بخش دهم : چرا شاه عضو فراماسيون شد؟ - شناخت صهیونیسم بین الملل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت صهیونیسم بین الملل - نسخه متنی

سید جواد علم الهدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش دهم : چرا شاه عضو فراماسيون شد؟

اولين مؤ سسه فراماسيونى در ايران مستقيما از طرف دولت انگليس و توسط
عمال يهودى به نام «لژ تهران »، و به دست افرادى مانند:
«كلنل استراكر»، «اوانس اوانست »، «الياس دبى » افتتاح شد و در دربار شاه
ايران نفوذ بسيارى داشت . امّا، بعد از كودتاى 28 مرداد، اين مؤ سسه كم كم قدرت
سياسى خود را از دست داد و اربابان سابق شاه و پدرش (انگليسها) از وى سخت مكدر
شدند. ولى ، شاه كه در اين موقع احساس مى كرد كه عليه حكومت موقت او دارند نقشه اى
مى كشند، با مشورت اربابان قرار شد در آذرماه
سال 1333 ه -. ش .، همراه «ثريا» به اتفاق بعضى رؤ ساى «لژ تهران » سفرى
به لندن برود و جهت دلجوئى از اربابان قديمى و احيانا تحكيم پايه هاى احتمالى
حكومت خويش ، خود را به عنوان سرسپرده مذهبى به آنها معرفى كند.

بدين ترتيب شاه در لژ مركزى لندن به نام عضو رسمى مؤ سسه «فرايميسن »
شناخته شد و اين كار بر وفق مراد صورت گرفت و از آن پس مجله ماهيانه «فرايميسن
» چاپ لندن ، عكس شاه را با پيراهن سفيد بلند و كمربند مخصوص در حالى كه دو عدد
ابزار به علامت افتخار عضويت در دست داشت منتشر كرد. از آن بعد دستور داده شد در مؤ
سسات فراماسيون تهران اين عكس نصب شود. (358) ولى در بازگشت به ايران به
دنبال فرمان آمريكا رفت و در حفظ منافع آمريكا كوشيد و ابتداء كليه منابع نفت خيز
پالايشگاههاى كشور را در اختيار سرمايه گذاران صهيونيستى گذارد؛ و جهت حفظ و
حراست آنان از كنجكاويهاى ملت ايران ممانعت مى كرد. «ساواك » نويسندگان ايرانى را
كه عليه صهيونيستها چيزى مى نوشت و منتشر مى نمود تعقيب مى كرد؛ و چنين مشهور بود
كه : هر كس به مستشاران خارجى در شركت نفت خورده گيرى نمايد تحت عنوان
اخلال در صنايع نفت ايران بازداشت خواهد شد.(359)

از سال 1336 ش .، تا زوال حكومت ستمشاهى قدرت اقتصادى سياسى صهيونيستها روبه
افزايش بود؛ و ملت محروم ايران از بسيارى
مسائل جارى كشور بى خبر بود. امّا، با مطالعه اين قسمت خواهيد دانست كه مبارزه عليه
حكومت شاه در واقع همان مبارزه عليه صهيونيست بين
الملل است كه هنوز ادامه دارد.

بخش دهم : انقلاب اسلامى و قطع ايادى صهيونيزم بين المللى از ايران

تاريخ صهيونيزم با اين بخش به پايان نمى رسد؛ زيرا هنوز مسلمانان بلوك شرق
گرفتار غده سرطانى «حزب صهيونيزم » مى باشند و در واقع اين بخش نمايانگر
طليعه درخشان انقلاب اسلامى در عرصه بين المللى است .

و به يقين هر مسلمان مى داند كه با صدور احكام اسلام مستكبرين جهان سركوب مى شوند؛
خدا را شكر در زمانى هستيم كه با شروع حركت اسلامى در ايران ملتهاى مسلمان منطقه از
ياءس و نااميدى بيرون آمده اند. و ملتهاى زير ستم به دعوت رهبر كبير انقلاب اسلامى
امام خمينى (مد ظله عالى ) لبيك مى گويند. به اميد قطع ايادى صهيونيزم جهانى و اقامه
نماز مسلمين در بيت المقدس و وحدت همه ملت اسلام .

