فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مَغْدىً و مَغْداة: صبحگاه، بامداد.

مَغادى: واگذاشتن، رهاكردن، ترك كردن.

(غَذَّ) الشَّىْ ءَ غَذّاً، ن: كم كرد آن را.

غَذَّ الْجَرحُ، ن، ض: روان شد چرك و خون از زخم.

اِنَّ عِرقَ الْمُسْتَحاضَةِ يَغْذُو (حديث): خون استحاضه آميخته با چرك است.

اَغَذَّ السَّيْرَ و فيهِ اِغْذاذاً: سرعت كرد در رفتار.

غَذَّ، اَغَذَّ الْجَرحُ: چرك پس داد، چرك كرد.

اَغَذَّ الْجَرحُ: روان شد چرك از زخم.

تَغَذْغُذ: برجستن.

غَذيذَة: چرك و زرداب و خون زخم، گوشت مرده زخم.

غاذّ: ناسور هرجا كه باشد، رگ آب چشم كه پيوسته روان باشد، حِس.

غَذْو، تَغْذِيَة: خورد و خوراك.

غَذا، غَذّى: خوراك داد، پرورد.

تَغَذّى، اِغْتَذى: خورد و خوراك كرد.

غاذَّة و غاذِيَة: جائى از سر كودك كه مى جنبد.

مُغاذّ: شترى كه از آب كراهت دارد.

اِغْتِذار: آرد و شير مخلوط كرده و پخته ساختن.

غَذيرَة و غَيْذَرَة: آردى كه بر آن شير ريخته با سنگريزه گرم پزند.

/ 5263