فرمان عطاملك جوينى - احکام و فرمانهای حج در زمان ایلخانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احکام و فرمانهای حج در زمان ایلخانان - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرمان عطاملك جوينى

فرمانى كه در ادامه خواهد آمد و پيش از اين به اجمال، زمينه تاريخى آن را گفتيم، به انشاى علاءالدين عطاملك بن بهاءالدين محمد بن محمد جوينى نوشته شده و خوشبختانه سواد آن برجاى مانده است.

اين حكم كه به اصطلاح مغولان «يرليغ» خوانده شده، در مجموعه اى به شماره 2449 (ميكروفيلم ش 2389) در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است كه با راهنمايى دوست دانشور جناب آقاى دكتر سيد حسين مدرسى طباطبايى به آن راه يافتم. پس از آن دريافتم كه خانم بيانى نيز از منبعى ديگر به اين حكم دسترسى يافته و بخشهاى مهم آن را به چاپ رسانده اند.

به هر روى اين متن سندى است در ارتباط با حج گزارى ايرانيان و ساكنان عراق در سال 667 .

من انشاء الصاحب علاءالدين رحمه الله، در فتح راه حجاز و سفر كعبه بحكم يرليغ

بسم الله الرحمن الرحيم

قَدْ جَاءَكُمْ مِنْ اللهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللهُ مَنْ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ .

به حكم آنك توفيق و سعادت مكنون و مدّخرست و بر مثال چنين در ضمير روزگار مخزون و مضمر، نه هر دَورى وقت ظهور آن است و نه هر ذاتى را استعداد قبول حاصل، و خوذ هر كارى را به زمانى مخصوص كرده اند «والأمُورُ مَرْهُونة بأوْقاتِها» وآن كار رابه ذاتى مفوّض ومعلّق «وكلٌّ مُيسَّر لِما خُلِق لَه» تاهنگام آن كار در نيايد جدّ و جهد منجح نيست و كوشش و كشش نافع نه، و چون ذات بى همال بادشاه، عالمِ مالكِ رقابِ امم، شاه شاهانِ عرب و عجم، منشأ سعادات و منبع خيرات است، هر سعادت كى ايام در جيب غيب نهاذه بوذ و هر خير كى زمان در حجاب كتمان آماذه كرده، اينك در عهد همايون و دور ميمون «اباقا» از عدم به وجود آيد و از قوّت بفعل تا اعتزاى آن به دولت از ماده او باشد وانتساب آن بروزگار خجسته او كشذ:

ور نيست باورت اينك بدار گوش

بعد از آنك اميذهاى خلايق بريده كَشته بوذ و از مدتهاى مديد و سالهاى بسيار باز طوايف اسلام از زيارت بيت الله الحرام بازمانده و دل برداشته و ركن حج اسلام كى } وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا { (7) و آن يك ركن است از اركان خمسه كى خراب مانده است و اسلام به حقيقت بر مثال ذاتى است و اركان خمسه را مثابت حواس خسمه كى ضعف يكى از آن ضعف ذاتست و در اين وقت كى مواكب گيتى آراى مدينة السلام بغداد را بِسمِّ مراكب متوج گردانيذ از
جمله عنايتهاى باذشاهانه و عواطف شاهنشاهانه كه صادر شذ و بذان يرليغ نفاذ يافت فتح راه مكه و اجازت طوايف اسلام به زيارت كعبه معظمه و تعيين لشكر به رسم بدرقه و سبل و صدقه بود. اشاعت اين خير عام و افشاى اين حسنه به اَنام بر حسب يرليغ جهان پيماى و فرمان بندگشاى و منشور غم زداى و مثال رهنماى بندگان دولت روز افزون «عطاملك» و «محمد» پسران «محمد جوينى» به آوازى بلند نداى } وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَى كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيَّام مَعْلُومَات { (8) در مى دمند و بر عقب اين مى گويند:

ايها العُشّاق باز آن دلستان آمد پديد جان برافشانيد كان آرام جان آمد پديد
وقت است كى ارباب وجد و صفا و عاشقان مروه و صفا كه سالهاى تا در
شوق تقبيل عتبه كعبه چشم انتظار بر دريچه غيب نهاده اند، لبيك زنان احرام بندند و عاشقوار پاى در راه نهند و روى بكار آرند و ماسوى الله را پشت پاى زنند } عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ { (9) و جمعى كى پنبه غفلت در گوش نهاده بودند به حجت آنك راه حجاز مسدودست و عذر دفع } مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا... { موجود، يقين دانند كى آن عذر به فضل بارى تعالى و يمن دولت قاهره زايل شد و آن بهانه كرانه گرفت، بعد از اين چه گويند و به چه حجت تمسك جويند اگر هيچ گونه انوار ايمان و سعادات از صحيفه دلشان محو نگشته است و به زنگار غفلت مبدل نشده وقت فوت نكند و قدرت
فرصت از دست نگذارند، «والفُرَصُ تَمُرُّ
مَرَّ السَّحاب» وكار امروز را با فردا نيفكنند، فى الجمله چون فيض حق تعالى شامل
شد و مرحمت و سيورغاميشى(10) باذشاه حاصل آمذ، اين بشارت به خاص و عام
و دور و نزديك و ترك و تازيك رسانيذه
شذ تا تمامت مؤمنان از مرد و زن، خاص
و عام، شريف و وضيع، شيخ و رضيع
به تضرع و ابتهال دست نياز به حضرت ذوالجلال بردارند و دوام عمر و ثبات
ملك اين بادشاه زاده جوان بختِ سليمان تخت خواهند و شكر اين نعمت
را ورد ورد زبان خود سازند ان شاءالله
تعالى وحده.
«كتب في غرة رجب شهراللّه الأصم رجب سنة سبع و ستين و ستمائة».
اين خدمت برادران جوينى بود كه سعدى، شاعر نامى ايران را بر سر ذوق آورد و از اين كه اسلام توسط ايشان رواج يافته، به ستايش آنها پرداخت:
جهان دانش و ابر سخا و كان كرم سپهر حشمت و درياى فضل و كوه وقار
خدايگان صدور زمانه شمس الدين عماد قبه اسلام و قبله زوار

اما متون انشايى كه محمد بن هندوشاه نخجوانى در كتاب دستور الكاتب فى تعيين المراتب براى ما نگاه داشته، چندين فرمان با ارزش است كه متن آنها را نقل مى كنيم:

/ 8