بخش دهم : شروع مبارزات و رهبرى امام خمينى

ايادى دربار شاه و اجانب چنين مى پنداشتند كه زعامت و مرجعيت «آيت اللّه العظمى
بروجردى » (قدس سره ) سدى است كه آزادى
عمل اجانب را كنترل مى كند و به اين جهت بعد از رحلت ايشان در
سال 1340 ه -. ش .، زمزمه هاى ناهنجارى از طرف حكومت بيگانه شروع شد، «آيت اللّه
العظمى امام خمينى » (مدظله ) كه از دير زمانى در انديشه يافتن راهى جهت شكستن سكوت
مرگبارى كه جامعه اسلامى را به نابودى و زوال تهديد مى كرده ، اوضاع را مطالعه
فرمود و كليه خاطرات تلخ رژيم رضاخانى را پشت سر گذارده - و از طرفى به وسيله
تدبير و تاءسيس و تقويت «مرحوم آيت اللّه العظمى شيخ عبدالكريم حائرى » و
«مرحوم آيت اللّه بروجردى » (رضوان اللّه عليهما) حوزه علميه قم تمركز يافته و
ريشه قوى پيدا كرده بود، و اينجا است كه از اين مركز تقويت يافته شيعه ، مى توان
استفاده زيادى عليه استعمار و حكومت شاه نمود - و چون به شهادت مجتهدين عصر، مقام
شامخ اجتهاد مطلق و لياقت مرجعيت را دارا بود، و يقين باثلمه و خلا اى كه رحلت «آيت
اللّه العظمى بروجردى » (قدس سره ) در بر دارد به حكم پيامبر اسلام (صلى اللّه
عليه و آله ) كه مى فرمايد: ««اذا ظهر البدع فعلى العالم آن يظهر علمه » » و
تشخيص اجتهادى و حاكميت و ولايت فقيه جامع الشرايط در غيبت كبرى ولى عصر (ارواحنا
فداه ) و با اتكاء به حول و قوه الهى بپا خاست ، و از
سال 1341 تا 1357 ه -. ش .، شب و روز با ملت ستمديده ايران و مسلمانان مستضعف جهان
سخن گفت تا به عنايت خداوند متعال حكومت كهنسال شاهنشاهى و سلطه همه جانبه آمريكا و
نفوذ مالى و سياسى صهيونيسم بين الملل را براى هميشه از كشور اسلامى ايران از بيخ
و بن بركند، و بيش از چهل ميليون ملت ايران را از دست استعمار شرق و غرب نجات داد.

ملت مسلمان ايران مى دانست كه روحانيت شيعه در مقام نجات ملت است ؛ از اين جهت هميشه از
علماء مذهبى خود دفاع مى كرد، و از آنچه حكومت شاه به دستور استعمارى آمريكا و انگليس
و شوروى انجام مى دهد راضى نبود. و هر چه به نام ايران و ايرانى در خارج انتشار مى
يافت از ملت مسلمان ايران نبود. رسانه هاى گروهى و تبليغات خارجى ، ايران را
طرفدار حكومت غاصب اسرائيل و اسرائيل را حمايت كننده ايران معرفى مى كرد، امّا، تنها
روحانيون شيعه بودند، كه در طول تاريخ عليه استعمار بيگانه قيام مى نمودند و
حساب ملت مسلمان ايران را از حساب حكومت جبار شاهنشاهى جدا مى ساختند.

بخش دهم : عنان گسيختگى اجانب به صورت اصلاح

هنوز چند روزى از فوت «آيت اللّه بروجردى » (قدس سره ) نگذشته بود كه به
دستور صريح شاه مسئله «تقسيم اراضى » - به اصطلاح (انقلاب سفيد) كه قانون آن
از طرف دولت «على امينى » در تاريخ 20/10/1340 انتشار يافت -، از ششم بهمن ماه
1341 به مرحله اجرا درآمد. معاون وزارت خارجه آمريكا «فيليپ تالبوت »، در تاريخ
6/4/1340 ه -. ش .، در اين باره نوشت : ايران با تشويقها و كمكهاى آمريكا شروع به
اجراى برنامه شجاعانه اى كه عبارت از تثبيت اوضاع سياسى مى باشد نمود. و استقرار
مرحله تازه اى را براى اجراى سومين برنامه توسعه و عمران در اين كشور نويد مى دهد.
(360) و چون نمى شد طرح اصلاحات اراضى كه صد در صد آمريكايى بود مخفى
نگاه داشت در روزنامه هاى معروف ايران در تاريخ 19 فروردين
سال 1341 ه -. ش .، نوشتند: مقامات رسمى واشينگتن اظهار داشتند، مخصوصا برنامه
اصلاحات اراضى ايران از نظر «پرزيدنت كندى » بسيار درست و مترقى است ، و
رئيس جمهورى آمريكا اجراى اين سياست را براى كشورهاى ديگر توصيه مى
كند.(361)

و نيز «مستر پاولژ» مشاور مخصوص رئيس جمهور آمريكا در اين زمينه گفت :

آمريكا به كشورهايى كمك مى كند كه دست به اجراى برنامه هاى اصلاحاتى از
قبل اصلاحات اراضى زده باشد.(362)

