سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدهد ، ديدم اينجور مي گويد : السلام عليك يا ابن العم ( يا : يا رسول الله ) بعد گفت : " من از شما معذرت مي خواهم كه مجبورم فرزند شما موسي بن جعفر را توقيف كنم . ( مثل اينكه به پيغمبر هم مي تواند دروغ بگويد ) ديگر مصالح اينجور ايجاب ميكند

، اگر اين كار را نكنم در مملكت فتنه بپا مي شود ، براي اينكه فتنه بپا نشود ، و به خاطر مصالح عالي مملكت ، مجبورم چنين كاري را بكنم ، يا رسول الله ! من از شما معذرت مي خواهم " . يحيي به رفيقش گفت : خيال مي كنم
در ظرف امروز و فردا دستور توقيف امام را بدهد . هارون دستور داد جلادهايش رفتند سراغ امام . اتفاقا امام در خانه نبود . كجا بود ؟ مسجد پيغمبر . وقتي وارد شدند كه امام نماز مي خواند . مهلت ندادند كه موسي بن جعفر نمازش را تمام كند ،
در همان حال نماز ، آقا را كشان كشان از مسجد پيغمبر بيرون بردند كه حضرت نگاهي كرد به قبر رسول اكرم و عرض كرد : السلام عليك يا رسول الله ، السلام عليك يا جداه ببين امت تو با فرزندان تو چه مي كنند ؟ ! چرا [ هارون اين كار را مي كند ؟ ] چون مي خواهد براي ولايتعهد فرزندانش بيعت بگيرد . موسي بن جعفر كه قيامي نكرده است . قيام نكرده است ، اما اصلا وضع او وضع ديگري است ، وضع


توست ، در دلشان به تو ايمان دارند ، در عين حال عليه دل خودشان مي جنگند ، عليه اعتقاد و ايمان خودشان قيام كرده اند و شمشيرهاي اينها بر روي تو كشيده است . واي به حال بشر كه مطامع دنيوي ، جاه طلبي ، او را وادار كند كه عليه اعتقاد خودش بجنگد

. اينها اگر واقعا به اسلام اعتقاد نمي داشتند ، به پيغمبر اعتقاد نمي داشتند ، به موسي بن جعفر اعتقاد نمي داشتند و يك اعتقاد ديگري مي داشتند ، اينقدر مورد ملامت نبودند و اينقدر در نزد خدا شقي و معذب نبودند ، كه اعتقاد داشتند و بر خلاف اعتقادشان عمل مي كردند .

/ 144