تبیان، دستیار زندگی
هجوم سیل‌آسا و سازماندهی شده ملاقات كنندگان با تبعیدیها در تبعیدگاهها، موجی از اطلاع‌رسانی از اخبار و وقایع نهضت را به جریان انداخت ن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تبعيديهاي نهضت روحانيت(3)
تبعیدیهای نهضت روحانیت(3)

هجوم سيل‌آسا و سازماندهي شده ملاقات كنندگان با تبعيديها در تبعيدگاهها، موجي از اطلاع‌رساني از اخبار و وقايع نهضت را به جريان انداخت

د: موج چهارم تبعيدي‌ها؛

قيام 19 دي ماه 1356 قم و برگزاري سلسله مراسم‌هاي اربعين شهدا در شهرها

نقطه عزيمت اوجگيري وقايع نهضت و مبارزات مردمي در اين مقطع، رحلت مشكوك حاج مصطفي خميني در نخستين روز آبان ماه آن سال در شهر نجف بود. انتساب شهادت وي به حكومت ايران، موجي از نفرت و انزجار از نظام و اعلام پشتيباني از امام را به دنبال داشت. برگزاري مجالس گسترده ترحيم به اين مناسبت و ذكر نام و ياد امام از سوي سخنرانان مجالس، نهضت روحانيت را وارد فاز انقلاب كرد. زيرا كارگزاران نظام براي مقابله‌جويي با بزرگداشت ياد و نام امام، اقدام به درج مقاله‌اي توهين‌آميز به ايشان در تاريخ 17 دي ماه در روزنامه اطلاعات كردند. اين عمل با واكنش شديد عناصر و نيروهاي مبارز مواجه شد و آنان طي برگزاري تظاهراتي در روز 19 دي به آن اعتراض كردند. اما عكس‌العمل رژيم باز هم نسنجيده بود. زيرا با سركوب شديد آن تظاهرات، «قيام خونين 19 دي ماه قم» رقم خورد و همين اقدام گسترش سريع اعتراضات و تظاهرات را در سرتاسر كشور در پي داشت.

در گزارش‌هاي ساواك از مبارزات آيت‌الله خامنه‌اي در تبعيد‌گاه ايرانشهر آمده است كه وقتي ايشان در پايان يكي از سخنراني‌هاي خود در روستاي «بزمان» از حوالي ايرانشهر، مورد اعتراض يكي از اهالي قرار گرفت كه چرا به شاه دعا نمي‌كند، اظهار نمود: «ما فقط براي امام زمان دعا مي‌كنيم.»

برگزاركنندگان و سخنرانان مجالس ترحيم مورد شناسايي ساواك قرار گرفته و غالب آنان دستگير شده و تبعيد گرديدند. همين برنامه در شهرستان‌هاي مختلف نيز تكرار شد. سلسله مراسم‌هاي چهلمين روز شهدا به ترتيب بعد از قم در تبريز، سپس يزد، جهرم و... برپا گرديد. اين مراسم‌ها بهانه‌اي براي تداوم مبارزه و تشكيل اجتماعات اعتراض‌آميز بود. چنين به نظر مي‌رسد كه دستگاه امنيتي براي متوقف ساختن اين شيوه مبارزه، به سرعت دست به كار شده و متوليان و همچنين سخنرانان آن مراسم‌ها را دستگير و تبعيد نمود. از اين رو در يك بررسي كلي شايد بتوان ادعا نمود كه بيش از نيمي از تبعيدي‌هاي موج چهارم از شهرستان‌ها بودند. اين امر بيانگر گسترش نهضت در اقصي نقاط كشور بود. از جمله اين افراد آيت‌الله شهيد سيد اسدالله مدني، تبعيد شده از خرم‌آباد به ترتيب به شهر‌هاي : نورآباد، گنبد، بندركنگان و مهاباد بود كه در مقايسه با ساير تبعيدي‌هاي موج چهارم، طولاني‌ترين مدت تبعيد را سپري نمود. بازكاوي مبارزات و نقش پيام‌رساني تبعيديها در تبعيدگاهها، مي‌تواند بعنوان تكميل اين بحث مورد ارزيابي قرار گيرد كه به فرصتي ديگر موكول مي‌شود.

