تبیان، دستیار زندگی
شعرهایم برای مخاطب واقعاً هیچ سودی ندارد از خدا خواستم تا كه شاعر دست‌های مرا هم بكارد! ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نان و شعر و آه...(طنز)

نان و شعر و آه...(طنز)

شعرهایم برای مخاطب

واقعاً هیچ سودی ندارد

از خدا خواستم تا كه شاعر

دست‌های مرا هم بكارد! 1

گفتم از هرچه آمد به ذهنم
از خر و گاو تا شیر و روباه
باغ وحشی است هر بیت شعرم

خالی از چهره ی خوشگل ماه

سوژه‌ای نیست در جیب ذهنم

بنده یك شاعر بی‌خیالم

شعرهایم تخیل ندارد

كاشكی خاك بر سر بمالم!

از دو‌ بیتی كه كلاً سرودم

بود یك بیت و نصفیش «تضمین» 2

شعرهای مرا منفجر كن،

با تفنگ كلاشینكف و مین!

آرزو داشتم روزگاری

مثل سعدی بمانم نكونام

شهرتم مثل حافظ بپیچد،

توی پاریس و رم و ویتنام!

آه... افسوس! افسوس! افسوس!

مولوی جان! دلم را شكستی

گفته‌ای هرچه موضوع خوب است

در به روی من خسته بستی

كاش بابا به حرف تو آن روز

گوش می‌كردم از جان و از دل

شاعری هست شغلی مزخرف

چون نمی‌آورد نان به منزل!


پی‌نوشت:

1) فروغ فرخزاد: دستهایم را در باغچه می‌كارم/ سبز خواهم شد/ می‌دانم/ می‌دانم/ می‌دانم...

2) اسم مودبانه سرقت ادبی!/ از آرایه‌های ادبی شعر فارسی، كه در آن شاعر، بیت یا ابیاتی را از شاعر دیگری در سروده‌ خود می‌آورد تا بر درستی گفته خویش، ضمانتی یا ریشی نزد مخاطب گرو گذاشته باشد.


فاضل تركمن

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی