موضوع:بيان اهداف، مسائل و مشکلات انقلاب - جنايات و توطئه هاى امريکا - صحیفه امام جلد 11

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 11

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مصاحبه

زمان:

17 آبان 1358 / 17 ذى الحجه 1399

مکان:

قم

موضوع:بيان اهداف، مسائل و مشکلات انقلاب - جنايات و توطئه هاى امريکا

سؤال: امام! شما که کوشش مى کنيد جامعه اى برقرار کنيد که نمونه ارزشهايى باشد که در صدر مصاحبه کننده : خبرنگاران شبکه راديو - تلويزيون آلمان غربى اسلام ديده ايم.

در زمان پيغمبر اسلام در مدينه و جامعه کوفه در زمان حضرت امير ديده شده است.

شما تصور مى کنيد که اين ارزشها که در آن جامعه بوده ، قابل انطباق با دنياى جديد قرن بيستم هست يا خير? و چگونه ? جواب:

بسم اللّه الرحمن الرحيم

ارزشها در عالم دو قسم است.

يک قسم ارزشهاى معنوى، از قبيل ارزش توحيد و جهاد مربوط به الوهيت و از قبيل عدالت اجتماعى، حکومت عدل و رفتار عادلانه حکومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعى در بين ملتها و امثال اينها که در صدر اسلام يا قبل از اسلام از آن وقتى که انبيا مبعوث شدند، وجود داشته و قابل تغيير نيست.

عدالت معنايى نيست که تغيير بکند، يک وقت صحيح و زمانى غير صحيح باشد.

ارزشهاى معنوى ارزشهاى هميشگى هستند که قبل از صنعتى شدن کشورها، ضمن و بعدا در آن نيز وجود داشته و دارد.

عدالت ارتباطى به اين امور ندارد.

قسم ديگر امورى است مادى که به مقتضاى زمان فرق مى کند، در زمان سابق يک طور بوده است و بعد رو به ترقى رفته است تا به مرحله کنونى رسيده است.

و بعد از اين هم بالاتر خواهد رفت.

آنچه ميزان حکومت و مربوط به اجتماع و سياست است، ارزشهاى معنوى است.

در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حکومت اصيل اسلام محقق شد.

يک زمان رسولاللّه و ديگر وقتى که در کوفه على بن ابيطالب - سلام اللّه عليه - حکومت مى کرد.

در اين دو مورد بود که ارزشهاى معنوى حکومت مى کرد، يعنى يک حکومت عدل برقرار و حاکم ذره اى از قانون تخلف نمى کرد.

حکومت در اين دو زمان، حکومت قانون بوده است.

و شايد ديگر هيچ وقت حاکميت قانون را بدانگونه سراغ نداشته باشد.

حکومت که ولى امرش - که حالا به سلطان يا رئيس جمهور تعبيرش مى کنند - در مقابل قانون با پايينترين فردى که در آنجا زندگى مى کنند على السواء باشد.

در حکومت صدر اسلام اين معنى بوده است، حتى قضيه اى از حضرت امير در تاريخ است، در وقتى که حضرت امير - سلام اللّه عليه - حاکم وقت و حکومتش از حجاز تا مصر و تا ايران و جاهاى بسيارى ديگر بسط داشت.

قضات هم از طرف خودش تعيين مى شد.

در يک قضيه اى که ادعايى بود بين حضرت امير و يک نفر يمنى که آن هم از اتباع همان مملکت بود.

قاضى حضرت امير را خواست.

در صورتى که قاضى دستنشانده خود او بود.

و حضرت امير بر قاضى وارد شد و قاضى خواست به او احترام بگذارد.

امام فرمود که در قضا به يک فرد احترام نکنيد، بايد من و او على السواء باشيم.

و بعد هم که قاضى بر ضد حضرت امير حکم کرد، با روى گشاده قبول کرد.(1) اين حکومتى است که در مقابل قانون، همگى على السواء حاضرند، براى اينکه قانون اسلام، قانون الهى است.

و همه در مقابل خداى تبارک و تعالى حاضرند - چه حاکم، و چه محکوم، چه پيغمبر و چه امام و چه ساير مردم.

ما حالا آرزوى اين را داريم که حکومت ما شباهتى به حکومت صدر اسلام پيدا کند.

