همسایه از دیدگاه قرآن و روایات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همسایه از دیدگاه قرآن و روایات - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همسايه از ديدگاه قرآن و روايات

مسجد 1908 همسايه از ديدگاه قرآن و روايات

ش:57 غلامرضا گلي زواره

موضوع خاص اجتماعي /اخلاق ص: 19ـ26

مسئول مرکز تحقيقات فرهنگيان قم

ضرورت مناسبات رفتاري همسايگان

از ديدگاه قرآن و عترت ، خانواده ها براي تحکيم روابط اخلاقي و عاطفي در بين اعضاي خود و نيز تربيتهاي انساني ، در بر خورد با همسايگان نبايد بي تفاوت باشند. بديهي است، شيوه هاي رفتاري مجاوران ، در شکل گيري عادات و سنتهاي افراد اثر مي گذارد. از اين جهت ، توجه به همسايه و جاذبه و دافعه در مقابل آنان، امر لازمي به نظر مي رسد. بدون شک ، پس از اجتماع کوچک خانواده که مهمترين و اساسي ترين نهاد تشکّل اجتماعي به شمار مي رود ، افرادي که در محله اي گردهم مي آيند و با يکديگر همسايه اند ، جامع نسبتاً کوچکي را تشکيل مي دهند که وحدت، وفات و نيز معاشرتهاي گرم و متقابل آنان ، مي تواند از آلام و ناگواريها بکاهد . و آرامش رواني را به ارمغان آورد . در آي 36 سور نساء پس از دستور به پرستش خداوند ،به احسان والدين ، خويشاوندان ، افراد يتيم ، مساکين و همسايه ها تأکيد شده است. از ديدگاه قرآن ، رعايت حقوق اين افراد ، در واقع عم به فرمان واجب الهي و اعراض از آن گناهي نابخشودني است . در اين آيه ، بر «جار ذي القربي» و «جار جنب » تأکيد شده است . ابو الفتوح رازي در تفسير خويش به نقل از عبد الله بن عباس ، منظور از «جار ذي القربي» را همساي خويشاوند تلقي کرده ، و آن ديگري را همساي بيگانه قلمداد نموده است [رازي ، تفسير ابوالفتوح رازي ، ج3، 176ـ 177].

سيد عبد الله شبّر ذيل تفسير اين آيه ، ... معناي همساي نزديک ، خويشاوند يا همعقيده را براي «جار ذي القربي » احتمال

داده است ، و «الجار الجنب» را همساي دور ـ از نظر فاصله ـ ، خويشاوند دور يا فاصل داشتن به لحاظ اعتقادي تلقي کرده است . [شبر ، تفسير القرآن الکريم ، 114] . در هر حال ، اين دستور بزرگ و درخشان اسلامي متضمن برنامه اي است که اگر از سوي مسلمانان به کار گرفته شود ، بسياري از مشکلات جوامع انساني و نابسامانيهاي اخلاقي و رفتاري آنان بر طرف مي شود . در سخن گرانسنگ آسماني قرآن ، احسان به همسايه در حد توحيد عبادي ذکر شده است . اين ويژگي در فرهنگ اهل بيت (ع) نيز از اعتباري والا برخوردار است ؛ به نحوي که حضرت امام رضا(ع) در سخني گهر بار ، ارتباط شايسته با همسايگان و خوش رفتاري با آنان را از جمله اهداف بعثت رسول اکرم (ص) دانسته اند [انصاريان ، سيري در نماز ، 23] . حضرت علي (ع) پيروان خويش را افرادي مي دانند که موجب برکت همسايگان باشند [کليني ، کافي ، ج3، 333]. امام صادق (ع) نيز نيکرفتاري با همسايه را بعد از نماز ، و در رديف اقام نماز جماعت در مسجد ذکر کرده اند [مفيد ،امالي ، 205].

از ائمه (ع) روايت شده که مکارم اخلاق 10 چيز است ، که يکي از اين مکارم ، حمايت از همسايه مي باشد . [يعقوبي، تاريخ يعقوبي ، ج2، 201ـ202؛ عاملي ، وسائل الشيعه ، کتاب جهاد النفس ] . هنگامي که پيامبر اکرم (ص) ، معاذبن جبل را به استانداري يمن منصوب کردند ، در وقت عزيمت وي خطاب به اين صحابه وارسته ، نکاتي را سفارش فرمودند که رعايت حال همسايه ، از موضوعات مهم سفارشهاي آن سفير آسماني بود [حراني ، تحف العقول ، 29] .

در فرمايشهاي ائمه (ع) اهتمام هر مسلماني نسبت به مجاوران خود آنچنان با اهميت تلقي گرديده ، که در رديف نخستين دستورها و توصيه هاي اخلاقي معصومان(ع) قرار گرفته است .

هر مسلماني بايد بر اين باور باشد که مناسبات اخلاقي و رفتاري اش با همسايگان ، در پروند اعمالش ضبط مي شود. به حکم مسلمان بودن و تبعيت از دستورهاي قرآني ، بايد روابط خويش را با همسايگان نبر اساس صفا و صميميت ، عطوفت ، خوش بيني ، تأمين امنيت احتراز از اذيت ، و بردباري در مقابل برخي ناملايمات بر قرار کنيم .

اهميت قوانين دين اسلام در مناسبات اجتماعي هنگامي روشن مي شود، که روحي آحاد جامعه را نسبت به مصالح همسايگان تقويت و ترغيب مي نمايد. اسلام چنان پيروان راستين خود را پرورش مي دهد که در هنگام تصادم منافع شخصي با برنامه هاي همسايگان ، بايد از حق خويش صرف نظر کنند . البته ، چنين گذشتي در وضعي تجويز و توصيه شده است ، که مصالح مجاوران بر محور حق و عدالت باشد . همچنين، اسلام جميع همسايگان راملزم مي نمايد که مصالحشان با روحيات جمع توافق و انطباق داشته باشد تا آرامش و دوام جمع حفظ شود ، و غبن و خسراني متوج افراد نگردد . در پژوهشهاي دانشمندان اروپايي ذيل مباحث روان شناسي اجتماعي ، کوچکترين اشاره اي به مناسبات رفتاري همسايگان نشده و چنين موضوع با اهميتي که در روان شناسي اسلامي در رديف مسائل اعتقادي مورد توجه و تأکيد قرار گرفته ، از نظر شان دور بوده است.

همسايه درسيره وسنت معصومان(ع)

عده اي از اصحاب رسول اکرم (ص) به سرپرستي جعفربن ابي طالب ، با مشورت پيامبر(ص) تصميم گرفتند که به سرزمين حبشه مهاجرت کنند تا از يک سو براي مدتي از فشار مشرکان مکه درامان باشند و از سوي ديگر ، فرهنگ قرآني را تبليغ کنند . سخنگوي اين جمع ، جعفر بن ابي طالب ، در ملاقات با فرمانروايي غير مسلمان ، تلاش کرد با ترسيم فرهنگ جاهليت ، برنامه هاي قرآني را نشان بدهد. و چون وقت تشريح کلي مباحث نبود ، مسائل زبده خاصي را مطرح کرد ، که موضوع همساي و رعايت امور مجاوران يکي از آنها بود .

رسول اکرم(ص) در اين باره فرمودند :« ما زال جبرئيل يوصيني بالجار حتي ظننت انه سيورثه» (آن چنان جبرئيل دربار همسايه به من سفارش مي نمود ، که تصور کردم همسايه از همسايه ارث مي برد)[نهج الفصاحة ، 546؛ تويسر کاني ، لئالي الاخبار ، ج2، 5؛ قمي، سفينة البحار، ج1، 413. ].

پيامبر اسلام(ص) در واپسين روزهاي حيات دنيوي شان ،

براي اصحاب مطالب مهمي را بيان کردند و حاضران را به مسائل مهمي توجه دادند هنگامي که به متن خطب پيامبر مراجعه مي شود ، ملاحظه مي گردد که در چهار بخش آن ، حضرت (ص) دربار همسايگان نکاتي را تذکر دادند ، و اصحاب معتقد و برگزيده خويش را از آزار همسايه به حذر داشتند .