بخش دهم : اهانت شاه به اسلام و ملت

شاه به دستور آمريكا در تاريخ 21 فروردين
سال 1341 ه -. ش .، به آن كشور مسافرت كرد تا برنامه هاى جديد را در اجراء آن
بدون رضايت ملت فرا گيرد؛ و به خيال خود در ازاى اجراى اين «رفرم » كمكهاى
اقتصادى و نظامى قابل ملاحظه اى از آمريكا بگيرد. او گمان مى كرد با فوت «آية
اللّه بروجردى » (قدس سره ) موانع برطرف شده و «انقلاب سفيد» كه با موازين
اسلام مخالف است بدون مزاحمت اجرا خواهد شد؛ لذا براى دلگرم كردن اربابان سرمايه
گذار و اظهار قدرت فرعونى خود در مصاحبه اى شركت كرد و اظهار داشت : «اسلام در
كشور ايران نقشى ندارد».

اين جمله كفرآميز موجب شد كه قهر خداى متعال ، او و هوادارانش را فرا گيرد، و در قرن
چهاردهم قدرت اسلام به رهبرى فرزند شايسته
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نه تنها او و يارانش بلكه ريشه حكومت دو هزار و
پانصد ساله (شاهنشاهى ) را براى هميشه در اين كشور نابود گرداند.

آرى نتيجه ، تقسيم اراضى ؛ كه به دستور آمريكا انجام گرفت ، اگر چه موجب شد زمينى
به اسم رعيت ثبت شود، ولى چون حكومت استفاده از آبهاى زير زمينى را منع و وسيله
مكانيزه شدن زمين را در اختيار رعيت نگذاشت ؛ لذا كشاورز كه زمين را از مالك و يا دولت
گرفته بود قدرت بر كشت و زراعت نداشت و مجبور مى شد با دريافت وام مختصر در
اختيار بانك دولتى بگذارد. بنابراين صنعتى شدن كشور ايران كه از مهمترين خواسته
هاى نهايى استكبار جهانى و صهيونيستهاى سرمايه دار بود آماده و مهيا گرديد كه قسمتى
از مدارك آن را در صفحات آينده مى خوانيد.

حتى ، سالهاى اواخر حكومت شاه اكثر ميوه جات ، و حبوبات - حتى گندم و برنج - از
آمريكا وارد مى شد و با خشكيدن اراضى ، ملت ايران تداركات خشكبار خود را در
سال تا مدت سه ماه هم نداشت . و طبقه كشاورز از روستا به شهر و از شهرها به تهران
روى آوردند و به كارهاى كم فايده و حتى به كارهاى خلاف اخلاق و فرهنگ دست مى زدند
و كشور به تبع آن از هستى و خودكفايى كشاورزى و صنعتى ساقط گرديد.

بخش دهم : مقدمات الغاى مذهب در ايران

استكبار جهانى با سلطه همه جانبه اقتصادى سياسى و فرهنگى در ايران تصميم نهايى
خود را گرفت و با تصويب رساندن لايحه اى به نام «انجمنهاى ايالتى ولايتى » در
تاريخ 16 مهرماه 1341 ه -. ش .، قصد داشت نام مقدس قرآن را از رسميت بياندازد. و در
قسمتى از متن لايحه كه در هيئت دولت به تصويب رسيد چنين آمده بود:

1 - قيد اسلام را از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته و در مراسم
سوگند به امانت و صداقت به جاى قرآن «كتاب آسمانى » آورده شود!

2 - دادن حق راءى به زنان .

روحانيت عالى مقام و مدافعان حقوق اسلام توجه داشتند كه پيشنهاد چنين لايحه اى فقط به
منظور الغاى مذهب در اين كشور است ؛ و بدين وسيله دست اقليتهاى به ظاهر مذهبى جهت
تحويل گرفتن مسؤ وليتهاى قانونگذارى باز خواهد شد. و حضرت امام خمينى (مد ظله )
كه با بينش خاص در جهت خطر روزافزون اسرائيل مطالعه مى نمود، در اعلاميه هاى
خويش كليه خطرهاى يقينى و احتمالى را رهنمود مى داد.

