تبیان، دستیار زندگی
شاید پیام داستان این باشد كه چرا سردمداران عرب بر دیواره ارابه مرگ مشت نمی‌كوبند؟ چرا بر دیوار استعمار و اشغالگران نمی‌زنند؟ سهیل در پایان «شش روز» به افسر دشمن هشدار می‌دهد كه خاكستر, زمین را باور می‌سازد و ابوالخیزران (رانندة نفتكش) بر مردان آفتاب ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«من بدون تبعید چه کسی هستم؟»

معرفی پرآوازه‌ترین نویسندگان عرب

جستاری در ادبیات داستانی معاصر عرب :

قسمت اول ، قسمت دوم (پایانی) :

ادبیات داستانی فلسطین

حلیم بركات

من بدون تبعید چه کسی هستم ؟

ادبیات داستانی درسرزمین مقاوم فلسطین با نامهای چون حلیم بركات و غسان كنفانی معرفی می‌شود. حلیم بركات در داستان «شش روز», مسئلة وابستگی را در زندگی این تبار پیش می‌كشاند. حلیم بركات, شخصیت اصلی خود «سهیل» را در كورة بحران, در قلب مصیبت و در لحظه برنده‌ای ازتاریخ فاجعه, به بار می‌آورد. سهیل یكی از فرزندان روستای «دیرالبحر» است كه یهودیان به آن هشدار دادند یا خود را تسلیم كند, یا نابودی همیشگی را به جان خریدار شود. رویداد بنیادی داستان «شش روز» همان مصیبت دیرالبحر در برابر هشدار دشمن است.

سهیل در داستان «شش روز» در یك بحران قرار می‌گیرد. آیا وابسته اروپای تن‌آسا شود؟, یا نسبت به ارزشهای سرزمینش تعهد داشته باشد و در مهی از امید و یأس, گریز و مبارزه, مرگ و زندگی و دوستی و خودپسندی گم شده شود؟ سهیل به دختری به نام «ناهده» كه هم‌كیش او نیست دل سپرده است و ... به هر حال حلیم بركات در داستان «شش روز» كوشش خود را روی بافت زمانی و مكانی متمركز می‌كند و ازآنجا است كه تك گویی درونی, پایه بنیادی كار هنری او می‌شود.

غسان كنفانی

«مردان آفتاب» یكی از آثار برجسته كنفانی درحوزة ادب مقاومت است. او سرگذشت این مجموعه بشری را به میان می‌آورد, مجموعه‌ای كه زورگویان زمین را از زیر پایش بیرون كشیده, برای او تنها امید «زنده ماندن» به جا گذاشته‌اند. «مردان آفتاب» ابوقیس و اسعد و مروان هستند كه توانسته‌اند خود را به شهر بصره درعراق برسانند و از آنجا به كویت بگریزند, شاید به یك زندگی آرام و خالی از رنجهای مكرر زمین دست یابند.این سه مرد روی هم, ملت آواره فلسطین را نمایش می‌دهند. هر كدام فاجعة ویژه خود را دارد. اما هر سه در یك فاجعة بزرگ گرفتار مرگ هولناك می‌شوند. سه مرد داستان «مرد آفتاب» برای عبور از پاسگاه‌های مرزی به ناچار و به صورت قاچاق خود را درون یك تانكر نفتكش مخفی می‌كنند. با عبور از پاسگاه اول و دوم و طی یك سلسله حوادث پركشش, مردان آفتاب درداخل نفتكش خفه می‌شوند و رانندة نفتكش بر سر مردگان فریادی بلند می‌زند كه پژواك آن در بیابان غریو می‌افكند.

- چرا بر دیوار نفتكش نزدید؟ چرا بر دیوار زندان مشت نكوفتید؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟

من بدون تبعید چه کسی هستم ؟

شاید پیام داستان این باشد كه چرا سردمداران عرب بر دیواره ارابه مرگ مشت نمی‌كوبند؟ چرا بر دیوار استعمار و اشغالگران نمی‌زنند؟ سهیل در پایان «شش روز» به افسر دشمن هشدار می‌دهد كه خاكستر, زمین را بارور می‌سازد و ابوالخیزران (رانندة نفتكش) بر مردان آفتاب فریاد می‌زند كه چرا بر دیوار زندان مشت نكوفتید, چرا؟

از این دو پایان ناخوش, امید بزرگی نزد حلیم بركات شكوفا می‌شود كه «شش روز» او روز هفتم نزدیكی خواهد داشت و آن روز, روز آزادی خواهد بود و نیز «مردان آفتاب» غسان كنفانی به درون نفتكش مرگ نخواهند خزید, بلكه راه را به سوی خورشید زندگی خواهند گشود.