امام حسن مجتبي (ع) در ايام کودکي شبي تا صبح مراقب عبادت مادرش ، حضرت فاطمه زهرا (س) ، بودند ، و مي شنيدند که مادرشان مدام در حق زنان و مردان مسلمان دعاي خير مي کنند ، يکايک آنان را بر شمردند و از خداي بزرگ براي هريک از آنان سعادت، رحمت و برکت مي خواهند ، آنان امام (ع) به مادرشان گفتند: هر چه گوش کردم ، دربار ديگران دعاي خير کردي ، اما دربار خويشتن دعايي ننمودي . دليل آن چيست؟

حضرت صديق طاهره فرمودند : «يابني ، الجار ثم الدار » [اربلي ، کشف الغمه في معرفة الائمة ، ج2، 25ـ 26؛ مجلسي ، بحار الانوار ، ج3، 81] (فرزندم ! اول همسايه ، بعد خانه)

نخستين پيشواي پرهيزگاران در خطب قاصع نهج البلاغه ، تعصبهاي غلط و افتخارات بيهوده را به باد انتقاد مي گيرند ، تأکيد مي کنند که اگر کسي بخواهد تعصب به خرج دهد افتخار نمايد، بايد کردار نيک و خصال پسنديده راملاک مباهات قرار دهد ؛ که نخستين اين حالات مستحسن از ديدگاه آن حضرت (ع) ، حفظ حقوق همسايه است . وقتي همام، يکي از اصحاب پرواپيشه آن امام ، از ايشان خواست که ويژگيهاي پرهيزکاران را وصف کنند، آن حضرت (ع) دربخشي از خطب متقين ، يکي از ويژگيهاي افراد باتقوا را ضرر نرسانيدن به همسايه بر شمردند و فرمودند : «و لايضار بالجبار»[نهج البلاغه، خطبه193]

همچنين ، حضرت علي (ع) در وصيتنام خويش، خطاب به فرزندشان مي فرمايند : «الله الله في جيرانکم» [نهج البلاغه، نام 47؛ مجلسي، بحار الانوار ، ج71، 153] .

امام سجاد (ع) چهارمين فروغ امامت ، در رسال حقوق، 51 حق را بر شمرده اند که هر انساني ملزم به رعايت آنها است . در بخشي از اين نوشت نوراني ، امام سجاد (ع) دربار حق همسايه فرمودند: «اما حق همسايه ، حفظ او درنهان ، بزرگداشت وي در عيان و حمايت او است ، در صورتي که ستم ديده باشد . و اگر احتمال تأثير انذار مي دهي ، او را نصيحت کني ، در وقت ناملايمات و سختيها او را رها نکني؛ از خطا و لغزش او در گذري ، جرمش را ببخشي و با او از روي کرامت و بزرگوارانه معاشرت کني » .

همچنين يکي ازدعاهاي صحيف سجاديه ، به مسائل همسايگا و دوستان اختصاص يافته است [امام سجاد (ع) ، صحيف سجاديه ، دعاي 26] .

رابط معصومان (ع) با همسايگانشان

اگر چه همسايه بودن با معصومان (ع) و اولياي الهي نعمت بزرگي است، اما تاريخ نشان مي دهد که قليلي از افراد از برکات ملکوتي آن سروران بهره برده اند .

حضرت رسول اکرم (ص) با همسايگانشان

اگر چه همسايه بودن با معصومان (ع) و اولياي الهي نعمت بزرگي است ، اما تاريخ نشان مي دهد که قليلي از افراد از برکات ملکوتي آن سروران بهره برده اند .

حضرت رسول اکرم (ص) درمکه ، همسايگاني نا اهل داشتند . هنگامي که پيامبر (ص) از جور و جفاي آنان به مدينه رفتند مکيان به نبرد با وي برخاستند . اما با اين وجود اين همه صدمات ولطماتي که آن ضلالت پيشگان تدارک ديدند ، پيامبر (ص) خطاب به آنان فرمودند :«جرايم شما را بخشيدم ،بند بردگي از پايتان باز مي کنم و اعلام مي نمايم که دنبال زندگي برويد و درساي امنيت و عطوفت ما بسر بريد»[سبحاني ، فروغ ابديت ، ج2 ، 338] .

امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش ، امام حسين (ع) ، نقل کردند که رسول اکرم (ص) فرمودند : «من و پيامبران قبل از من ، پيوسته گرفتار کساني بوديم که ما را اذيت مي کردند » [صدوق ، علل الشرائع ، 26] .

در مدينه ، منافقاتي که با رسول خدا (ص) همسايه بودند ، پيوسته شعله هاي شرارت را بر مي افروختند . در قرآن کريم به اين واقعيت تلخ آشکارا اشاره شده است :«لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدين لنغرينک بهم ثم لا يجاورونک فيها الاقليلا» [احزاب /60] (اگر منافقان و کساني که مهر دلهايشان مرض است و هرزه گويان در مدينة از کار خود دست بر ندارند ، تو را برآنان مسلط مي گردانيم تا از آن پس جز اندکي با تو در شهر همسايه نباشند).