بخش دهم : نمونه سرمايه دارى اجنبى در ايران

بعضى يهوديان سرمايه دار در رژيم شاه عامل نفوذ صهيونيستها در ايران بودند. وضع
سرمايه دارى اجانب در ايران اقتضا مى كرد به عنوان تبصره قانون «آزادى
شغل در ايران » هر بيگانه بتواند از راه نفوذ سياسى رشته سرمايه دارى را به دست
بگيرد. بطور نمونه همه ملت ايران مى دانند كه «ثابت
پاسال » يك يهودى زاده بهايى نما كه از خانواده كارگر فقير بود از طريق رانندگى
خود را به دستگاه رضاخان نزديك و به جاسوسى در شركتهاى بزرگ پرداخت و با
گذشت مدت كوتاهى - از سرمايه داران بزرگ ايران محسوب شد و در 27 شركت صنعتى
و تجارى بزرگ با محمّد رضا پهلوى شركت داشت - قبلا خوانديد محمّد رضا پهلوى از
ايران به ايتاليا فرار كرد، «هندرسين » سفير آمريكا در ايران «ثابت
پاسال » را به ايتاليا فرستاد تا جهت بازگشت او به ايران هر مقدار
پول لازم است در اختيارش بگذارد - «ثابت
پاسال » پس از برگذارى حمله آمريكايى به مردم در 28 مرداد
سال 1332 ه -. ش .، اين جاسوس صهيونيستى امتياز تلويزيون ايران را جايزه گرفت و
با خارج كردن ارز و جواهرات - قبل از پيروزى انقلاب اسلامى - به خارج فرار
كرد.(363)

علاوه بر «ثابت پاسال »، «ايلقانيان » نيز از سرمايه داران بزرگ صهيونيستى
ايران بود او با همدستان فراوانش - افرادى چون «ميرزايى ها» و «احياها» - اكثر
شركتهاى داروئى ايران و شركتهاى كاغذ و اكثر اجناس شيميايى وارداتى ايران را به
انضمام دهها شركت بزرگ ديگر با شركت شاه مالك شده بودند. ولى سرانجام به دست
قضاوت دادگاه انقلاب اسلامى به كيفر خود رسيدند. اينان ايادى اقتصادى سرمايه داران
صهيونيستى آمريكا بودند كه بين «ايران »، «آمريكا» و
«اسرائيل » روابط اقتصادى داشتند، اسامى اكثر آنان در مركز اسناد ملى موجود است - و
حق حفاظت منافع آمريكا و اسرائيل را در ثروت شاه معدوم مى توان خلاصه كرد - زيرا هر
نماينده سرمايه دار كه به ايران معرفى مى شد در صورتى مى توانست براى
اربابان امپرياليستى خود كار كند كه شاه و اطرافيان او را در سرمايه گذارى شركت
دهد.

منافع ماديى كه سرمايه داران يهودى به نفع اربابان خود از ايران خارج كردند از
محاسبات ادارى خارج است ؛ ولى ثروت «محمّد رضا پهلوى » مى تواند نمونه
آشكارى از سلطه امپرياليسم در ايران باشد.

بخش دهم : سرمايه داران يهودى در شركت نفت

مساءله نفت در ايران تا قبل از ملى شدن ، از ديدگاه «پهلوى » از آن مسلم انگليسها بود
حتى در يك مصاحبه با خبرگذارى «رويتر» گفت : امتياز شركت نفت ايران و انگليس
مشمول عدم امتياز نخواهد شد، هنوز چهل و پنج
سال باقى مانده است .

امّا، بعد از سلطه امپرياليسم آمريكا با جراءت بيشترى به ملت مى گفت : بيست
سال ديگر منابع نفت ايران به پايان مى رسد و بايد از انرژى اتمى استفاده كرده ،
ولى با مداركى كه در دست است معلوم شد امتياز نفت ايران را تا بيست
سال پس از مرگ خودش به كارتر داده است ، و صاحبان شركتهاى «اكسون »،
«شل »، «موبيل »، «تكزاكو»، «گولف »، «پى پى » و
«سوكال » از آمريكايى شمالى گرفته تا
اسرائيل و آفريقاى جنوبى از نفت ايران تاءمين مى كردند. و اكنون اكثر يهوديان سرمايه
دار به سلطه اسرائيل صهيونيستى كمك مى كنند - و آن روز نيز سهم خاندان پهلوى را مى
پرداختند -.

اخبار خارجى كه در اواخر سال 1357 ه -. ش .،
قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ، به دست رسيد ذخاير بين المللى ايران در ميان كشورهاى
صادر كننده نفت به مبلغ 12 ميليارد و 839 ميليون دلار رسيد - و اين رقم نشان دهنده ميزان
بهره بردارى دربار ايران از منابع نفت است - حتى ، روزنامه كيهان در 2/10/1357 ه -.
ش .، از نوشته «فرد هاليدى » فرانسوى ميزان سود شركتهاى خريدار نفت از ايران
را در سال 1353 ه -. ش .، به اين صورت منتشر كرد:

1 - شركت «اكسون اويل نيوجرسى » آمريكاى شمالى ، سود خالص از خريد نفت ايران
در سال 1353 ه -. ش .، مبلغ 2440 ميليون دلار.

2 - شركت «شل » از سرمايه داران يهودى انگليسى ، همان
سال 1780 ميليون دلار.

3 - شركت «موبيل » از سرمايه داران يهودى و «مكزيكن » همان
سال مبلغ 843 ميليون دلار.

4 - شركت «تكزاكوا» در همان سال 1292 ميليون دلار.

