شهيد سيدکمال حسينيان - وصیت نامه شهید سید کمال حسینیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید کمال حسینیان - نسخه متنی

سید کمال حسینیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيدکمال حسينيان

استان مازندران > شهرستان آمل

وصيت نامه

«طلبة شهيد: سيد كمال حسينيان» «و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون»(بقره/154) من رفتم تا خدا را ببينم خداوندا! آمده‌ام تا با كوله‌باري از گناه و معصيت خود را در اين جايگاه حق صيقل دهم و معبودم را بيابم. خداوندا! ممنونم كه عاشقم كردي و چاشني عشق به لقا را در من نهادي تا برايت منفجر شوم. تو را شكر مي‌گويم و بر اين مبنا معتقدم كه تو بندگانت را دوست مي‌داري، حتي اگر گبري باشند. يادم مي آيد كه مي گفتند در زمان حضرت موسي گبري به حضرت عرض كرد: اي موسي! اگر خواستي به ميعاد گاه بروي به خدايت بگو كه گبري دو چيزرا نمي خواهد. اول نمي خواهد كه بنده ات باشد و دوم نمي‌خواهد كه روزي تو را بخورد. معبودا! پيامبر بعد از فارق شدن از ميعاد خواست كه گفته آن گبري را برايت باز گو بكند اما خجالت مي كشيد. خدايا! فرمودي كه اي پيامبرم برو به گبر بگو كه اگر نمي خواهد او بنده‌ام باشد، من دوست دارم كه خدايش باشم و دوم اين كه اگر او نمي‌خواهد روزي مرا بخورد، من دوست دارم كه نعمتم را به او بدهم. بارالها! ما كه آمده‌ايم و معتقديم كه ما همه بندة تو هستيم و بر اين اصل پايدار مي‌مانيم. پروردگارا! ما كه مي‌خواهيم خداي ما باشي و براي تحقق بخشيدن به اين اصل آمده‌ايم تا تو را ياري كنيم، تو ما را ياري كني و خود فرمودي «ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم»(محمد/7). حقا آمده‌ايم به نداي «هل من ناصر» حسين لبيك گوييم. چون كه او از نور تو بود و از خاندان عصمت و طهارت. و خدا لعنت كند قاتلان اين خاندان عصمت و طهارت را. پس جان ناقابل را و خونم را بپذير چون اين نهال انقلاب، احتياج به خون دارد. مادر عزيزم! اي كه تمام شيرة جانت فرزندت بود! اي كسي كه تمام رنجها برايم كشيدي! اي كه زمستان سرد و طولاني وقتي كه من در گهواره بودم صداي گريه مرا مي‌شنيدي و تا صبح بيدار بودي و برايم زحمت‌ها كشيدي و در آن عوان كودكي بيشترين زجر و شكنجه براي بزرگ شدنم كشيدي! آه وقتي صحبت‌هاي گذشته و كودكي‌ام به ميان مي‌آمد، با خود فكر مي‌كردم پس تمام رنج‌هايت من بودم، پس مسبب چين و چرك‌هاي گونه‌ات من بودم، مادرم! مرا ببخش كه نتوانستم فرزند خوبي برايت باشم، هميشه موجب ناراحتي تو مي‌شدم، به عوض اين سختي‌هايي كه برايم كشيدي و مرا بزرگ كردي مرا عفو كن. من نتوانستم فرزندي مثمر الثمر برايت باشم. اميدوارم اگر به آن درجه‌اي كه انبيا و اولياي خداوند مي‌خواهند، رسيدم در آن دنيا شما را شفاعت كنم. اي پدر جان! اي كه معلمم بودي! اي مدرس اخلاقم! اي جانم اي تمام وجودم! اي انسان صبور! قربان آن مناجات‌هاي صبح گانه‌ات. خداوند اجرت دهد. هر سال كه سنم افزايش مي‌يافت، بر چين و چركهاي صورتت كه حاكي از دردها و رنجها بود، افزايش مي‌يافت. اي كه آرزوها برايم داشتي! مرا ببخش چون نتوانستم آرزويت را بر آورده كنم كه رؤياي خوابت بودم. مرا