قلمرو روابط مسلمانان با همسايگان

اگر چه قرآن کريم دربار حد همسايگي تصريحي ندارد ، اما


رسول اکرم (ص) دراين باره فرموده اند :«کل اربعين داراً جيران من بين يديه و من خلفه و من يمينه و عن شماله » (تا چهل خانه از روبرو ، پشت سر، طرف راست و سوي چپ همسايه اند) [کليني ، کافي ، ج2 ، 699؛ فيض کاشاني ، وافي ، ج1 ، 351؛ عاملي وسائل الشيعة کتاب العشرة ؛ فيض کاشاني ، المحجة البيضاء ، ج3 ، 427؛ تويسرکاني ، لئالي الاخبار ، ج3 ، 7؛ مجمع الزوائد ج8 ، 144] .

در روايات ديگري ، حضرت علي (ع) خاطر نشان کرده اند :« حريم المسجد اربعون ذراعاً و الجوار اربعون داراً من اربعة جوانبها » [صدوق ، خصال ، ج2 ، 332؛ مجلسي ، بحار الانوار ، ج71 ، 151؛ محمدي ري شهري ميزان الحکمه ، ج2 ، 159]

بر اين اساس ، در روستاها و شهرهاي کوچک و برخي شهرکها ، تقريباً هم اهالي منطقه با هم همسايه اند . از اينجا، دليل سفارش مؤکد اسلام به رعايت حقوق همسايگان روشن مي شود ؛ زيرا اگر توصيه هاي قرآني و روايي در اين باره عملي شود ، مردم به دليل بر خورداري از حقوق همسايگي و رعايت موازين اخلاقي ، زندگي همراه با آرامش و مودتي خواهند داشت . برداشتهاي تفسيري و روايات منقول از اهل بيت (ع) بيانگر آن است که همسايگان بنابر باورها و روابط خويشاوندي ، در سه دسته قرار مي گيرند :

نخست ، همسايه اي که سخ حق دارد . و آن ، مسلمان و خويشاوندي از که حق جوار ، حق اسلام و حق رحم بر گردن ما دارد .

دوم ، همسايه اي که مسلمان است . از اين رو ، او حق جوار و مسلمان بودن ، شامل حالش مي شود.

سوم ، همسايه اي که يک حق بر او تعلق مي گيرد. و آن ، فرد غير مسلماني است که در همسايگي يک مسلمان زندگي مي کند » [فيض کاشاني ، المحجة البيضاء ، ج3 ، 422 ؛ جامع الاخبار ، 387؛ مشکيني ، نصايح ، 130 ]

در واقع ، مجاورت منزل مسلماني با فرد ديگر، تعهد ايجاد مي کند . از خصوصيات حق مذبور ، اين است که فايد متقابل دارد و بين هم همسايگان جاري و متبادل است . هر کس که تصور مي نمايد به گردن ديگري حق دارد ، در همان حال بايد متوجه اين واقعيت باشد که او هم مديون فرد ديگري است که در همسايگي او زندگي مي کند . حقوق همسايگان در حد سخن ، وصف و ذکر مضايا نمي گنجد ؛ چنانکه حضرت علي (ع) مي فرمايند : «الحق اوسع الاشياء في التواصف و اضيقها في التناصف » [نهج البلاغه خطب 214] همچنين ، رعايت حق همسايه در جامعه بدون مساوات ،تعاون ومساعدت مقدور نمي باشد.در اداي حقوق همسايه هيچ کس نمي تواند ادعا کند که به مدد کاري ديگران نيازي ندارد . قران مي فرمايد : «تعاونوا علي البر و التقوي » [مائده/2] . اين دستور الهي هم همسايه ها ، اهم از عالي و داني ، عالم و عامي ، قوي و ضعيف، بزرگ و کوچک وفقير و غني ، را در بر مي گيرد .