نخستين پيامد حضور فيزيكي يك روحاني مبارز در تبعيدگاه، فقدان مشروعيت قدرت حاكم بود. تبعيديها پيام‌رسانان آموزه‌هاي نهضت در اقصي‌نقاط محروم و دورافتاده كشور بودند

نتيجه‌گيري

اين مقاله از سه سطح تحليل بهره ‌برده است. مفروض تحليل اول اين است كه انقلاب ايران، حركتي مذهبي بوده و بر مبناي شريعت اسلام استوار است. تحليل دوم بر اين اصل استوار است كه روحانيت به عنوان تبيين كننده احكام اسلام و پيشگامان اين جنبش ايفاي نقش كردند. تحليل سوم نيز به استقبال و پذيرش عمومي از آموزه‌هاي انقلاب از سوي توده‌هاي مؤمنين مذهبي استوار است.

بر اساس تحليل نخست ماهيت و همچنين نقطه عزيمت نهضت روحانيت در ايران، بر دين اسلام استوار است. سخنراني‌ها، اعلاميه‌ها، فراخوان‌هاي عمومي و غيره همه بر محوريت اسلام متمركز بود. اين رويكرد از آن جا كه جزو تعلقات و ارزش‌هاي بومي ايران تلقي مي‌شد توانست مدرن‌گرايي نظام پهلوي را كه در آن نقش و جايگاه آموزه‌هاي شريعت ناديده گرفته شده بود به چالش بكشد. گفتني است كه عدالت، ظلم‌ستيزي، حفظ ظاهر شريعت اسلام، سنت‌گرايي، استقلال، بازگشت به خويشتن و مؤلفه‌هايي از اين قبيل از اين تحليل مايه مي‌گرفت و به دليل همخواني با زيست بوم مذهبي و فكري روح ايراني قابليت پذيرش در ميان توده‌ها و يارگيري از اقشار مختلف جامعه را به دست آورد.

تحليل دوم برخاسته از يك نگرش ديرين و سنتي است. جانمايه اين تحليل اين است كه روحانيت همان اسلام است و اسلام همان روحانيت. اين دو پيوندي ناگسستني دارند. در نتيجه، ظلم به روحانيت، ظلم به اسلام است. بر اساس اين نگرش است كه تبعيد يك روحاني به يك منطقه دورافتاده و محروم مي‌تواند بازتابي خلاف انتظار هيأت حاكمه داشته باشد. زيرا از منظر توده‌هاي مردم، نظام حاكم با تبعيد يك مقام مقدس روحاني، خود را در تقابل با اسلام قرار داده است. از اين رو نخستين پيامد حضور فيزيكي يك روحاني مبارز در يك تبعيدگاه، فقدان مشروعيت قدرت حاكم بود. اين تلقي جدا از تكاپوهاي مبارزاتي تبعيدي‌هاست. روحانيون تبعيدي به دليل احساس رسالت و وظيفه شرعي، لحظه‌اي از مبارزه غفلت نورزيده و در سخت‌ترين شرايط زندگي در تبعيد نيز آموزه‌هاي نهضت را كه همان آموزه‌هاي شريعت بود تبليغ مي‌كردند. آنان اظهار مي‌نمودند: نظام حاكم با روحانيت مخالف است و در نتيجه با اسلام مخالفت مي‌ورزد. بر اساس همين مؤلفه به حق مي‌توان تبعيدي‌ها را پيام‌رسانان آموزه‌هاي نهضت در اقصي نقاط محروم و دورافتاده كشور محسوب نمود.

تحليل سوم نيز مبتني بر پذيرش و استقبال اهالي تبعيدگاهها از آموزه‌هاي نهضت است. نقطه عزيمت اين رويكرد در ماهيت مذهبي آموزه‌ها نهفته بود. نبايد انتظار داشت كه تبعيدي‌ها در تبعيدگاه‌ها از همان بدو ورود تظاهرات چند هزار نفري و يا چند صد نفري به راه اندازند. اين مبارزات مربوط به شهرهاي بزرگ بود كه مردم از رشد و آگاهي سياسي برخوردار بودند. همين‌قدر كه در تبعيدگاهي، يك روحاني مباينت اقدامات هيأت حاكمه با شريعت را مطرح بلكه افشا مي‌كرد، براي نيل به مقصد نهضت كه همانا از مشروعيت انداختن نظام حاكم بود، كفايت مي‌كرد. در واقع تبعيدي‌ها در بسياري از تبعيدگاه‌ها توانستند نخستين جرقه‌هاي انقلاب را ايجاد كنند.