حكمت آزمونهاي الهي در قرآن
مجتبي بيگلري عضو هيأت علمي دانشگاه رازيچكيده:
در اين نوشتار برآنيم تا حكمت آزمونهاي خداوند را دريافته روشن سازيم كه منظور او از امتحان انسان نه براي كسب خبر است كه او داناي غيوب است و آگاه مضمرات قلوب، بلكه همه بندگانش و حتي پيامبران و اولياء را در همه زمانها ميآزمايد تا تربيتشان كند، بر اساس عملشان داوري فرمايد و پاك را از بدسرشت باز نمايد. چگونگي و روند كلي اين امر، در اينجا به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.كليد واژهها: حكمت، بلاء، ابتلاء، فتنه، امتحان، آزمون، تمييز، تمحيص.ابتلاء و امتحان انسان يك سنت لا يتغير، ثابت و استثناء ناپذير الهي است و خداوند همه انسانها را در همه زمانها ميآزمايد. از اين رو پيامبران و اولياي الهي نه تنها از اين قانون مستثني نيستند، كه آزمونشان سختتر است زيرا خداوند كساني را كه به او نزديكاند و او به آنان محبت ميورزد، سختتر امتحان ميكند (مجلسي، 78/194).ابتلاء از لحاظ لغوي همريشه بَلي يَبْلي و بلاء است و در اصل به معني كهنگي و فرسودگي است. به آزمايش كردن، بلاء ميگويند زيرا هر چيزي در اثر آزمايشهاي متعدد كهنه و فرسوده ميشود. به غم و اندوه هم بلاء ميگويند چرا كه جسم و روح انسان را فرسوده و خسته ميكند (راغب اصفهاني، ص 62؛ طريحي، 1/60).ابن فارس (1/292) ميگويد: ابتلاء از باب افتعال است، به معني آزمودن و دانستن حقيقت و در يافتن مجهول. ابتلاء متضمن دو امر است يكي شناساندن حال انسان به خودش و آگاهي بر آنچه كه نميداند و دوم باز نماياندن خوبي يا زشتي او.ابتلاء در معناي امتحان و آزمايش، به اين ترتيب است كه موقعيتي براي كسي ايجاد ميشود تا صفات باطني و دروني وي را چون اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم، وفاء بعهد، تقوا، ايمان، صبر و ميزان آن را دريابند. آزمايش خداوند بر خلاف آزمونهاي بشري، به منظور يادگيري و كشف مجهولات نيست زيرا او به امور نهاني دلها و به امور غيبي آگاه است (نك: تغابن/ 49؛ انعام / 59). امتحان خداوند براي آن است كه صلاحيت باطني انسان از نظر استحقاق ثواب و عقاب به منصه ظهور برسد، چنانكه امام علي (ع) فرمود: «خداوند پرده از حقايق آفرينش بر ميدارد، نه اينكه آنچه را از اسرار مخفي و انديشههاي دروني كه پنهان نمودهاند، نميداند بلكه آنها را ميآزمايد كه كدام نيكوكارترند تا پاداش و كيفر در برابر عمل قرار گيرد.»(ابن ابي الحديد، 9/84).در قرآن كريم از ابتلاء با تعابير مختلفي چون «بلاء»، «فتنه»، «تمحيص»، «تمييز» و «امتحان» ياد شده است. طباطبايي (4/45-57) ميگويد: «يكي از حقوق موجودات بر ذات الهي اين است كه آنها را به كمال تكويني و تشريعي كه براي آنها پيشبيني شده است هدايت نمايد و ميدانيم كه شؤون تشريعي در تكوينيات دخالت نموده و تحت احاطه و تأثير قضا و قدر قرار ميگيرد و ميدانيم كه نوع انسان از نظر تكوين داراي يك نحو وجودي است كه ناچار از انجام دادن