نکت ديگر اينكه کمک به يکديگر فقط به منحصر به امور مادي و مالي نيست . گاهي خانواده اي از لحاظ روابط خانوادگي و رفتارهاي اعضاي خانواده ، مشکلاتي دارد که همسايه اش مي تواند او را در رفع اين گرفتاريها کمک کند و آرامش روحي را به زندگي اش باز گرداند . چه بسا برخوردي شايسته با همسايه اي غير مسلمان ، او را به مسائل اعتقادي اسلام علاقه مند کند، و او را به آيين محمدي سوق دهد. پس ، ايجاد ارتباطي منطقي و توأم با عطوفت در عرصه هاي رفتاري و عملي ، علاوه بر آنکه عملي ارزشي و انساني به شمار مي آيد ، فعاليتي تبليغي براي معرفي موازين ديني هم محسوب مي شود. حضرت امام حسن مجتبي (ع) ، با فردي يهودي همسايه بودند . ديوار خان اين مرد شکافته شده بود و نجاسات از منزلش به خان آن حضرت سرايت مي کرد . آن مرد يهودي از اين وضع آگاهي نداشت ، و امام هم دراين باره به وي اعتراض نکردند . روزي ، زن آن يهودي به خان آن حضرت آمد و با مشاهد چنين وضعي ، از ايشان عذر خواهي کرد . امام حسن (ع) فرمودند : جدم رسول خدا (ص) فرموند: «همساي خويش را گرامي بداريد ، و او را احترام کنيد » . چون آن زن برخورد نيکويي از ريحان رسول خدا (ص) ديد ، به خاندان عترت اشتياق پيدا کرد ، مسلمان شد و دست از آيين يهودي برداشت . [نزهة المجالس ، ج1 ، 338].

در همسايگي بانو سيده نفيسه ، نواده امام دوم و عروس امام

صادق(ع) ، خانواده يهودي زندگي مي کردند که دختري افليج پا داشتند. يک روز که خواستند به گرمابه بروند، به منزل سيده نفيسه رفتند و از او خواستند تا اجازه دهد دختر بيمارشان چند ساعت نزد وي بماند. او نيز پذيرفت . لحظاتي نگذشت ، که وقت اقام نماز فرا رسيد . سيده نفيسه آبي براي وضو آورد ، و تجديد وضو کرد . چون آن بانوي متقي از مقام معنوي خاصي برخوردار بود ، در آن لحظه کرامتي از او به وقوع پيوست و قطراتي از آب وضويش بر بدن آن دختر افليج ترشح کرد ، و بر اثر آن شفا يافت. وقتي خانوده اش متوجه شدند که فرزندشان مشمول کرامت همسايه اي شيعه گرديده است ، همراه با خويشاوندان خود به منزل سيده نفسيه ، آمدند و دين مقدس اسلام را با آغوش باز و اشتياق دروني پذيرفتند . اين رويداد ، در سراسر مصرـ محل اقامت آن بانوي عظيم الشأن ـ مشهور شد ؛ به طوري که مردم از هر سو به منزلش روي مي آوردند ، و هر روز ازدحام عجيبي در اطراف خانه اش به وجود مي آمد [ابو کف آل النبي في مصر ، 107؛ سپهر ، ناسخ التواريخ ، ج3، 119 ـ 120؛ محلاتي، رياحين الشريعة ، ج5، 87ـ88؛ مقريزي ، المواعظ و الاعتبار ، ج2، 641] .

استحکام روابط اجتماعي و تقويت عواطف

در قران مجيد آمده است :«و اجعلوا بيوتکم قبلة » [يونس/87](خانه هايتان را مقابل يکديگر (به طور متمرکز ) قرار دهيد ) . دربار اين آيه چنين آمده است که در ان زمان ، گروهي از پيروان حضرت موسي(ع) به صورت افراد شکست خورده و افسرده زندگي مي کردند . اين تفرق و پراکندگي ، براي آنان مصيبت بار بود . لذا حضرت موسي (ع) همراه برادرش، هارون، مأموريت يافت تا براي انسجام زندگي اين افراد و باز يافتن آرامش روحي پيروان خويش ، اقدام کند . در نخستين مرحله ، حضرت موسي(ع) دستور داد تا آنان خانه هايي در همسايگي هم ، مقابل يکديگر و به صورت متمرکز و به دور از مساکن فرعونيان بسازند و بعد از اين گونه ساختمان سازي ، قرار شد به تربيت روحي و معنوي بپردازند ، و خويش را براي در هم کوبيدن دشمن مهيا سازند [مکارم شيرازي ، تفسير نمونه، ج8 ، 370 ـ 371].