5 - شركت «گرلف » در همان سال مبلغ 800 ميليون دلار.

6 - شركت «بى بى » مبلغ 803 ميليون دلار.

7 - شركت «موكان » مبلغ 844 ميليون دلار، سود خالص از خريد نفت ايران برده اند.

بلى ، اگر ملت ايران قيام كند و نگذارند اين مبلغ به حساب سرمايه داران يهودى واريز
شود روزى خواهد رسيد كه همين سود به نفع ملت مستضعف همين كشور مصرف گردد.

بخش دهم : خاندان يهودى ، حافظ منافع امپرياليسم و صهيونيسم

روزنامه «نيويورك تايمز» در بهمن ماه سال 57 ه -. ش .، مجبور شد افشا كند كه
«محمّد رضا پهلوى » ژاندارم منطقه ، هر چه به اربابان آمريكايى خود خدمت كرد حقوق
خود را مضاعف برداشت كرده است ؛ و در تاريخ 21/10/57 ه -. ش .، نوشت : بر پايه
استعلامهاى بانكى آژانسهاى معاملات املاك و كارشناسان امور مالى آمريكا، شاه ايران با
داشتن بيش از يك ميليارد دلار ثروت در آمريكا، يكى از ثروتمندان بزرگ جهان به شمار
مى رود.(364)

و در شماره ديگر نوشت : بخش اعظم درباريان پهلوى كه حافظ منافع امپرياليستى در
منطقه بودند در موقع تقسيم اموال و ذخاير ملى مردم محروم ايران سهم خود را بيشتر مى
كشيدند. ولى براى جلوگيرى از بروز و افشاء اسرار، خود را به عنوان كاسب و تاجر
در رديف مردم به حساب مى آورند.(365)

بخش دهم : در روابط با اسرائيل ، شاه از ملت جدا بود

بعد از كودتاى آمريكايى در ايران ، جهت دوام سلطه شاهنشاهى ، محمّد رضا و هوادارانش
بر آن شدند كه به دو نقشه عمل كنند. اول تشديد روابط با كشور نوظهور
اسرائيل - پايگاه جاسوسى آمريكا در شرق - دوم تقسيم اراضى و سهيم كردن كارگران
كارخانجات .

امّا، استحكام روابط صهيونيستى ايران و اسرائيل به جهت جلوگيرى از نفوذ مكتب
كمونيستى در ايران بود؛ زيرا با سرازير شدن واردات - از نوع اشياء لوكس و زينت
آلات - توسط سرمايه داران يهودى ، آمريكا به اين نتيجه رسيد كه با سرگرم كردن
عموم افراد بخصوص ، طبقه جوان دختر و پسر - و آزاد گذاردن مراكز فحشاء مى توان
به تخدير افكار پرداخت !!

به قول يكى از نويسندگان غربى : شاه فكر مى كرد صهيونيستها مى توانند در
مقابل كمونيستها سد مؤ ثرى باشند! از اين جهت از
سال 1339 ه -. ش .، دست قدرت صهيونيسم را در ابعاد مختلف در ايران باز كرد و ملت
را سرگرم تحمل و افراط در مصرف واردات اسرائيلى نمود. و رفته رفته به صورت
كشور مصرف كننده معرفى شد و سرمايه داران اجنبى در
مقابل نفت و ساير ذخاير معدنى كه از ايران مى بردند
سيل آسا اشياء لوكس و تجملى را به حساب ملت واريز مى كردند تا به كلى منابع
طبيعى كشور خشك شود و ملت محروم ايران مانند گنجشك در قفس دهان خود را براى طعمه
بيگانه باز نگاه دارد.

امروز كه ملت ايران از قيد اسارت سرمايه داران يهودى آزاد شده است مى فهمد بعضى
كشورهاى منطقه مانند «مصر» و «عراق » چگونه گرفتار وابستگى به ايادى
صهيونيستى گرديده و روبه زوال مى روند.

آرى ترس از نفوذ كمونيستها، شاه را وادار مى كرد كه سربازان ناآگاه ايرانى را در
«جنگ ظفار» به كشتن دهد و به كشورهايى كه با آمريكا هم پيمان است نيرو اعزام كند و
ثروت ملت محروم و مسلمان ايران را در راه تجاوز
اسرائيل بر ملت فلسطين هدر دهد (ارسال نفت به
اسرائيل ) ولى اين ترس خام ، رهبر كبير انقلاب ايران امام خمينى را به وحشت نمى انداخت
و مى فرمود: «آنچه بر سر ملت ما آمد از آمريكا و ايادى صهيونيستى او در ايران است »
يا در جواب سؤ ال : اينكه شما احتمال نمى دهيد با بيرون رفتن آمريكا و شاه از ايران
كمونيستها بر اوضاع مسلط شوند فرمودند: «مكتب اسلام قوى تر از آن است كه با از
بيرون بردن آمريكاى جهانخوار در دامن كافر ديگرى مانند شوروى افتد».

