شهيد سيدمحمد اکبري - وصیت نامه شهید سید محمد اکبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید محمد اکبری - نسخه متنی

محمد اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيدمحمد اکبري

استان اردبيل > شهرستان خلخال

وصيت نامه

طلبه شهيد: سيد محمد اكبري پدرجان! من زياد دوست ندارم كه نامة درددل بنويسم، اما چند كلمه‌اي از امام سجاد -عليه‌السلام- بيمار كربلا براي شما مي‌نويسم. پدرجان! وقتي كه دشمنان به خانة حضرت زهرا -سلام الله عليها- حمله‌ور شدند و حضرت زهرا را در ميان در و ديوار زدند، سينه و پهلوي او را شكستند و پسر كوچكش «محسن» را سقط كردند. پدرجان! من آن سعادت را نداشتم كه به جبهه بروم، اما باز خدا را شكر مي‌كنم كه توانستم يك عمل واجبي را انجام دهم؛ وجدانم قبول نكرد كه صداميان كافر با موشك‌هاي شرقي و غربي تمام نقاط مسكوني ما را موشك‌باران كنند و تمام زنان و بچه‌ها زير آوارها بمانند، به همان خاطر روانه جبهه شدم. پدرجان و مادرجان! اگر شما راضي نيستيد كه من به جبهه آمده‌ام، از شما سئوال مي‌كنم، آيا وجدان شما قبول مي‌كند كه بچه‌هاي شش ماهه مانند علي‌اصغر و پيرمردها مانند حمزه -عليه‌السلام- و شيرزنان مانند فاطمه -سلام‌الله‌عليها- و خواهران مانند حضرت زينب -سلام‌الله‌عليها- و دختران كوچك مانند رقيه و سكينه زيرآوارها بمانند. بارالها! قَسَمت مي‌دهم به آن سوز دل مادر جوان از دست داده، رحمي به دل پدران و مادراني كه راضي به رفتن فرزندان‌شان به جبهه‌ها نمي‌شوند بينداز تا راضي بشوند. بارالها ! بر محمد و آل محمد رحمت فرست، در آن هنگامي كه سربازان اسلام به قلب دشمن حمله مي‌آورند، ياد دنيا را از سرشان بيرون کن تا به جنگجويي خود عليه كافران ادامه دهند. پروردگارا ! بدين‌وسيله شيوه‌هاي اسلامي را تقويت كن و به‌همان نسبت كه نعمت خويش را از بلاد كفر دريغ مي‌داري، بر بلاد اسلام، نعمت و بركت فرو بار و خاطرِ سربازان ما را از آسيب دشمن آسوده كن. اما مادرم! قسم به آن كساني كه خمپاره، بدن آن‌ها را خاك كرد و اثري از آنها نيست، تقدير من نيز مثل آنها خواهد بود. من در جايي هستم كه «خط‌شكن» مي‌باشم، اميد است كه مرا از ياد نبريد و دعا كنيد من به آرزوهاي در نظر گرفتة خود، برسم. مادرم! از ته‌ دل مي‌گويم که الآن دوست دارم پيشاني تو را ببوسم و از ته دل نيز از شما مي‌خواهم كه مرا حلال كنيد. پدر و مادرم! دعا كنيد كه ديگر به وطن برنگردم، بروم كربلا و از كربلا به قدس، ان‌شاءالله. مادرم و پدرم! اگر جنازه‌ام به وطن آمد و اگر در خود ميدان جنگ شهيد شدم، كفن نمي‌خواهم، لباسم كفنم خواهد بود. والسلام

خدايا، خدايا! تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.

/ 1