به علاوه ، وقتي خانه ها روبه روي يکديگر و در يک جهت باشند ، حضرت موسي (ع) و هارون بهتر مي توانستند در ميان آنان به تبليغات ديني بپردازند . بني اسرائيل هم قادر بودند به سهولت نماز جماعت اقامه کنند . عبارت : « اقموا الصلاة » که بعد از جمل :«و اجعلوا بيوتکم قبلة » آمده است ، دلالت يا اشعار بر آن دارد که آنان با اين سبک زندگي ، زودتر مي توانند در جلسات مشورتي و گرد همايي هايي که از سوي رهبرانشان صورت مي گرفت ، حضور به هم رساندند [طباطبايي ، الميزا ن].

در سور ماعون آمده است : « و يمنعون الماعون » [ماعون/7] «ماعون» از واژ «تعن» گرفته شده که منظور لوازمي است ، که اغلب همسايه ها از يکديگر به عنوان قرض يا تملک مي گيرند . در روايتي به نقل از امام صادق (ع) ذيل توضيح «ماعون» آمده است :«وامي مي باشد، که انسان به ديگري مي دهد . وسايل زندگي است ، که به عنوان عاريه در اختيار ديگري ـ بويژه همسايه ـ مي گذارد. و کمک و کارهاي خيري است ، که انسان انجام مي دهد » [نور الثقلين، ج5، 679] . در الدر المنثور از ابن قانع روايت شد که حضرت علي (ع) فرمودند : «از رسول اکرم (ص) شنيدم که فرمودند : مسلمان برادر مسلمان است . وقتي بر او برخورد مي کند ، سلامش مي گويد و او سلام را به وجهي بهتر بر وي بر مي گرداند . يعني ، او بايد سلام کند و اين بايد جواب گويد . و بايد که ماعون ار از او دريغ ندارد .

پرسيدم : يا رسول الله (ص) ماعون چيست ؟

فرمودند: از سنگ گرفته تا آهن و از آب گرفته تا هر چيز ديگر » .

در روايتي ديگر ، خاتم پيامبران (ص) آهن رابه ديگهاي مسين و تبر ، و سنگ را به ظروف ساخته شده از سنگ تفسير کردند . [طباطبايي ، الميزان ] .

در حديث ديگري رسول اکرم(ص) فرمودند : « هر کس همسايه اش ماعون را منع کند و به عاريه ندهد ، روز قيامت خداوند خير خود را از او منع کند و او را به خودش واگذارد » [نورالثقلين ، ج5، 679؛ صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، باب المناهي ].

بنا به فرمايش امام زين العابدين (ع) ، از جمله گناهاني که سبب نباريدن باران مي باشد ، قرض ندادن اثاث و لوازم به همسايه است [صدوق ، معاني الاخبار ، 78] .

امام صادق (ع) فرمودند:« از قرض دادن نان ، خمير و آتش (به همسايه ) مانع نشويد ، که موجب فزوني روزي ، و از خصال محمود است »[مجلسي ، مرآت العقول ، ج19 ، 434]. بين همسايه متداول است که يکديگر کالاهايي را قرض مي گيرند. در هنگام پس دادن ، اتفاق مي افتد که ميزان اجناس ، لوازم يا مواد خوراکي پس داده شده، کم وزياد مي شود . ممکن است اين تصور در اذهان پديد آيد که در صورت اخذ افزونتر کالا ، مسأل ربا پيش مي آيد. اما دستورهاي اسلامي اين موارد را ربا ندانسته اند تا مردم در عسر و حرج قرار نگيرند، و اين حرکت پسنديده استمرار يابد .

توجه به همسايگان به حدي است که حضرت محمد (ص) فرمودند: « ما آمن بي من بات شبعان و جاره جائع » (به آيين من ايمان نياورده است کسي که سير بخوابد ، ولي همسايه اش گرسنه باشد ) [کليني ، اصول کافي ، ج4 ، 493؛ فيض کاشاني ، وافي ، ج1 ، جزء سوم ، مکارم الاخلاق ، 71؛ نهج الفصاحة ، 559].

در روايت ديگري از پيامبر اسلام(ص) آمده است : «مؤمن اجازه ندارد بدون همساي خود (که براي سير کردن خود مشکل دارد ) ، سير شود» [نوري ، مستدرک الوسائل ، ج2، 80]

رسول اکرم (ص) در حديثي ، يکي از موارد رعايت حق همسايه را اين نکته دانسته اند که هر گاه مسلماني ميو ه اي خريد، براي همسايگانش مقداري بفرستد . و اگر نخواهد چنين کند ، آن را پنهاني به خانه ببرد . و نبايد بچه هايش در کوچه از آن ميوه بخورند ، و موجب ناراحتي فرزندان همسايه شوند، که از اين خوراک محرومند [خسروي، پند تاريخ ، ج2 ، 61].