و امّا، موضوع تقسيم اراضى و سهيم كردن كارگران در كارخانجات بيش از تئورى و
تخدير مغز كشاورز و كارگر چيزى نبود و شاه از اين طريق مى خواست به طبقه زحمتكش
بفهماند آنچه كه «حزب توده » در ايران به عنوان نمايشنامه سوسياليسم نشان مى
دهد امپرياليسم سرمايه دار هم مى تواند نشان دهد.

«رابرت گراهام » در اين مورد مى نويسد: «توهمات شاه سابق در مورد آينده ايران
هميشه در خدمت مقاصد سياسى بود. او در سياست هاى توسعه داخلى هميشه در پى خنثى
كردن قدرت ها بود».

امّا، بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ، ملت مسلمان ايران احساس كرد كه هر دو مكتب خالى از
حقيقت است .

اصلاحات اراضى كه در سال 1341 ه -. ش .، شروع شد واقعا به نيت اقتصادى و
توليد كشاورزى نبود؛ بلكه اصلاحات ارضى يك مساءله موقتى براى تسكين كشاورزان
ناراضى بود - سهيم كردن كارگران در كارخانجات به علت راضى كردن كارگران
صنعتى انجام شد - زيرا كشاورزان سهم مناسبى از ثروت جديد مملكت نصيبشان نمى شد
بدين علت آنها ناراضى شده بودند.

اين طرح با شتاب زدگى در مرداد 54 به اجرا گذارده شد - فروش سهام در واقع يك
طرح براى رشوه دهى پنهان به تعداد معدودى از كاركنان صنايع و برخى كشاورزان كه
نسبت به ديگران مزيت داشتند بود - و تقسيم اراضى در رژيم شاهنشاهى نه تنها كشاورز
را به جايى نرساند و سطح توليد را بالا نبرد؛ بلكه به علت ممنوعيت از استفاده
آبهاى زيرزمينى و عدم امكان مكانيزه كردن زمين براى خرده مالك ، كشاورزى در قطعات
تقسيم شده روبه تعطيل رفت - از طرفى پرداخت وام كشاورزى مشروط به رهن دادن زمين
به بانك عمران بد - و تقسيم اراضى سال 42 ه -. ش .، كه در
اصل نقشه اى براى سركوب كردند تبليغات كمونيستى بود؛ به گونه اى ديگر به
نفع نقش مصرفى نمودن كشور تمام شد و در نتيجه تقسيم اراضى از املاك شخص اجراء
كننده (محمّد رضا پهلوى ) چيزى كم نشد؛ بلكه تا مقدار
ذيل به نام شخصى خود ثبت نمود: به نام «املاك سلطنتى » تعداد 9277 روستا به
صورت آبادى ششدانگ ؛ تعداد 76 روستا و آبادى به صورت شركت ؛ 1975 متر مربع
مرتع و زمين كشاورزى مشاع ؛ و مقدار 381 قطعه
مستقل فقط در استان خراسان و مازندران و كرمانشاه را تصرف نمود كه به طور متعارف
درآمد ساليانه حدود 88 ميليون ريال مى باشد. - بعلاوه كه او مدعى بود مقدارى از املاك
پدرش رضاخان را به رعيت فروخته و قيمت آن را 1200 ميليون
ريال به بانك شخصى خود (عمران ) واريز نموده است ! - رضاخان تا
قبل از كودتا و بيرون كردن خاندان قاجار در خيابان سعدى تهران - چهار راه سيدعلى -
در يك خانه كوچك استيجارى زندگى مى كرد؛ ولى در
طول سلطه 16 ساله خود، منابع سرشارى ثروت جمع آورى كرد و
تشكيل بانك شخصى خاندانش را آماده نمود - علاوه بر استان مازندران و گيلان ، كه شاهد
زورگوييهاى رضاخان در غصب املاك مردم بود، موزه هاى شهر لندن هم به دزديهاى
پهلوى از خزانه آستانه قدس رضوى شهادت مى دهد.

وضع دفتر املاك خالصه رضاخانى آن قدر رسوا بود كه «محمّد رضا پهلوى »
مجبور شد سال 1328 ه -. ش .، در مجلس ، ماده واحده بگذارند كه سندهاى مالكيت مردم از
املاك غصبى به اصطلاح (خالصه ) مجزى مى شود. ولى در سالهاى بعد نقشه عوض شد
كه املاك را به عنوان خيريه اى به نام «بنياد پهلوى » به گونه ديگر عوام
فريبانه تصاحب كند.

