دفاع از سجع و اصالت آن در زبان عربى - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دفاع از سجع و اصالت آن در زبان عربى

"ابن اثير" در دفاع از سجع گفته است:بدان كه سجع، اعتدال در مقاطع كلام است. اعتدال در هر امرى مطلوب است و نفس طبعا به اعتدال ميل دارد. البته اين نكته تنها شرط كافى و وافى سجع گويى نيست چرا كه در اين صورت هر اديبى سجع پرداز شمرده مى شود، در حالى كه اينچنين نيست. در سجع بايد الفاظ مسجع، شيرين، شيوا و دلنشين باشد نه متكلف و متصنع و به همين لحاظ، سجع پردازان حقيقى انگشت شمار هستند. [ النثر الفنى، ج 1. ]

به نقل از "ابن ابى الحديد"، گروهى از علماى بيان سجع پردازى را عيب كلام دانسته اند و خطبه هاى اميرالمومنين "ع" را به دليل تعمد بر سجع مورد انتقاد قرار داده اند و گفته اند كه نوع خطبه ها در زبان عربى خالى از سجع و قراين و فواصل بوده است و اين خطبه ها نيكو و خالى از تكلف بوده اند. مانند خطبه ى پيامبر "ص" در حجه الوداع كه در بخشى از آن چنين مى خوانيم:اوصيكم عباد الله بتقوى الله و احثكم على العمل بطاعته و استفتح الله بالذى هو خير، اما بعد ايها الناس! اسمعوا منى ابين لكم فانى لا ادرى لعلى لا القاكم بعد عامى هذا فى موقفى هذا... [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 126. ]

انتقاد به پردازش سجع و القاى كلام مسجوع نزد بعضى، آنچنان بالا گرفته است كه برخى از پژوهشگران ادبى مدعى شده اند كه چون سجع در كلام امام على "ع" بسيار بكار رفته است اين معنى به ذهن متبادر مى شود كه بخش اعظم نهج البلاغه در سده ى چهارم ه.ق به قلم فصحا و بلغاى شيعه بخصوص "سيد رضى" پديد آمده است زيرا به زعم ايشان پديده ى سجع جزو ساختار اصلى ادبيات عربى نيست، بلكه بعدها بدان پرداخته شده است و "طه حسين" نيز در زمره ى قايلين به اين نظريه قرار دارد. [ جلوه هاى ادبى در كلام امام على "ع" ص 8. ]

"زكى مبارك" در دفاع از اينكه سجع جزو ساختار ادبيات عرب بوده و از آن بيگانه نيست، مى گويد: اگر به سخنان نخبگان ادب و زبدگان زبان عرب توجه كنيم، در خواهيم يافت كه آنها سجع را نه

تنها پديده ى عارضى بر زبان عربى نمى داند بلكه آن را جزو سرشت و طبع ذاتى آن بشمار مى آورند. براى نمونه "جاحظ" از اصالت سجع دفاع مى كند و مى گويد:"خطيبان و سخنوران نزد خلفاى راشدين، كلمات مسجع خود را بيان مى كردند حال آنكه به نحوه ى كلام ايشان اعتراضى نمى شد". از كلام "جاحظ" سه نكته آشكار مى شود:

1- سجع، عنصر گرانقدرى در فصاحت عرب است.

2- گروهى از مردم در سده ى اول و دوم سجع را نمى پسنديدند.

3- سجع توسط كاهنان و اكثر خطيبان و داستانسرايان و وعاظ بكار گرفته مى شد و خلفاى راشدين به آن معترض نبوده اند.

پيداست شبهه ى ناخوشايند بودن سجع، ساقط است زيرا قرآن كريم و احاديث نبوى فراوان به سياق سجع سخن گفته اند و سجع به دست كاهنان ساخته نشده است، بلكه سجع زيور ديرينه ى ادباى عرب و وسيله اى براى تحريك وجدان شنوندگان و خوانندگان بشمار مى رفته است. به همين لحاظ در دوران جاهليت، كاهنان و قسيسان بدان توسل مى جستند تا كلام خود را براى شنودگان موثر سازند. پس سجع، اساس بلاغت است. [ النثر الفنى ج 1 ص 82. ]

"ابن ابى الحديد" در رفع اين شبهه مى گويد:معيوب دانستن سجع، مستلزم معيوب دانستن كلام خداوند سبحان است، چون قرآن، كلامى مسجوع و داراى فواصل و قراين است و همين نكته در بطلان ادعاى فوق كافى مى باشد و اگر چه خطبه ى پيامبر "ص" در حجه الوداع مسجوع نيست اما اكثر خطبه هاى آن حضرت از عنصر سجع، برخوردار است. مانند:ان مع العزذلا و ان مع الحياه موتا و ان مع الدنيا آخره و ان لكل شى ء حسابا و لكل حسنه ثوابا و لكل سيئه عقابا...

اكثر اين جملات مسجوع است خطبه هاى طولانى آن حضرت نيز بر همين منوال است اما سخنان كوتاه آن حضرت مسجوع نيست، چون سخن كوتاه متحمل سجع نيست كما اينكه سخنان قصار اميرالمومنين "ع" نيز چنين است.



/ 225