يك سلسله امور اختياري است و آن امور اختياري منبعث از رشتهاي عقايد نظري و عملي است؛ پس ناچار لازم است كه يك دسته از قوانين چه حق و چه باطل بر شؤون زندگي بشر حاكم باشد. در اينجاست كه ميبينيم ذات مقدس الهي از طرفي يك دسته اوامر و نواهي را براي انسان تشريع فرموده تا اينكه انسان با توجه به آنها و هم چنين با روبرو شدن با حوادث و وقايعي كه در زندگي فردي و اجتماعي او پيش ميآيد، قوا و استعدادهاي نهفته خود را ظاهر نموده، راه سعادت و يا شقاوت را بپيمايد و به اين ترتيب بديهي است كه ميتوان بر اين حوادث و بر اين اوامر و نواهي نام «امتحان» و «بلاء» و نظائر آن را اطلاق كرد.»از مجموع آيات و روايات مربوط به ابتلاء چنين بر ميآيد كه خداوند به منظور اموري چند انسان را به ميدانهاي سخت امتحان ميكشاند. در اينجا به اختصار به اين موارد اشاره ميكنيم:1ـ تربيت و تكامل انسان
قانون و سنت دائمي پروردگار بر آن دائر است كه براي شكوفا كردن استعدادهاي نهفته و به فعليت رساندن آنها و در نتيجه پرورش بندگان، آنان را ميآزمايد يعني همانگونه كه فولاد را براي استحكام بيشتر در كوره ميگدازند تا آبديده گردد، آدمي را در كوره حوادث سخت، پرورش ميدهند تا مقاوم شود.امتحان انسان به سختيها وسيلهاي است براي تكميل و تهذيب بيشتر نفس انسان و خالص شدن گوهر وجودي او. سختيها و مشكلات روح را ورزش ميدهند و نيرومند ميسازند. بارور شدن وجود آدمي جز در صحنه گرفتاريها حاصل نميگردد. مولوي نقش رنجها و سختيها را در تكامل انسان و در نتيجه افزايش ارزش او را در سايه همين تحولات چنين بيان ميكند:
پس زخاكش خوشهها بر ساختند
قيمتش افزود و نان شد جانفزا
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز نان را زير دندان كوفتند
گندمي را زير خاك انداختند
بار ديگر كوفتندش ز آسيا
باز نان را زير دندان كوفتند
باز نان را زير دندان كوفتند
2ـ بازشناسي
يكي ديگر از حكمتهاي امتحان خداوند، بازشناسي مؤمنان از منافقان و پاكان از ناپاكان است. خداوند مي فرمايد: ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ المؤمنينَ علي ما اَنتم عَلَيْه حتّي يَميزالخَبيثَ من الطيّبِ...(خدا مؤمنان را بر اين حال كه هستيد وا نميگذارد بلكه با امتحان، بد سرشت را از پاك طينت جدا ميكند)(آل عمران / 179).طبرسي ميگويد: (2/895) «آيه خطاب به مؤمنان است يعني اي مؤمنان! حكم خدا بر اين نيست كه شما را به همين حالت كنونيتان كه در آن مؤمن را از منافق باز نميتوان شناخت، باقي نگه دارد». سپس در مورد تمييز ميان مؤمن و منافق و طيب و خبيث، از قول جبائي چنين نقل ميكند كه: «با امتحان و تكليف كردن بر جهاد و مانند آن كه موجب ظاهر شدن باطن و كشف حال مردم است چنانكه در جنگ احد، ثبات قدم مؤمنان و تخلف و سركشي منافقان معلوم شد».