و اين طور نيست که همچو قدرتى داشته باشيم که بتوانيم همه محتواى حکومت اسلام را بلافاصله پياده کنيم.

خصوصا که ما در زمانى زندگى مى کنيم که اقلا پنجاه و چند سال اين مملکت محتوايش تغيير کرده است و همه چيزش منحط و غير اسلامى شده است.

اگر بخواهيم تمام مغزهاى فاسد شده را به مغزهاى اسلامى و صالح برگردانيم، مدتى طولانى وقت لازم دارد.

اگر خدا بخواهد مى شود و اگر نخواهد بايد اين آرزو را به گور ببريم.

--امام! در کردستان فعاليتهاى نظامى يک مقدارى شديد شده .

چه راه حلى را در کردستان مى بينيد و به بحران کردستان چگونه مى نگريد? --کردستان قضيه اى نيست که بين ما و دولت ما و بين کردها باشد.

کردها يا غير کردها و همه طوايفى که در ايران زندگى مى کنند، همگى در مقابل قانون على السواء هستند، در مقابل دولت على السواء هستند.

هيچ فرقى بين کرد و ترک و لر و غيره نيست.

ما حکومت اسلامى داريم مى گوييم.

حکومت اسلامى همان است که در صدر اسلام بوده است که همه طوايف در مقابل قانون على السواء بودند.

ما الان مى خواهيم يک همچو معنايى را متحقق بکنيم که تمام طوايف على السواء باشند.

ما با کرد هيچ اختلافى نداريم، کردها هم با ما اختلافى ندارند.

اينها که قضيه کردستان را ايجاد کردند، دسته اى هستند که از خارج ارتزاق مى شوند و الهام مى گيرند که از اين طرف يا از آن طرف، اکثرا از امريکا - چنانکه بعضى نوشتجات هم که اخيرا به دست آورده اند مؤيد آن است و معلوم شده که در قضاياى خرمشهر و خوزستان و قضاياى کردستان، امريکا دست داشته است.

اين مطلبى است که آنها پيش آوردند، ما گرفتار اجانب هستيم - همانطور که تا حالا بوديم.

مسئله اى بين ما و کردها نيست که محتاج به حل باشد.

مسئله ما و کردها همان مسئله اى است که بين ما و فارسهاست.

فارسها هم از ما مى خواهند که امور شهرشان را خودشان اداره کنند.

و هياتى را براى امور شهرشان تعيين کنند که آباد بشود و برق و اسفالت و همه چيزشان درست بشود.

اين همان چيزى است که کردها، لرها و ترکها هم مى خواهند.

فرقى بين آنها نيست.

اگر نبود که ما براى خاطر کردها و زن و بچه هاى هموطنان خودمان فکر نمى کرديم، قضيه کردستان پيش ما چيزى نبود که راه حلى لازم داشته باشد، راه حل نظامى اش درست انجام مى شد، بلکه اگر نظاميها هم دخالت نمى کردند، خود افراد مملکت ايران مى رفتند، مکررا از ما خواستند که بروند، عشاير و کسان ديگر خواستند که براى اصلاح کارها به آنجا بروند و اين کارها را اصلاح بکنند، لکن ما نمى خواهيم برادرکشى بشود.

ما اميدواريم اين هياتى که رفتند کردستان، قضيه با حسن تفاهم حل بشود و خود جمعيت کرد، اشخاص خرابکار را کنار بگذارند تا تمام جهات حاصل بشود.

--در اروپا تحرکى جديد به چشم مى خورد.

و آن يک تحرک مذهبى است که اين تحرک وجود نداشته .

عموما پيروان کاتوليک، يعنى کسانى که به کاتوليک اعتقاد داشتند به وجود آوردند.

اين تحرک را چگونه ارزيابى مى کنيد و نظرتان در مورد پاپ چگونه است? --آن تحرک مذهبى از اين است که مردم از اين پيشروى مادى سرخورده اند و ديدند که تمام اين پيشرفتهايى که شده است چيزهايى نيست که براى بشر آرامش بياورد، بلکه زندگى آنها را بيشتر تباه کرده است.

بيشتر اين صنفها به ضرر بشر بوده تا به نفع بشر.

