جمع بندى دلايل - شایستگی زنان برای قضاوت و مناصب رسمی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شایستگی زنان برای قضاوت و مناصب رسمی - نسخه متنی

محمدهادی معرفت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علاوه براستناد فتواى مشهور كه موجب جبر ضعف سند مى باشد, لذا صاحب مفتاح الكرامه مى فرمايد:

وان لم يكن اجماع فهذا خبر منجبر بالشهره العظيمه35.

هذا اشاره به روايت صدوق است : ولا تولى القضاء.

البته شيوهء فقها, طبق سيرهء عقلا, اعتبار خبرى است كه مورد عمل و استناد اهل خبرهء فن باشند. و دليل حجيت خبر واحد - كه همان بناى عقلا است - شامل مورد نيز مى شود. زيرا بناى عقلا بر آن است كه بر خبر مورد عنايت اهل خبره اعتماد نمايند.

جمع بندى دلايل

اولا: در اين مسئله اجماع فقهاى اماميه وجود دارد, تا آن جا كه شيخ الطائفه در كتاب خلاف آن را به طور مطلق به مذهب اماميه نسبت داده است. و اين خود كاشف از اين است كه تا آن روزگار, در اين مورد مخالفى از فقهاى اماميه وجود نداشته است.

و هم چنين دعوى اجماع در كلام شهيد ثانى و غير آن از متاخرين, كه از يك حقيقت روشن حكايت دارد.

ثانيا: محقق اردبيلى و ميرزاى قمى, در گسترهء دامنهء اجماع ترديد كرده اند, و با اصل مسئله مخالفتى يا ترديدى ندارند. لذا در اصل مسئلهء عدم جواز قضاوت زن با عنوان منصب رسمى مخالفتى نخواهند داشت.

ثالثا: روايات متعددى در منع تصدى ولايت يا خصوص قضاوت براى زنان وجود دارد كه قابل استناد و اعتمادند.

رابعا: علم اجمالى به وجود يكى از دو حجت مسئله:

ـ يا اجماع فقها, كه بدون استناد تحقق يافته, و خود به عنوان دليل كاشف و مستقل, حجيت دارد. چنانچه صاحب رياض همين راه را يافته, پس از نقل اجماع در كلام بزرگان جهان فقاهت گويد : وهو الحجه, مضافا الى الاصل36.

2ـيا روايات مورد استناد فقها, در صورتى كه اتفاق آرا به اين روايات استناد داشته باشد. و شهرت استناديه, آن هم در اين حد از مرتبهء قريب به اجماع, موجب قوت اسناد روايات مى گردد.

چنان چه صاحب مفتاح الكرامه به آن اشارت دارد:

وان لم يكن اجماع فهذا خبر منجبر بالشهره العظيمه37.

به علاوه, روايات متظافره و صحيحه نيز در اين زمينه وجود داشت.



1- الدروس الشرعيه, فى فقه الاماميه(چاپ سنگى) ص 168.

2- مكاسب محرمه, ص 153

3- رياض المسائل, ج2, ص389.

4- سنن بيهقى, ج10, ص:118لن يفلح قوم ولوا امرهم امراه. درباره ء اعتبار اين بحث گفت وگو خواهيم نمود.

5- جواهر الكلام,ج40,ص14.

6- كتاب الخلاف,ج2,ص590,آداب القضاء.

7- نهى, از نفى شايستگى استفاده شده است.

8- دربارهء پوران دخت ـ كه بر تخت سلطنت خسروى تكيه زد- وارد شده است.

9- الدروس, ص168, كتاب القضاء.

10- شرايع الاسلام, ج4,ص67.

11- ايضاح الفوائد فى شرح القواعد, ج4, ص298.

12- ر.ك: مسالك الافهام فى شرح شرايع الاسلام, ج2, كتاب القضاء.

13- ر.ك: مفتاح الكرامه, ج10, ص9.

14- 1كفايه الاحكام,ص261.

15- مفاتيح الشرايع, ج3,ص246.

16- رياض المسائل در شرح مختصر نافع, ج2,ص 388-389.

17- جواهرالكلام, ج40,ص12ـ 14.

18- مبانى تكلمه المنهاج, ج,ص10.

19- غنائم الايام,ص672.

20- مجمع الفائده والبرهان,ج12,ص15.

21- گويد1:وهوالحجه(رياض المسائل,ج2,ص 388-389).

22- زخرف(43) آيهء 18.

23- تين(95) آيه 4.

24- نهج البلاغه, نامهء شمارهء 3, ص405(صبحى صالح).

25- من لا يحضره الفقيه,ج3,ص362, رقم 13.و ج4,ص280, رقم10.

26- سيد عبدالزهراء حسينى, مصادر نهج البلاغه,ج3,ص311.

27- كشف المحجه, فصل 154ص157. مجلسى در بحارالانوار(چاپ بيروت) ج74, ص196تمامى اين اسناد را از سيدبن طاووس آورده.و عبارت يادشده در ص214بحار است و ص233. و ج100, ص252, رقم 54 و 253, رقم 56.

28- مصادر نهج البلاغه, ج3, ص307 ـ 312.

29- بحارالانوار, ج100,ص254, باب جوامع احكام النساء, رقم1.1وج10,ص275.

30- من لا يحضره 1الفقيه,ج4,ص263.

31- ر.ك: مسند احمدبن حنبل, ج5, ص38و43و47و51 و سنن بيهقى,ج10, ص118.

32- وسائل الشيعه,ج27,ص13, رقم15, باب صفات القاضى.

33- همان,ص139رقم,6, باب صفات القاضى.

34- جواهرالكلام,ج40,ص14.

35- مفتاح الكرامه,ج10,ص9.

36- رياض المسائل,ج2,ص 388-389.

37- مفتاح الكرامه,ج10,ص9.

/ 6