به طور كلی شخصیت‌ها در قصه‌های نویسندگان فلسطینی به سوی رئالیسم انتقادی پیش می‌روند. درواقع درون‌مایة اصلی اغلب قصه‌های نویسندگان فلسطینی مسئلة اشغال فلسطین و مقاومت و پایداری در برابر دشمن است, چنانچه «خلیل سواحری» در داستان «قهوه‌خانة باشوره» احساسات خواننده را در عشق به وطن برمی‌انگیزد و نفرتی عمیق از دشمن به وجود می‌آورد.

«جمال بنوره» نیز در حكایت «جدی و الشی گم شده», اعمال وحشیانه و بی‌رحمانه دشمن غاصب را نسبت به زنان و كودكان بی‌دفاع ترسیم می‌كند. سبك نویسندگان فلسطینی اغلب ساده و به زبان مردم كوچه وبازار است. همان مردمی كه قهرمانان راستین فلسطین به شمار می‌آیند و در قصه‌ها تجلی می‌یابند.

ادبیات داستانی الجزایر

محمد دیب

از پیشگامان داستان‌نویسی نوین در الجزایر است. سه داستان او «خانة بزرگ», «آتش‌سوزی» و «تون» (دستگاه قالیبافی) دفتر خاطرات مردم الجزایر به شمار می‌آیند. داستان «تابستان آفریقایی» از دیگر آثار دیب است كه از استواری هنری وافری برخوردار است. دیب در «تابستانی آفریقایی» به آن گره گاه سنتی كه بحران را به اوج می‌رساند و از آنجا پله پله رو به سوی گشایش پایانی می‌آورد, گرایش ندارد. او ساختار فنی خود را از شخصیت‌ها می‌تند، به این صورت كه یكی را یك یا دو گام همراه می‌كند و سپس او را رها می‌سازد و به شخصیت دوم وسوم می‌پردازد, آن‌گاه از نو به سوی شخصیت اول رو می‌آورد.

شخصیت «زكیه» به وسیله محمد دیب دنبال می‌شود. زكیه كارنامه پایان تحصیلات دبیرستان را كسب كرده و می‌خواهد شغل آموزگاری را برگزیند, اما خانواده از او می‌خواهد كه ازدواج كند.

آن‌گاه نویسنده به شخصیت دوم رومی‌آورد. او كشاورزی است به نام «مرحوم» كه سوار بر الاغ است و به سوی شهر می‌تازد و نمی‌خواهد سربازان مسیر راه خود را ببینند. او سربازان فرانسوی را دیده بود كه سراسیمه می‌دویدند و با رگبار و خون و مرگ, خیابانها را به گورستان تبدیل می‌كردند.

محمد دیب در ادامه ما را به شخصیت سوم منتقل می‌سازد, به مردی كه نیاز به نشانه‌های توانگری ندارد و او «بابا علال» است كه صبح زود صدای در خانه‌اش به گوش می‌رسد و ناگهان با مردی روبه‌رو می‌شود كه به او آرامش می‌بخشید و او را به سوی مردی به نام «سیلكا» راهنمایی می‌كند تا نزد او پنهان شود... دیری نمی‌پاید كه نویسنده ما را به نزد شخصیت‌های گذشته باز می‌گرداند. ما را به نزد «مرحوم» باز می‌گرداند و او را می‌بینیم كه بر خرش نشسته و به روزهایی می‌اندیشد كه او را به جاهای بلند رساندند. محمد دیب در پایان «تابستان آفریقایی» ما را به آغاز آن, به نزد زكیه و پدر و مادر بزرگ و دایی و پسر عموی وی باز می‌گرداند. محمد دیب در این داستان استعمار فرانسوی و منظره‌های پایداری مردم الجزایر را به نمایش می‌گذارد.

مالك حداد

من بدون تبعید چه کسی هستم ؟

حداد یكی دیگر از چهره‌های داستان‌نویسی الجزایر است. داستان «شاگرد و درس» ژرف‌ترین نگارگریهای هنرمندانه او از این تناقضهای خونبار است كه درون او را بریان كرده است. مالك نگارش خود را از كلمه آغاز كرده و سپس به جمله می‌رسد و آن‌گاه به دیگر بافتهای داستانی كار خود می‌پردازد و در واقع داستان نوعی سخن گویی درونی با خویشتن ـ مونولوگ ـ است. «شاگرد و درس» در گوهر خود, تك‌گویی درونی دراز دامنی است, زیرا در سراسر داستان جز با یك چهره آن هم از یك پزشك الجزایری پیر كه تك و تنها زندگی می‌كند, آشنا نمی‌شویم. دخترش كه گاه‌گاهی به چشم می‌خورد جز خیالی چرخنده در دل و مغز وی نیست و ... به هر حال داستان بر حول محور پایداری در برابر دشمن پیش می‌رود و آلام و آمال یك ملت, هنرمندانه به تصویر كشیده می‌شود.

