روايات - شایستگی زنان برای قضاوت و مناصب رسمی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شایستگی زنان برای قضاوت و مناصب رسمی - نسخه متنی

محمدهادی معرفت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اكنون, زن كه يك انسان كريم, و نمونهء كمال آفرينش است, پيوسته مى كوشد تا خود را با زيور آلات - كه فلزات يا سنگ هايى بيش نيستند - بيارايد, و به گمان خود, كمال و جمال خود را از اين راه به دست آورد. و اين يك گونه احساس كاستى است كه اين موجود لطيف در خود مى پندارد.

ثانيا: پيوسته دست خوش احساسات است, و در گرداب حوادث وپيش آمدهاى ناگوار, به جاى آن كه عقل و تدبير شايسته به كارگيرد, مغلوب احساسات شده, متانت و بردبارى را, كه لازمهء مقابله با پيشآمدها است, ازدست مى دهد و خود را عاجز و ناتوان مى بيند. از اين رو نمى تواند با صبر و شكيبايى دربارهء پيش آمدها بينديشد لذا نخواهد توانست ـ براثرغلبهء احساسات - آن چه در دل دارد به خوبى و با آرامش, روشن سازد, و مطلب حساب شدهء خود را, مدلل و مبرهن, بيان نمايد.

و اين نيز نقيصهء ديگرى است كه زنان را در گرداب حوادث, ناتوان جلوه مى دهد.

از اين آيه به خوبى مى توان استفاده نمود كه زن نمى تواند بر كرسى قضاوت تكيه زند و با خصومت ها و درگيرى ها, آن گونه كه بايد و شايد, برخورد نمايد, زيرا موجودى زودرنج و مغلوب عواطف و احساسات است و متانت و بردبارى را كه لازمهء برخورد با حوادث ناگوار است, خيلى زود از دست فرو مى نهد.

يكى از مهم ترين شروط قضاوت به حق, صلابت و شدت و حدت, در برخورد با حوادث و پيشآمدها است, كه با ظرافت و لطافت طبع زنان سازگار نيست.

مولا امير مومنان به فرزندش (ع) در اين باره مى فرمايد:

ولا تملك المراه من امرها ما جاوز نفسها, فان المراه ريحانه وليست بقهرمانه 24 زنان, طبعى ظريف دارند, و مرد ميدان كارزار, كه با حوادث پنجه نرم كنند نيستند.

روايات

در زمينهء ناشايستگى زنان, در امر قضاوت, بلكه مطلق مناصب و پست هاى حساس, مخصوصا آن ها كه با دشوارى همراه است, روايات قابل توجهى در دست است, از جمله همين فرمايش مولا امير مومنان(ع) كه گذشت.

اين نامه يكى از مشهورترين وصاياى امير مومنان به فرزندش امام حسن است, كه علما و بزرگان, پيش از سيد رضى, آن را ثبت و ضبط كرده اند. از جمله صدوق عليه الرحمه در كتابمن لا يحضره الفقيه آن را با لفظ قال

اميرالمومنين آورده, منتهى مورد خطاب را محمد بن حنفيه, گفته است.25

و نيز ثقه الاسلام كلينى در كتابالرسائل با سندى متصل به امام ابى جعفرباقر(ع) آن را آورده است.26 به علاوه, سيدبن طاووس در كتاب كشف المحجه الى ثمره المهجه سعى بر آن داشته تا اسناد فراوان اين وصيت را گردآورد.27

خلاصه, اين وصيت علاوه بر شهرت, منابع فراوانى در كتاب هاى معتبر اهل سنت و شيعه دارد كه عبدالزهراء حسينى در مصادر نهج البلاغه گرد آورده است.28 پس اين وصيت از جهت سند قابل اعتماد است.

ـ مرحوم صدوق در كتابخصال از امام ابى جعفر باقر(ع) روايت كرده است كه : ولا تولى المراه القضاء, ولا تولى الاماره29.

اين حديث, هرگونه پست و منصبى را در نظام اسلامى, براى زن منع كرده است.

2ـدر وصيت مفصلى كه مرحوم صدوق, از پيغمبر (ص) به على (ع) نموده, آورده است كه: ولا تولى القضاء30.

در رديف اين عبارت, مطالبى ديگر نيز آمده كه جنبهء ترجيحى دارد, نه الزامى, ولى شيوهء فقها بر آن است كه در اين گونه موارد, اخذ به ظاهر منع كرده, و جملات ديگر را كه با دليل خاص تبيين شده, شاهد بر جملات هم رديف نمى گيرند.

3ـ فقها عمومادر اين زمينه به روايتى استناد جسته اند كه جنبهء تاريخى دارد, و از پيغمبر اكرم در كتاب هاى تاريخى و نيز مجاميع حديثى آمده است, و آن اين كه در خصوص تكيه زدن پوران دخت بر اريكهء سلطنت خسروى, چنين فرمودند:

((لن يفلح قوم وليتهم امراه.)) يا((لا يفلح قوم ولوا امرهم امراه. يااسندوا امرهم الى امراه))31. و تعابيرى از اين قبيل, كه تقريبا تواتر معنوى يافته و جاى انكار نيست. مانند ساير حوادث تاريخى و گفتارهايى كه در زمينه هاى مختلف از پيغمبر اكرم(ص) يا على (ع) نقل شده است, و مورد استشهاد فقها نيز قرارمى گيرد.

4ـ در صحيحهء ابى خديجه(سالم بن مكرم جمال) آمده است كه : ولكن انظروا الى رجل منكم يعلم شيئا من قضايانا, فاجعلوه بينكم, فانى قد جعلته قاضيا32.

و در حديث ديگر نيز از ابى خديجه:اجعلوا بينكم رجلا قد عرف حلالنا و حرامنا, فانى قد جعلته عليكم قاضيا33.

حضرت استاد و نيز صاحب جواهر- قدس سرهما - و ديگران نيز, استظهار نموده اند كه تعبيررجل در اين روايت از روى عنايت بوده است. صاحب جواهر مى فرمايد : وبان المنساق من نصوص النصب غيرالمراه, بل فى بعضها التصريح بالرجل34.

اين روايات, برخى با ضعف يا ارسال رو به رو است, ولى روى هم حالت استفاضه را يافته, و به اصطلاح متظافر بوده و قابل اعتماد مى شوند.

/ 6