ببخش آن چه را كه شما خواستيد فردي مثمرالثمر براي انقلاب نشدم. براي اين كه بخواهي بيشتر به اسلام خدمت كني، دوست دارم كه برادران كوچكم راهم را ادامه دهند و سربازي واقعي براي امام زمان(عجل‌الله‌تعالي‌فرجه) باشند و بدانند كه مسئوليتي سنگين و پر خطر بر آنهاست و بايد اين گونه بار گران را به سلامت به مقصد برسانند و فردي نمونه براي جامعه باشند. برادر بزرگ و مهربانم! سعي كنيد در راه امام و ولايت فقيه باشيد و مايع سربلندي ما باشيد و دوست دارم كه راهم را ادامه دهي و فردي متدين و با ايمان براي جامعه باشيد. سنگرت را حفظ كن كه دشمن هر لحظه انتظار مي‌كشد كه سنگرها خالي شود. برادرم! مرا ببخش كه نتوانستم برادر خوبي برايت باشم. اگر در طول زندگي تو را رنجاندم و ناراحت كردم، به بزرگي خودت مرا ببخش. پدر و مادر عزيزم! مرا ببخشيد و دعايم كنيد كه خداوند مرا از جمله شهيدان راهش قرار دهد. در مرگم گريه كنيد، به سر و سينه بزنيد اما براي حسين(عليه‌السلام)؛ حسيني كه در آن عزاي كربلا با 72 تن از يارانش به درجة رفيع شهادت نايل آمدند و بعد از شهادتشان چه بر سر بچه ها و طفلان نياوردند. اي آقا! تو شاهد بودي كه چه شكنجه‌ها و سختي‌ها بر ياران تحمل نكردند براي علي اصغر و علي اكبر و قاسم و ياران گريه كنيد و بدانيد اجر عظيم برده‌ايد و مرا شاد كرده‌ايد. چون ما همه براي حسين رفته‌ايم. هميشه در صحنه باشيد و كمك به رزمندگان را فراموش نكنيد. چون اين اصل پيش رفت، اسلام وانقلاب است و امام را نيز بسيار دعا كنيد. و سخني با خواهرانم و خواهران قائميه كه سنگر حجاب را حفظ كنيد و سعي كنيد هميشه ماية خو شبختي اسلام و انقلاب و فاطمه(سلام‌الله‌عليها) باشيد. و زينب گونه براي حسين گريه كنيد و براي حسين اشك بريزيد . يكي از علل پيش رفت هر جامعه اسلامي، زنان جامعه اسلامي است كه بايد حجاب را رعايت كنند و اسلام با حجاب شما رونق يافت. و مي‌بايد. حجاب شما سنگري است بس عظيم و بزرگ و بايد حتما حفظ شود. سعي كنيد فرزنداني نيكو تربيت كنيد و به جامعه تحويل دهيد، چون اسلام و انقلاب به فرزنداني نيكو احتياج دارد نه فرزنداني كه مايع ننگ و عار اسلام باشند و قرآن را زياد بخوانيد و از زينب سر مشق بگيريد كه او معلم شماست. و سخني با شما مردم در صحنه دارم. هر چند من كمتر از آنم كه بخواهم به شما وصيت كنم. چون شما بهتر و محكم تر از ما بوديد و در انقلاب شركت داشتيد. و هم چنين در جنگ فقط يك مطلب را به شما مي‌گويم كه شما بهتر ازما مي‌دانيد و آن اين است كه سعي كنيد در صحنه باشيد و امام و انقلاب را تنها نگذاريد. چون الان مسئوليت شما بزرگ شده است. هر شهيدي كه مي دهيد بر مسئوليت شما افزوده مي شود و بايد راه شهيدان را بپيماييد و فرزنداني با سواد و مخلص براي انقلاب تربيت كنيد و امام را دعا كنيد و جنگ را فراموش نكنيد چون كه مسئله اصلي به قول امام، جنگ است و جنگ در رأس همة امور است. «والسلام علي من التبع الهدي و المتمسكين بالعروة الوثقي» الحقير سيد كمال حسينيان، سوم رجب المرجب، 23/12/1364. خدايا خدايا تا ظهور دولت يار خميني را نگهدار.

استان: مازندران

شهرستان:آمل

تولد: 1/11/1365

شهادت:12/12/65- شلمچه- فاو

/ 1