاترين هدف، فناء في‌ لله است. لذا شهادت در راه خدا را انتخاب كردم. خدايا! ديگر از همة آن هواها و هوس‌ها، خودخواهي‌ها و رياست‌طلبي‌ها و اختلاف‌ها بيرون آمده و به لشكر الهي پيوستم و پرواز كردم به سوي ملكوت. ديگر پاي من در آن لجن‌زارها فرو نرفت و نجات يافتم. خدايا! ديگر آمدم با آن عهدي كه به تو بسته بودم وفا كنم و نداي پيامبرگونه امام خميني را لبيك گويم: ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه» (سوره توبه، آيه 111) به درستي كه خداوند جان و مال مؤمنين را خريده و در عوض به آنها بهشت ارزاني داشته است. پس اي خدا، ديگر به تو عشق ورزيدم و از گرداب ظلماني خارج شدم. اي خدا! همان‌طوري كه خودت فرموده‌اي: «من عشقني عشقته و من عشقته قتلته». پس اي خدا! ديگر از آن همه راه‌هاي ديگر نجات يافتم و به شهادت رسيدم و در راه تو شهيد شدم. افتخاري بود كه در راه تو و در ركاب چنين رهبري عظيم، شهيد شوم. اين رهبري كه نمونه‌اي از حضرت حسين و حضرت علي – عليهما ‌السلام- است؛ آن رهبري كه هنوز منزل شخصي براي خود نخريده است؛ آن رهبري كه در جماران دو اتاق دارد، يك اتاق براي افرادي از مسؤولين كه به ديدنش مي‌آيند و اتاق ديگر براي فرزندان و خانواده‌اش. خدا چه افتخاري بالاتر از اين كه من در ركاب امام امت - نايب امام زمان (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه) شهيد شوم. آن رهبري كه هنوز انقلاب شروع نشده بود، فرزند خود، مصطفي را از دست داد و او همچون ابوذر بود براي علي - عليه‌السلام- و همچون علي - عليه‌السلام- براي پيغمبر اكرم -صلي‌الله‌عليه‌وآله-. اما زماني كه خانوادة شهدا با او ملاقات مي‌كنند مي‌فرمايند: «من افسوس مي‌خورم از اين كه من جزو شهدا نيستم.» آيا شما چنين رهبري در جهان ديده‌ايد؟ آن چنان رهبري كه يك لحظه مستضعفين از يادش نمي‌رود؛ مستضعفيني كه هميشه در صحنه بوده‌اند. پس خدايا! تو را شكر مي‌كنم. اما وصيت من به عنوان يك سرباز، يك محصل علوم دينيه و يك خدمتگزار به رهبر انقلاب و خون شهداي جمهوري اسلامي ايران اين است:

1- به هيچ گروه و خطي نپيونديد و فقط پيرو الله و كسي كه راه الله را در زمان غيبت امام زمان -عجل‌الله‌تعالي‌فرجه- پياده مي‌كند -و آن امام امت خميني كبير است- باشيد و پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به شما و مملكت شما آسيي نرسد.

2- از هر گونه برنامه خلاف اسلام چه كوچك و چه بزرگ بپرهيزيد.

3- همان‌طور كه براي امام زمان -عجل‌الله‌تعالي‌فرجه- دعا و تبليغ مي‌كنيد، امام خميني هم يادتان نرود.

4- در كمك به ضعفا و مستضعفين و دولت، كوشا باشيد.

5- از دوستان و برادران و خواهران عزيزي كه مرا از نزديك مي‌شناختند و با من همكاري مي‌كردند، مي‌خواهم همان‌طور كه تا به حال با هر خط منحرفي كه روي كار مي‌آمد، مبارزه مي‌كرديد و او را شكست مي‌داديد، حال هم به كار خود ادامه داده تا ظهور انقلاب مهدي ان‌شاءالله تعالي. اما وصيت من به مادر و برادران و خواهرانم! شما ناراحت نباشيد از اين كه من شهيد شدم؛ چون من راضي‌ام به آن چه كه رضاي خدا است و شما هم بايد راضي باشيد به رضاي خدا. به اميد پيروزي لشكريان اسلام بر سپاه كفر. به اميد طول عمر رهبر انقلاب خميني بت‌شكن. به اميد محو تمام گروهك‌هاي مفسد، محارب و ضد انقلاب. مرگ بر ضد ولايت فقيه.

/ 1