تبیان، دستیار زندگی
آئینه شو وصال پرى طلعتان طلب جاروب كن تو خانه و پس میهمان طلب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دستوالعمل اخلاقی عالم ربانی بید آبادی
0©1

يا اخى و حبيبى ان كنت عبدالله فارفع همتك و وكل اليه امر مايهمك

اى برادر و دوست من اگر بنده خدايى همت بلنددار و كارهائى كه نزد تو مهم است و از سلوك بازت داشته و تو را مشغول كرده است به او واگذار تا توانى همت خود را عالى نما[ لان المرء يطير بهمته كمايطيرالطير بجناحيه] . 1

(زيرا آدمى با همت خود پرواز مى كند واوج مى گيرد چنانچه پرنده با دو بالش ).

"غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزدااست

2هــر چه دراين راه نشانت دهند

گر بشـــتابى به از آنت دهــــند 2

يعنى به تاملات صحيح 3 و كثرت ذكر مرگ خانه دل را از فكر غير خالى كن .يك دل دارى، بس است يك دوست تو را.

[ اليس الله بكاف عبده 4 وما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه] .(شگفتا: آيا خداوند بنده اش را بس نيست . خداوند در درون مرد دو قلب قرار نداده است ).

.خدايا زاهد از تو حور مى خواهد قصورش بين6

به جنت مى گريزد از درت يا رب شــــعورش بين

و ما عبدتك طمعا فى جنتك و لا خوفا من نارك بل وجدتك اهلا لذلك فعبدتك 7 به طمع بهشت يا ترس از آتش عبادت تو نمى كنم چون شايسته سپاسى سپاست مى گزارم .

دو عالم را به يكباراز دل شك

برون كرديم تا جاى تو باشد

و تحصيل اين كار به هوس نمى شود بلكه تا نگذرى از هوس نمى شود. 8

ابى الله ان يجرى الامور الا باسبابها والاسباب لابد من اتصالها بمسبباتها ان الامورالعظام لاتنال بالمنى ولاتدرك بالهوى استعينوا فى كل صنعه باربابها و اتوالبيوت من ابوابها فان التمنى بضاعه الهلكى . 9

خداوندامتناع دارد از اينكه كارهااز غير مسير و اسباب آنها جريان يابد. ناگزير اسباب به سرچشمه اصلى آنها (مسببات ) گره خورده است اهداف بزرگ با آرزوى بدون عمل بدست نيايد و با هوى و هوس تحصيل نشود. در هر فنى ازاهل آن كمك بگيريد. و هر كارى رااز راه آن وارد شويد.

آئينه شو وصال پرى طلعتان طلب

جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب

چون مستعد نظر نيستى، وصال مجو كه جام جم نكند سود وقت بى بصرى بايداول از مرشد كل و هادى سبل هدايت جسته دست تولا به دامن متابعت ائمه هدى عليهم السلام زده پشت پا بر علائق دنيا زنى و تحصيل عشق [مولا] نمائى[ قل الله ثم ذرهم] .

عشق مولى كى كم از ليلى بود

محو گشتن بهر او اولى بود

حاصل عشق همين بس كه اسيرغم او

دل به جائى ندهد ميل به جائى نكند

ادامه دارد...


تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

پاورقى ها

1. همت آن امرى است كه انسان را بخود مشغول داشته وانسان در صدد انجام اين مهم است . آنكه بغير خدا مشغول است اولين قدم را نتواند بردارد. براى سلوك بايد در وهله اول از مشغوليت هموم دنيائى دست برداشت تا به ملكوت و نعمات ابدى پيوست .

در روايات وادعيه وارده از معصومين[ عليهم السلام] دراين باره مطالب بلندى رسيده است كه برخى از آنها را مى آوريم .

همت بلند برخاسته از روح بالا و انديشه بلنداست . دون همتان در تار عنكبوتى اوهام و آرزوها خفه گردند. بلندى مرد نيز به بلندى همت او است[ المرء بهمته] همت بلند انسان را اوج داده و بالا مى برد[ .ما رفع امرء كهمته]

مجالست و رفاقت با دون همتان روح انسان را از اوج و تعالى باز داشته و با[ فروردين] ها سازگار سازد. براى اين به دورى از[ دون همتان] سفارش شده است[ من دنت همته فلا تصعبه] .

كوتاه همتى ارزشهاى انسانى فضيلت ها را نابود سازد و انسان را تباه مى كند[ .من صغرت همته بطلت فضيلته] .

همت شايسته و نوع آن را[ معصومين] تعيين كرده اند امام على ( ع ) مى فرمايد: [ آنكس كه شناخت و معرفتش كامل باشد همت او از دنياى فانى منصرف خواهد شد. همت مومن ما عندالله] است آنچه نزد خدا است فراترين است واز همه بالاتر رضوان و لقاءاواست كه[ رضوان من الله اكبر].

مومن هميشه كارهاى بالا و والا را دوست دارد و از هر چيزى و در هر كارى بهترين آن را مى خواهد. چنانچه در زيارت جامعه ائمه المومنين آمده است :

[واجعل خيرالعواقب عاقبتى و خيرالمصابر مصيرى وانعم العيش عيشى و افضل الهدى هداى واوفرالحظوظ حظى واجزل الاقسام و نصيبى] .

چون خداى او معالى امور واشرف آنها را دوست دارد. وان الله يحب معالى الاموراشرفها و يكره سفسافها ميزان الحكمه ج 10.362.

2.اين شعر مضمون روايات زيادى بويژه اين آيه شريفه است[ والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا] عنكوبت .99.

3.اين تعريضى است به رياضت هاى نامشروع برخى متصوفه و راهنمائى به شيوه هائى كه در جوامع روائى و گفتارانسانهاى كامل: [ معصومين عليهم السلام] آمده است .

4. سوره زمر.63.

5.احزاب /04

6. دراينجا[ زاهد] به كسى گفته شده است كه بهره دنيوى را براى بهره هاى آخرت رها كرده است حال آنكه عارف خود را وانسان را بالاتر و والاتر از آن مى بيند كه آلوده به اين دنياى پست شود او محو جمال معشوقى است كه غير او را نمى بيند تا دل بربندد.

7. غررالحكم خوانسارى چاپ دانشگاه ج 2.580.

8.اين دهن كجى است به كسانى كه حركتى ندارند رنجى نمى برند ولى درجات مقام و لقاء خواهند حال آنكه اولين و سخترين قدم سالك گذشتن از سرهوسهاست مقام هاى معنوى را[ بى رنج] به انسان ندهند برخاستن از پستيها فرودين ها  رنج عبادت و شب خيزى خواهد.

9.اين روايت بصورت ديگرى مثلا بجاى[امور] اسباب تفاوت هاى ديگر در بحارالانوار ج 2.90 آمده است .