روزگارى كه «قدرت ملى مصدق » و «قدرت روحانى آيت اللّه كاشانى » توسعه
مى يافت «محمّد رضا پهلوى » طرح سرمايه گذارى در بانك عمران را ريخت - اگر
چه براى مدت كوتاهى اين بانك به قدرت ملى گراى مصدق ملى اعلام شد؛ امّا بعد از
كودتاى 28 مرداد سال 32 ه -. ش .، و سرمايه گذارى مستقيم آمريكا، در تصرف پهلوى
درآمد - ابتدا دفتر املاك پهلوى در بانك عمران با دويست و پنجاه هزار دلار سرمايه
گذارى كرد و همان وقت سرمايه داران يهودى كمپانى «فورد» همان مقدار و سرمايه
داران آمريكائى از طريق دفتر مركزى (اصل 4 ترومن ) دو برابر يعنى پانصد هزار دلار
سرمايه گذارى كردند طبق آمار رسيده ، سرمايه گذارى در اين بانك به طور تصاعدى
بالا رفت ؛ تنها در سال 1356 ه -. ش .، «بنياد پهلوى » پنج ميليارد دلار سرمايه
اضافه داشت ، از اينجا بدست مى آيد تا چه حد املاك از ارث پدرى محمّد رضا پهلوى با
همكارى يهوديان سرمايه دار خارج از كشور با خير و بركت است كه تنها به سرمايه
گذارى در بانك عمران اكتفا نكرد و در «بانك اعتبارات »، «بانك ايرانشهر»،
«بانك داريوش »، و «بانك توسعه سرمايه گذارى » ايران هم سهام بزرگ دارد و
بعضى شركتهاى بزرگ را صد در صد (بنياد پهلوى ) يعنى دفتر املاك خاندان پهلوى
مانند شركت و بانك بيمه ملى ايران «شركت ايرانشهر»، «شركت آرياليشنك » و
امثال آن را مالك بوده است .

شاه و خاندانش كليه منابع خزانه دارى كشور را به گونه هاى مختلف از آن خود مى
دانستند. مجله خارجى «نيشن » در سوئيس سال 1344 ه -. ش .، فاش كرد: «بنياد
پهلوى » در ايران از محل ثروت ملت ايران به نفع خود به حساب بنياد واريز مى كرد
در اين مقاله با ذكر تاريخ صدور چك آمده است : از شركت ملى نفت ايران مبلغ بيست ميليون
دلار، از دفتر سازمان برنامه ده ميليون دلار، از خزانه دارى دارائى بيست و پنج ميليون
دلار، از وزارت جنگ شش ميليون دلار و از سازمان ورزش ايران نه ميليون دلار، از بانك
مركزى دوازده ميليون دلار خاندان پهلوى در بانكهاى سوئيس به حساب خود ريختند - اين
مبالغ سرسام آور از دسترنج طبقه مستضعف مردم ايران بود - خاندان پهلوى علاوه بر اين
غارتگريها از خزانه هاى ملى ، تحت عنوان كارهاى «عام المنفعه » از
محل درآمد نفت ايران بودجه خاص در اختيار داشتند.

به طور كلى كارهايى كه وظيفه دولت بود، با بودجه دولت ولى به نام «خيريه
فرح پهلوى » صورت مى گرفت تا همسر شاه در كسوت فرشته نيكوكار، هر غلطى
خواست انجام دهد.

بخش دهم : وضع دولتهاى رژيم پهلوى

دولتهاى دست نشانده رژيم پهلوى غلامان خانه زادى بودند كه در دوران مسؤ وليت خويش
به ملت توجهى نداشتند و منابع طبيعى و ثروتهاى مادى و معنوى اين سرزمين را به
تاراج دادند؛ و دست غارتگران صهيونيستى و آمريكايى را به اين سرزمين باز كردند.
سياستهايى كه امثال «هويدا» و همكارانش داشتند؛ جز وابستگى شديدتر اقتصادى
ايران و مصرفى نمودن كشور چيزى به دنبال نداشت . «هويدا» در بازجويى خود (در
دادگاه انقلاب ) مى گفت : سيستم هايى بود كه مى بايست اجرا شود، امپرياليسم آمريكا
قراردادهايى معادل چهل ميليارد دلار براى فروش سلاح و تجهيزات
وسائل فنى و مواد غذايى با ايران داشت كه تنها پانصد ميليون دلار آن مخصوص واردات
مواد غذايى بوده است . ايران در سال 57 با خشك شدن منابع كشت گندم مقدار هشتصد و
شانزده هزار تن گندم از سرمايه داران آمريكا خريدارى كرده بود امّا، «هويدا» بى
شرمانه و آشكارا مى گفت ايران در كشت گندم ساليانه سه ماه را تاءمين مى كند و با
روابط اقتصادى ايران و آمريكا نياز به تقويت كشاورزى ايران نيست .