حضرت امام صادق (ع) در جواب نامه اي، نوشتند:« از پدرم شنيدم و ايشان از پدران گرامي خود، و از امير مؤمنان (ع) نقل کرده اند که آن جناب اظهار داشتند که از پيامبر اکرم (ص) شنيدم که فرمودند: به خدا و روز جزا ايمان ندارد، کسي که شب هنگام با شکم سير در بستر خويش قرار گيرد ، ولي همشايه اش به حالت گرسنگي بخوابد .

اصحاب عرض کردند : با چنين وضعي ، هلاک شويم .

حضرت (ع) فرمودند: از زيادي غذاها، اضافي خرماهايتان ، وجوه نقدي يا از لباسهاي خويش ، به آنان بدهيد تا بدين وسيله آتش خشم خداوند را خاموش سازيد » [کشف الربية، 329] .

سور ليل، از سوره هاي مکي است که پس از ذکر سه سوگند در ابتداي آن مردم به دو گروه تقسم شده اند ؛ انفاق کنندگان با تقوا ، و بخيلان منکر پاداش سراي آخرت . پايان کار اولين گروه را سعادت ، سهولت و آرامش ، و فرجام دومين دسته را سختي ، فلاکت و ضلالت بر مي شمارد . در بخش ديگري از اين سوره بعد از اشاره به اين حقيقت که هدايت بندگان بر خداوند است ، همگان را از آتش دوزخ مي ترساند . در آخرين بخش ، کساني را که در اين جايگاه جانگدا مي سوزند و گروهي را که از آن رهايي مي يابند، با ذکر او صافي معرفي مي کند . هم مفسران ، اعم از خاصه و عامه ، در منابع تفسيري و نيز کتابهاي اسباب النزول ، ماجراي ذيل را به عنوان سبب نزول هم آيات سور ليل ياد کرده اند . واحدي با سندهاي متصل از ابن عباس آورده است که مرد مسلماني درخت خرمايي داشت . برخي شاخه هاي درخت خرمايش ، به طرف خانه همسايه اش که خانواد فقيري بود و فرزندان خردسالي داشت آويخته بود. آنگاه که صاحب درخت خرما از راه مي رسيد ، بالاي درخت خرمايش مي رفت تا خوشه هاي آنرا بچيند . گاه ، چند دان خرما در خان همسايه فقير مي افتاد کودکان آن مرد بي بضاعت ، دانه هاي ريخته شده را بر مي داشتند تا بخورند . صاحب درخت از شدت بخل و خست ، از آن بالا پايين مي آمد و با قساوت تمام ، خرماها را از دست کودکان مي گرفت . حتي اگر خرمايي را در دهان خردسالان مي ديد، انگشتانش را در دهان آنان مي گذاشت تا خرما ها را بيرون آورد . شخص تهيدست از رفتار ناپسند و مذموم همسايه بخيل خود ، نزد رسول اکرم (ص) شکايت کرد . پيامبر (ص) قول دادند که به کارش رسيدگي کنند . سپس ، سيد رسولان (ص) با صاحب درخت ديدار کردند . و خطاب به وي بيان داشتند آيا حاضري درخت خرمايي را که شاخه هاي آن به سوي خان همسايه ات خم شده است ، به من بدهي تا در برابر آن نخلي در بهشت ضمانت کنم؟

آن مرد که مسلمان هم بود، عرض کرد : چون اين درخت بارورتر و بهتر از هم درختان خرماي من است ، حاضر به چنين معامله اي نيستم . سپس ، از نزد پيامبر (ص) بيرون رفت.

يکي از ياران حضرت (ص) که ـ طبق برخي روايات ابو الدحداح نام داشت ـ چون پيشنها پيامبر اسلام (ص) را

شنيد ، عرض کرد اگر من اين درخت را از صاحبش بخرم و به حضورتان اهدا کنم ، آيا همان درخت بهشتي را که به وي وعده داديد ، به من خواهيد داد؟

نبي اکرم (ص) فرمودند : آري .

او رفت و با آن بخيل وارد مذاکره شد . اما هر بهايي که تعيين مي کرد ، او حاضر به فروش نمي شد . تا آنکه خريدار خردمند اظهار داشت : خواسته ات در برابر فروش اين درخت چيست ؟

بخيل صاحب نخيل گفت : چهل درخت خرما .