طباطبايي (4/137) در تفسير آيه مذكور در مورد فلسفه اجراي سنت ابتلاء و آزمايش ميگويد: «ناموس امتحان و آزمايش از اين جهت در ميان مؤمنين جاري است كه مراتب كمال را پيموده و مؤمن خالص از ناخالص جدا و پاك سرشت از بد طينت متمايز گردد». وي سپس ميگويد: «ممكن است اين توهم پيش آيد كه خداوند ميتوانست بازشناسي پاك طينتان از بد سرشتان را از راه ديگري تأمين نمايد و بدون اينكه مردم را از راه امتحان با حوادث و بلاها روبرو كند، اين خاصيت را در مردم قرار دهد كه خود، آنان را بشناسد و خود بخود منافق از مؤمن باز شناخته شود. طباطبايي در پاسخ ميگويد كه علم غيب و اطلاع از زواياي روحي مردم، مخصوص ذات الهي است و پيغامبران برگزيده از طريق وحي، به آگاهي دست مييابند. سپس ميافزايد: حال كه در طريق حيات چارهاي جز بر خورد با سنت امتحان و ابتلاء نيست، لازم است به خدا و رسولش ايمان آوريد تا در طريق مردم پاك سرشت گام نهيد و نه در راه مردم خبيث و بدسرشت (همو، همانجا).صاحب تفسير الكاشف در اين زمينه ميگويد: «حكمت خداوندي را نسزد كه منافقان خود را در چهره مسلمانان پنهان كنند، بلكه خداوند به منظور رسوا كردن و شناساندن آنان به مردم، چهره ايشان را آشكار ميسازد تا روزنهاي براي كيد و فريب و فسادشان باقي نماند، محك رسوايي منافقين به گفتاري چون اداي شهادتين و همچنين اعمالي كه در آنها عسر و حرجي نيست چون ركوع و سجود نخواهد بود، بلكه با امر به جهاد و بذل مال و جان موجب كشف حجاب از چهره آنان ميشود»(قس، مغنيه، 2/214).گذشته از آياتي كه مورد بحث قرار گرفت، خداوند در سوره مباركه توبه آيه 16 به حكمت ابتلاء اشاره كرده و امتحان را موجب بازشناسي مجاهدان از غير آنان خوانده است : أَمْ حَسِبْتُم أنْ تُتْرَكوا وَ لمّا يَعْلَمِ اللّه جاهَدوا مِنكُم و لَمْ يَتَّخِذوا من دُونِ اللّهِ و لا رَسُولِهِ و لا المُؤمنين وَ لِيجةً واللّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلون (آيا گمان كرديد كه خداوند بدون آزمايش شما را به حال خود رها ميكند و هنوز در مقام طاعت و مجاهده معلوم نگردانيده كه چه كسي به حقيقت مؤمن است كه جز خدا و رسول و مؤمنان را هر گز دوست خود و همراز خويش نخواهد گزيد).امام علي (ع) هم در خطبه قاصعه منظور از امتحان خداوند را بازشناسي و جداسازي مخلوقات ميداند و ميفرمايد: و لكنّ اللّه سبحانه اِبْتَلَي خلقَه ببعضِ ما يجهلون أصلَه تمييزا بالاختبار لهم و نفيا لِلاستكبارِ عنهم و أِبعادا للخيلآءِ منهم(اما خداوند سبحان آفريدگانش را به بعضي از آنچه اصل و سببش را نميدانند به منظور بازشناسي و جدا سازي آنان و براي نفي تكبر و گردنكشي و دور نمودن خود پسندي از آنان مورد امتحان و آزمون قرار ميدهد)(نهجالبلاغه، خطبه 234).قرآن كريم در موضعي ديگر فلسفه امتحان رابازشناسي نيكوكاران از بدكاران ميداند و مي فرمايد: هو الّذي خَلَقَ السمواتِ وَالأرضَ في ستَّة أيّامٍ و كانَ عرشُه علي الماءِ لِيَبْلُوَكم أَيُّكم أحسنُ عَمَلاً...(اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد»(هود/ 7).