با رشد مونتاژ، وضع كشاورزى ايران رو به قهقرا رفت ؛ تا جايى كه دهقانان ناچار
به ترك زمين مزروعى خود شدند و براى امرار معاش به سوى شهر روان و به شغلهاى
پست و غير توليدى دست زدند، مهاجرين روستايى در شهر با مسايلى نظير: «زاغه
نشينى »، «كمبود آب و برق »، «فساد اخلاقى » و «شيوع امراض عفونى »
مواجه بودند؛ ولى شاه مردم را به رسيدن به تمدن بزرگ نويد مى داد!!

سرمايه داران خارجى توسط «لوايح شش گانه شاه » كه از آن جمله ملى كردن جنگلها
بود، توانستند ريشه دامدارى را در ايران بخشكانند و در عوض دامدارى كشور استراليا
را كه به نفع خودشان بود تقويت كنند.

بخش دهم : مصونيت هواداران شاه از تعقيب قضائى و ماليات

دربار پهلوى بزرگترين دلال و عامل اجراء برنامه هاى سرمايه داران سياسى و
اقتصادى آمريكا بود و در كليه خريدهايى كه دولت مى كرد مانند: «آهن »، «شكر»،
«سلاح » اعضاى دربار رشوه خود را مى گرفتند.(366)

نتيجه چنين قوانين طاغوتى موجب مى شد سرمايه داران خارجى كه به طور دائم يا موقت
در اين كشور رفت و آمد مى كردند جهت مصونيت از پرداخت گمرك و ماليات با اين سازمانها
همكارى داشته باشند - براى وابستگان شاه همه جا چراغ سبز بود - ولى بار پرداخت
ماليات سنگين رژيم طاغوت بر عهده طبقه محروم و مردمان متعهدى باشد كه با حكومت
استبدادى شاه مخالفند؛ بطورى كه اكثر ماليات و جرائم سنگين از افرادى اخذ مى شد كه
به روحانيت وفادار بودند. يهوديان وابسته به امپرياليسم آمريكا و صهيونيسم
اسرائيل با شركت دادن خاندان پهلوى توانسته بودند مصونيت قضائى هم داشته باشند.
نخست وزير وقت «حسنعلى منصور» با بردن لايحه «كاپيتولاسيون » (367) به
مجلس و تاءييد مزدوران دستگاه به نام «وكلاء» - دست جنايتكار
چهل هزار مستشار آمريكايى و سرمايه دار صهيونيستى را در اين كشور باز گذارد و كسى
حق اعتراض هم نداشت ؛ ولى آزاد مردانى (فدائيان اسلام ) كه منصور خائن را به كيفر
خيانتش رساندند، با شكنجه «ساواك » شهيد شدند.(368)

بخش دهم : نقش ساواك در سركوبى اعتصابات كارگرى

اعتصابات كارگرى از زمانى شروع شد - از 6 بهمن
سال 1341 - كه كارگران متوجه شدند كه سود آنان در كارخانجات شعارى بيش نيست و
وسيله اى بوده براى سركوبى كارگران - و از آن جز اسم چيزى عايدشان نمى شود.
لذا اگر كارگران بدين خاطر دست به اعتصاب مى زدند، بگونه اى از طرف ساواك مورد
تعقيب قرار مى گرفتند.

ساواك هميشه مراقب بود كه رسانه هاى گروهى ، اخبار روزنامه ها، مساءله اعتصاب
كارگرى را انتشار ندهد. و حتى به خبرنگاران خارجى در كشور شرط مى شد كه در اين
خصوص هيچ گزارشى ارسال نكنند؛ زيرا انتشار اعتصاب كارگرى يك نوع افشاگرى
وضع سرمايه گذارى خارجى است و بالا خص با مؤ سساتى كه شاه با آمريكايى ها
سرمايه گذارى كرده بودند برخورد شديد و مخوف داشت . و از طرفى انواع فيلم و
كتابهاى گمراه كننده به كشور سرازير مى شد كه تنافى و تباين صريح با قرآن
مجيد و سيره حضرت محمّد (صلى اللّه عليه و آله ) و امامان معصوم (عليهم السلام ) داشت ؛
ولى به نظر مى رسيد كه لازمه نگهدارى اين وضع سركوبى روحانيت بطور مداوم بود.

روحانيت اصيل و آگاهى كه از ابتداء غيبت كبراى حضرت حجت بن الحسن المهدى (عليه
السلام ) در طول تاريخ به تدوين و تحقيق و تدريس و ترويج حقايق قرآن و سنت اسلام
مشغول بوده و از مرزهاى احكام اسلام پاسدارى مى كرده است هميشه جلوى راهش سدى عظيم
مى ساختند؛ ولى با عنايات خاص الهى اين سد عظيم شكست و اسلام پيروز شد و قدرت
بدست روحانيت خدمتگزار اسلام افتاد.

/ 17