ابو الدحداح گفت؛ بهايي بس گران براي نخلي خميده مطالبه مي کني .

با اين حال ، مانعي ندارد . سپس ، چند نفر را به عنوان شهود معامله فراخواند ، و آنان را گواه گرفت . بعد ، آن صحابي پيامبر به قصد زيارت نبي اکرم (ص) به راه افتاد و چون به آن حضرت (ص) رسيد، عرض کرد: يا رسول الله (ص) ! درخت خرماي مورد نظر شما به تملّک من درآمد ، آن را درپيشگاه مبارک شما تقديم مي کنم . پيامبر (ص) با شعف و سرور ، به نزد آن مرد فقير و معيل رسيدند ، و به صاحب منزل فرمودند : از اين پس ، درخت خرمايي که از خان همسايه به سوي منزلت آويخته است ، از آن تو و اهل خانه ات مي باشد .

از سبب چنين ماجرايي ، سور ليل نازل گرديد که آياتي از آن ، ناظر به تقدير از ابو الدحداح است :«فاما من اعطي و اتّقي و صدق بالحسني فسنيّسره لليسري» [ليل/5ـ 7] (پس آن کسي که در راه خدا انفاق کرد و پرهيزکاري نمود و تصديق به نيکوکاري کرد ، پس بزودي او را به آساني رهنمون مي سازيم) .

همچنين ، آيات بعدي اين سوره ، در مذمت و تقبيح رفتار همساي بخيل و صاحب نخيل آمده است [ طبرسي، مجمع البيان، ج10، 501 ؛ طباطبائي ، الميزان ، ج20، 306؛ مغنيه ، الکاشف ، ج7، 577؛ حجتي ، اسباب النزول ، 154ـ157] ؛ چنانکه قرآن مجيد مي فرمايد: « و اما من بخل و استغني و کذب بالحسني فسنيسره للعسري و ما يغني عنه ماله اذا ترّدي» [ليل/8ـ11] (اما آن کس که بخل کرد و بي نيازي ورزيد و نيکوکاري را تکذيب کرد . پس بزودي او را به سوي دشواري مي رانيم و آنگاه که تباه شود، مالش را بي نياز نکند ).

منابع :

1ـ ابو کف ، احمد، آل بيت في مصر

2ـ اربلي ، کشف الغمه في معرفة الائمة

3ـ انصاريان ، حسين ، سيري در نماز

4ـ تويسر کاني ، لئالي الاخبار

5ـ حجتي ، سيد محمد باقر ، اسباب النزول

6ـ حراني ، تحف العقول

7ـ خسروي ، موسي، پند تاريخ

8ـ رازي ، ابو الفتوح ، تفسير ابو الفتوح رازي ، تصحيح حواشي و ميرزا مهدي الهي قمشه اي

9ـ سبحاني ، جعفر ، فروغ ابديت

10ـ سپهر ، ناسخ التواريخ

11ـ شبر ، سيد عبد الله ، تفسير القرآن کريم

12ـ صدوق ، محمد بن علي ، خصال

13ـ صدوق ، محمد بن علي ، علل الشرائع

14ـ همو، معاني الاخبار

15ـ همو ، من لا يحضره الفقيه

16ـ طباطبائي ، سيد محمد حسين ،الميزان

17ـ طبرسي ، حسن بن فضل ، مکارم الاخلاق

18ـ طبرسي ، فضل بن حسن ، مجمع البيان

19ـ عاملي ، شيخ حر محمد بن حسن ، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة

20ـ فيض کاشاني ، محسن،المحجة البيضاء

21ـ همو، وافي

22ـ کليني ، محمد بن يعقوب ، کافي

23ـ مجلسي ، محمد باقر، بحار الانوار

24ـ همو، مرآت العقول

25ـ محدث قمي ، عباس ،السفينة البحار

26ـ محلاتي ، ذبيح الله ، رياحين الشريعة

27ـ محمدي ري شهري ، محمد، ميزان الحکم

28 ـ مشکيني ، علي ، نصايح

29ـ مغنيه ، محمد جواد، التفسير الکاشف

30 ـ مفيد ، محمدبن محمد ، امالي

31ـ مقريزي ، احمد بن علي، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار

32ـ مکارم شيرازي ، ناصر ، تفسير نمونه

33ـ نوري ، ميرزا حسين ، مستدرک الوسائل

/ 1