طباطبايي نيز به همين نكته اشاره ميكند (1/239) و ميگويد: «مراد اين است كه خدا آسمانها و زمين را ساخته است با اين هدف كه شما را بيازمايد و نيكوكاران شما را از بدكاران بازشناسي كند. روشن است كه آزمايش و امتحان امري است كه به قصد امري ديگر انجام ميشود، يعني جداسازي چيزهاي خوب از بد و اعمال نيك از اعمال زشت و بازشناسي اعمال نيك از بد هم براي آن است كه معلوم شود چه پاداشي بر آن مترتب ميگردد».بنابر اين مطابق آيات و روايات مورد بحث، امتحان و آزمايش خداوند به منظور بازشناسي و جدا ساختن نيكوكار از بدكار، فرمانبر از گردنكش، مؤمن از منافق، پاك از پليد، مجاهد از قاعد، خالص از ناخالص، شكيبا از ناشكيبا صورت ميپذيرد و حكمت خداوندي اقتضاء دارد كه چنين آزموني به عمل آيد تا صفوف از همديگر ممتاز شوند. مولانا نيز در ضرورت انجام آن ميگويد:
كاه در انبار گندم هم تباه
فرق واجب ميكند در بيختن
روحهاي تيره گِلناك هست
در يكي درّ است و در ديگر شبه
همچنان كاظهار گندمها زكاه
تا نماند گنج حكمتها نهان
بهر اظهار است اين خلق و جهان
دانه لايق نيست در انباركاه
نيست حكمت اين دو را آميختن
در خلايق روحهاي پاك هست
اين صدفها نيست در يك مرتبه
واجب است اظهار اين نيك و تباه
بهر اظهار است اين خلق و جهان
بهر اظهار است اين خلق و جهان
3 - پاكيزگي
خداوند مؤمنان را ميآزمايد تا آنان را پاك كند و غبار هواهاي نفساني را از قلوبشان بزدايد. او ميفرمايد: ... و لِيَبْتَلِيَ اللّهُ ما في صُدورِ كم و لِيُمحِّصَ ما في قلوبِكم و اللّهُ عليم بذاتِ الصُدور(تا خداوند آنچه را در سينههاي شماست بيازمايد و آنچه را در قلبهاي شما است پاك و خالص گرداند و خداوند به اسرار سينهها آگاه است)(آل عمران/ 154).كردارهاي ناشايست در روح و روان انسان اثر ميگذارد و فطرت پاك او را آلوده ميسازد. قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: كَلاّ بَلْ رانَ علي قُلوبهم ما كانوا يَكسِبون(بلكه آنچه بدست ميآورند بر قلبهايشان زنگ زده است)(مطفقين/14). همچنانكه آهن زنگ زده در كوره آتش پاك ميشود، خداوند زنگار ناخالصيهاي قلب و جان انسان را در كوره حوادث و مشكلات پاكيزه ميگرداند. بدين سان خداوند بندهاي را كه دوست دارد به منظور تخليص از ناپاكيها، در دريايي از شدايد و مشكلات غوطهور ميسازد، امام كاظم (ع) ميفرمايد: «خداوند در خوشي، نعمت تفضل و در سختي، نعمت پاك شدن ميبخشد»(مجلسي ، 75/243).مولانا تأثير بلاء را در تطهير روح انسان به داروهايي كه در صنعت دباغي براي پاكيزه كردن پوست به كار ميرود تشبيه ميكند، و ميگويد:
چون اديم طائفي خوش ميشود
گنده گشت و ناخوش و ناپاك بو
از رطوبتها شده زشت و گران
تا شود پاك و لطيف و بافره
كه خدا رنجت دهد بياختيار
علم او بالاي تدبير شماست
كه بلاي دوست تطهير شماست
پوست از دارو بلاكش ميشود
ورنه تلخ و تيز ماليدي در او
آدمي را نيز چون آن پوست دان
تلخ و تيز و مالش بسيار ده
ورنميتاني رضا دهاي عيار
كه بلاي دوست تطهير شماست
كه بلاي دوست تطهير شماست