عصمت النبي(صلي الله عليه و آله و سلم) - پرسمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسمان - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عصمت النبي(صلي الله عليه و آله و سلم)

چگونه ادعاي عصمت براي حضرت خاتم الانبياء(صلي الله عليه و آله و سلم) مي شود در حالي که ظاهر بعضي از آيات با عصمت ايشان سازگار نيست؟

جواب: بعضي از آيات قرآن موجب القاي اين معنا به ذهن باشد كه (معاذ اللّه) گناهي از رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم صادر شده است. اگر عصمت آن حضرت مورد خدشه قرار گيرد، عصمت ائمّه اطهار(عليهم‌السلام) به طريق اولي مخدوش خواهد بود. به دو نمونه از آياتي كه مُوهم اين معناست، اشاره مي‏شود:

يكم. آيه‌(إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً * ليغفر لك اللّهُ ما تقدّم من ذنبك و ما تأخر ويتمّ نعمته عليكَ ويهديك صراطاً مستقيماً)[1]؛ ما تو را پيروزي بخشيديم، چه پيروزي درخشاني تا خداوند از گناه گذشته و آينده‌ ‌ تو در گذرد و نعمت خود را براي تو تمام كرده، و تو را به راهي راست هدايت كند. طبق ظاهر اين آيات، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از نزول آن‌ها و بعد از نزول آن، داراي گناه بود و خداوند همه‌ ‌ آن‌ها ـ اعم از سابق و لا حق ـ را بخشيد. مفسّران پاسخ‌هاي فراواني به اين اشكال داده‌اند. براي نمونه:

الف. شخصي از امام صادق (عليه‌السلام) از غفران و آمرزش گناهان پيشين و پسين پيامبر پرسيد، آن حضرت فرمود: پيامبر، نه گناهي كرده بود و نه اراده‌ ‌ گناه داشت؛ ليكن خداوند، گناهان شيعيانش را بر او قلم‌داد كرد و آمرزيد: "ما كان له ذنبٌ و لا همّ بذنبٍ، ولكنّ اللّه حمله ذنوب شيعته ثم غفر لها ويتمّ نعمته عليك ويهديك صراطاً مستقيماً وينصرك اللّه نصراً عزيزاً"[2]

ب. مأمون از امام رضا (عليه‌السلام) پرسيد: يابن رسول اللّه! آيا اين سخن شما نيست كه پيامبران معصومند؟ حضرت رضا (عليه‌السلام) فرمود: آري. سپس پرسيد: پس اين آيه را بيان بفرما: "ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر)[3]. امام رضا (عليه‌السلام) فرمود: اين عقيده‌ ‌ مشركان مكه بود كه پيامبر، چون آنان را به توحيد فراخواند و با بت‌هاي آنان به مبارزه برخاست، او را از گنه‌كاران برشمردند.[4]

در اين‌جا چند مطلب را يادآور مي‌شويم: 1. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) معصوم بود و هيچ گناهي نداشت، نه در سابق و نه در لا حقِ زندگي خود.

2. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به گمان واهي مشركان گنه‌كار بود.

3. گناه پنداري (نه واقعي) آن حضرت به امر اعتقادي و حقوقي بر مي‌گشت.

4. گناه اعتقاديِ پنداشته شده، عبارت از نفي بت‌پرستي و نكوهش عبادت بت و مانند آن بود. گناه حقوقيِ پنداري نيز كشتن مشركان در جنگ بدر و نظير آن بود.

5. با گسترش اسلام و روشن شدن توحيد، پندار گناه اعتقادي برطرف شد، و با گذشت‌كريمانه‌ ‌ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از فتح مكه،پندار گناه حقوقي نيز از بين رفت.

6. مقصود از گناه متقدم و متأخر، همان ذنب كهنه و تازه است، نه يعني نسبت به آينده.

7. اسناد ذَنْب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) طبق گمان مشركان، نظير اسناد گناه به حضرت موسي طبق پندار آل فرعون بود كه در اين‌باره چنين آمد: "و لَهُم عَليَّ ذنبٌ فأخاف أن يقتلون)[5]؛ يعني برابر پندار دشمنان من نسبت به آن‌ها گناه كرده‌ام.

دوم. آيه دومي که موهم اين معناست که با عصمت پيامبر اسلام سازگار نيست اين آيه هست:‌ "عفي اللّه عنك لم أذنت لهم حتي يتبيّن لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين)[6]؛ خدايت عفو كند، چرا پيش از آن كه حال راست‌گويان بر تو روشن شود و دروغ‌گويان را باز‌شناسي، به آنان اذن قعود و نرفتن به ميدان جهاد دادي؟ عتاب و سرزنشي كه در اين آيه به چشم مي‌خورد، براي آن است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كار خلافي انجام داده است. چرا او اذن داد تا گروهي از منافقان از عضويت در نيروهاي نظامي و شركت در جهاد خود داري كنند؟!

امام رضا (عليه‌السلام) در اين زمينه و در جواب مأمون عباسي فرمود: اين آيه از قبيل "إيّاك أعنى و اسمعى يا جارة" است؛ يعني به تو مي‌گويم كه همسايه بشنود. پس، خطاب آيه به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است، ولي مقصود آن است كه امّت بشنوند و مضمون آن را به كار بندند؛ مانند اين كه مي‌فرمايد: اي پيامبر! اگر شرك آوري، همه‌ ‌ اعمال و كردارت تباه مي‌شود و از زيان‌كاران خواهي شد و چنانچه ما تو را ثابت قدم نگه‌نمي‌داشتيم، نزديك بود به كافران ميل كني، و حال آن كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) لحظه‌اي شرك نياورد و به هيچ نيروي غير خدايي تكيه نكرد. مأمون اين تفسير را تصديق كرد.[7]

(در اين باره به آيات ديگري نيز اشاره شده که براي آگاهي از آنها مي توان به کتابهاي وحي و نبوت در قرآن ،ص273 و سيره رسول اکرم در قرآن ص37 از حضرت آيت الله جوادي آملي مراجعه کرد)

[1] . سوره‌ ‌ فتح، آيه‌ ‌ 2

[2] . بحارالأنوار، ج 17، ص 76 ـ 89؛ ج 68، ص 24

[3] . سوره‌ ‌ فتح، آيه‌ ‌ 2.

[4] . تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 56؛ بحارالأنوار، ج 11، ص 83

[5] . سوره‌ ‌ شعراء، آيه‌ ‌14

[6] . سوره‌ ‌ توبه، آيه‌ ‌ 43

[7] . بحارالأنوار، ج 11، ص 83. وحي و نبوت در قرآن/273؛ سيره رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در قرآن/37؛ شميم ولايت/388.

/ 98