و آن چيزى که بشر، طالب است اين است که به روحش آرامش بدهد.

و آن چيزى که آرامش مى آورد مذهب است.

از اين جهت ممکن است که جاهاى ديگر اين احساس را کرده باشند.

چنانچه ممالک ما اين احساس را دارند که تنها در سايه مذهب است که بشر به آن آرامش روحى مطلوب مى رسد.

چرا که در امور مادى اين آرامش نيست.

يک تحرکاتى است که منافى با آن آرامشى است که بشر، طالب است.

--درخواستهاى شما نابودى کشور اسرائيل است.

اگر اين منجر به نابودى اسرائيل شود و فلسطينيها پيروز گردند، يهوديان چه سرنوشتى خواهند داشت? --يهوديها حسابشان از صهيونيستها جداست.

چنانچه مسلمين بر صهيونيستها غلبه پيدا بکنند، همان حالى را پيدا مى کنند که شاه مخلوع پيدا کرد.

و اما با يهوديها کارى ندارند، ملتى هستند مثل ساير ملل، زندگى آنها انجام مى گيرد و تصرفى به آنها نيست.

--حضرت امام، رابطه بين واشنگتن و تهران در حال حاضر خيلى بحرانى است و در حال مهيبى است -بخصوص بعد از اشغال سفارت امريکا توسط دانشجويان - به نظر شما اين روابط چگونه بايد باشد و با نظر به موقعيت شخص شما چيست? --نظر من اين است که تمام اين بحرانها را امريکا ايجاد مى کند.

مسلمين و ملت ما به حسب نظر اوليايشان، مابين ملتها هيچ فرق نمى گذارند، به اين معنا که بخواهند با يکى عدالت و با يکى بيعدالتى بکنند، لکن امريکاست که نمى گذارد اين آرامش پيدا بشود.

امريکا، آن کسى که پنجاه سال به اين مملکت خيانت کرد و به امر او جوانهاى ما دستجمعى در خيابانها کشته شدند و علما و روشنفکران ما به حبس رفتند، کشته شدند، آواره شدند، تبعيد شدند، يک همچو موجودى را که تمام ملت ما با او دشمن است امريکا برد و در منزل خودش، در جايى که براى او مامن(2) درست کرده و نگاه مى دارد، و او و عائله اش را احترام مى کند.

و با جوانهاى ما که در آنجا اعتراض مى کنند با خشونت رفتار مى کنند، واکنش اين اعمال است که ملت بريزند و اين کار را انجام بدهند و مسئوليت آن از خود امريکاست.

و سفارتى که در ايران است يک توطئه هايى بود که حالا کشف شده است.

و با وجود اين توطئه ها نمى شود گفت که ملت بنشينند و نگاه کنند و آنها هر کارى که مى خواهند بکنند.

از اين جهت خود امريکا منشا اين امور است، منشا کارهايى که انجام گرفته است مى باشد، و در مقابل آن کارهاى ناحقى است که امريکا ظرف چندين سال با ما کرده است.

و ما ديگر نمى توانيم کارهايى که آنها مى خواهند انجام بدهند تحمل کنيم.

از اين جهت بايد امريکا بفهمد که ديگر وقت آن ظلمها گذشته است.

و بايد حساب کار خودش را بکند.

و اگر ما ديديم که بيشتر از اين مى خواهد جلو برود، ما هم کارهايى داريم که به ضرر امريکا تمام خواهد شد.

--امام، خيلى از شما متشکر هستيم.

در حال حاضر نفتى که صادر مى شود، مقدار صدورش نسبت به سالهاى گذشته کمتر است.

آيا اين وضع ثابت خواهد ماند، يا پايينتر خواهد رفت? يا بالاتر خواهد رفت? --اين تابع صلاحديد دولت است.

دولت هر طور صلاح بداند و هرچه مصلحت مملکت باشد انجام مى دهد.

اگر مصلحت مملکتشان در پايينتر صادر کردن باشد، پايينتر مى آيد و اگر بالاتر بود،

1- اين واقعه در دوران خلافت عمر اتفاق افتاده است.

مناقب، خوارزمى ، ص 98، شرح نهجالبلاغه ، بالاتر مى رود.

ابن ابى الحديد، ج 17، ص 65.

/ 119