ادبیات داستانی سوریه

فرهنگ و ادبیات سوریه سالهای متمادی تحت تأثیر غرب بود. در واقع نهضت غرب‌گرایی در سوریه سریع بود و در بیشتر جوامع مسیحی, خاصه جامعه لبنان توسعه یافته بود. هواداران آن مبلغان و مكاتب آنها بودند كه نسل جوان را تحت نفوذ تفكر اروپایی درآورده و بررسی و مطالعه آثار غرب و خاصه آثار فرانسوی را بین آنها اشاعه دادند. این نهضت در مراحل اولیه‌اش, از نظر غربگرایی توسعة زیادی یافت و نوعی تعادل سست ایجاد كرد. مشهورترین شخصیت این دورة آغازین، احمد فارس الشریاق بود. او تعالیم اولیه‌اش را در سوریه گذراند و تحت‌تأثیر غرب‌گرایی مصر قرار گرفت.

به هر حال موج ترجمه‌های غربی اعم از شعر وداستان و نمایشنامه ابتكار عمل را از نویسندگان نوپای سوری گرفت. و به همین دلیل سوریه نتوانست نویسندگان بزرگ و مطرحی را وارد حوزة ادبیات داستانی جهان كند.

غاده السمان, غادة السمان نویسنده, شاعر و متفكر معاصر سوریه است. درسال 1942 در دمشق زاده شد. پدرش دكتر احمدالسمان رییس دانشگاه سوریه و وزیر آموزش و پرورش بود.

غادة از دانشگاه سوریه لیسانس ادبیات انگلیسی گرفت. فوق‌لیسانی خود را در دانشگاه آمریكایی بیروت و دكترایش را در رشتة ادبیات انگلیسی دانشگاه لندن گذراند. مدتها استاد دیدارگر, در دانشگاه دمشق بود. آن‌گاه برای همیشه كار مطبوعاتی را برگزید. او در حال حاضر به عنوان نویسندة ستون نویس (Columnist) به صورت هفتگی در مجله عربی الحوادث, قلم می‌زند و صفحة ویژة او با نام (لحظه‌های رهایی) طرفداران فراوانی دارد. این بانوی پركار برای نشر آثارش یك مؤسسه انتشاراتی تأسیس كرده است كه تنها آثار خودش را منتشر می‌كند.

بیشتر آثار نظم ونثر غادة السمان به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. به ویژه داستانهای كوتاهش به زبانهای انگلیسی, روسی, فرانسوی, آلمانی, یوگوسلاوی, لهستانی, اسپانیایی, ارمنی, ایتالیایی و ... برگردانده شده است.

غاد در مقاله‌ای با عنوان «نامه‌ای عاشقانه برای خوانندة ایرانی» كه در مجلة الحوادث منتشر كرده است می‌گوید: «راز درون مرا كه در شعرهایم پنهان داشتم, تنها ایرانیها كشف كردند.»

من بدون تبعید چه کسی هستم ؟
  1. او بعد از جنگهای لبنان به پاریس مهاجرت كرده است و اكنون در پاریس زندگی می‌كند. همسرش دكتر داعوق استاد دانشگاه است و تنها فرزندش حازم سالهای آخر دانشگاه را تمام می‌كند. غادة السمان آثار نظم و نثر بسیاری دارد كه از آن میان می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:
  2. - عیناك قدری (چشمانت سرنوشت من است), 1962
  3. - اعلنت علیك الحب (بر تو اعلان عشق می‌كنم), 1967
  4. - رحیل المرافیء القدیمة (كوچ بندرهای قدیمی), 1973
  5. - حب (عشق), 1973
  6. - كرابیس بیروت (كابوسهای بیروت), 1976
  7. - اشهد عكس الریح (شهادت می‌دهم برخلاف باد), 1987
  8. - بیروت 75, 1995
  9. - لا بحر فی بیروت (در بیروت دریایی نیست), 1995
  10. - عاشقة فی مبحرة (زنی عاشق در میان دوات), 1995
  11. - رسائل الحنین الی الیاسمین (غمنامه‌ای برای یاسمنها), 1996
  12. - القلب نورس وحید (دل, چلچله دریایی تنهایی است), 1998
  13. - الابدیه لحظه حب (ابدیت لحظة عشق است), 1999
  14. پایان

منبع: iranpoetry.com

تنظیم : بخش ادبیات تبیان