آموزش و پرورش در قرآن
تعلیم مصدر باب تفعیل از ریشه «ع ـ ل ـ م» و به معناى آموختن و آگاهانیدن است.1 تعلیم، آگاهى دادن و تعلّم آگاه شدن نفس به یك موضوع است.2 برخى گفتهاند: تعلیم، بر خلاف اِعلام، ویژه امورى است كه با تكرار و فراوانى همراه باشند، به گونهاى كه اثرى از آنها در ذهن متعلّم پدید آید3، بر همین اساس مىتوان گفت تعلیم بیان و روشن كردن چیزهایى است كه شخص جاهل به كمك آنها عالم مىشود.4
تربیت مصدر باب تفعیل از مادّه «ر ـ ب ـ ب» یا «ر ـ ب ـ و» و به معناى پروردن و پرورانیدن5 و تهذیب6 است. ابنفارس معناى تربیت را به سه اصل باز مىگرداند: 1. اصلاح كردن؛ 2. همراهى كردن و ملازم بودن با موضوع تربیت كه منظور از آن مراقبت مداوم از متربّى است؛ 3. پیوستگى مربّى و متربّى در فرایند تربیت.7
از دیدگاه راغب و برخى واژه پژوهان معاصر، تربیت، ایجاد كردن تدریجى چیزى تا رسیدن آن به سر حدّ كمال است.8 در تعریفى دیگر تربیت فراهم ساختن بسترى براى برانگیختن و رشد استعدادهاى نهفته در یك موجود است، به نحوى كه بتواند به شكلى مستمرّ او را در راه رسیدن به كمال وجودى یارى دهد.9 تركیب عطفى «تعلیم و تربیت» در فارسى به «آموزش و پرورش» ترجمه شده است.10
در تفاوت بین این دو كلمه مىتوان گفت «تربیت» معنایى دامنهدار و گسترده دارد، در حالى كه واژه «تعلیم» از نظر مدلول، جزئى از تربیت یا وسیلهاى از وسایل آن است. تربیت یعنى برانگیختن و پرورش استعدادها و قواى گوناگون انسان كه باید با كوشش خود متربّى نیز توأم گردد تا به منتهاى كمال خود برسد. تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت است از تلقین و ایصال و انتقال معلومات به اذهان شاگردان11، بر این اساس اگر تربیت به صورت مطلق و به تنهایى به كار رود مفهوم تعلیم را نیز در برمىگیرد؛ اما وقتى با تعلیم همراه گردد معناى آن محدود و متمایز مىشود، به هر روى، عطف تعلیم و تربیت بر این نكته دلالت مىكند كه تحقّق هریك از این دو و سودمند بودن آن براى بشر، منوط به تحقّق دیگرى است، از همینرو در حوزه معنایى علم در قرآن، از سویى حلم را دربرمىگیرد و از سوى دیگر با واژههایى نظیر معرفت، فقه، حكمت و شعور مرتبط مىشود.12
از آیه 79 آل عمران/3 برمىآید كه تعلیم و تعلم با هدف جلب خشنودى خدا، ربّانى شدن را براى انسان به ارمغان مىآورد.13
روشهاى تعلیم در قرآن:
روشهاى تعلیم را مىتوان به دو دسته تقسیم كرد: 1. مستقیم كه عموماً گفتارى بوده و در آنها متعلّم با قصد قبلى براى یادگیرى حاضر مىشود؛ 2. غیرمستقیم كه كلامى و گفتارى نیست.141. روشهاى مستقیم
أ. خطابه و سخنرانى:
آیه شریفه «اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ...»(نحل/16،125) این روش را به پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) سفارش مىكند. «موعظه حسنه» عبارتى است كه نفس شنونده را نرم و قلبش را رقیق مىسازد و این همان خطابه است.15 آنچه در این شیوه تعلیم مهم است سخن گفتن روشن و آشكار (نحل/16، 82؛ یس/36، 17) همراه با تأنى شمرده و با نظمى زیباست، زیرا خداوند خود آیات قرآن را به شیوه ترتیل بر پیامبر خواند: «و رَتَّلنـهُ تَرتیلا»(فرقان/25، 32) و به پیامبر نیز دستور داد تا چنین بخواند: «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا».(مزمّل/73،4)
ب. گفتوگو:
موفقیت این روش را مىتوان مرهون احساس مشاركت یاد گیرنده دانست.16 روش گفتوگو، روشهاى خردترى را در برمىگیرد؛ بدین شرح:
یك. پرسش و پاسخ:
این روش در قرآن كریم نیز مشاهده مىشود. آیاتى كه با «یسئلونك» شروع مىشود و سپس به پاسخ آنها مىپردازد از این دستهاند؛ مانند آیات 189، 215، 217 و 219 بقره/2.
دو. مباحثه:
یكى از صفات مؤمنان مشورت با یكدیگر است: «و اَمرُهُم شورى بَینَهُم».(شورى/42،38) پیامبر نیز مكلف بود در برخى امور اجتماعى با مردم مشورت كند: «و شاوِرهُم فِى الاَمرِ».(آلعمران/3،159)
سه. مجادله:
قرآنكریم این روش را با قید احسن به رسمیت مىشناسد: «اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّكَ... وجـدِلهُم بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ».(نحل/16،125) مجادله احسن جدالى است كه طرف را به عناد و لجبازى نكشاند و مقدّمات كذب را هر چند خصم آنها را باور كند به كار نبندد و از بى عفتى در كلام و سوء تعبیر اجتناب كند.17 آیات 258 بقره/ 2، 74 ـ 82 انعام/6 و 42 اسراء/17 نمونههایى روشن از روش مجادلهاند.
2. روشهاى غیر مستقیم
أ. روشهاى مشاهدهاى:
این روش خود مشتمل بر سه روش نمایشى، ایفاى نقش و تقلید از الگوست؛ بدین شرح:
یك. روش نمایشى:
قرآن بسیار بر تفكر و تعقل تأكید مى ورزد. اساس بیان قرآن در اینگونه تأكیدها برخورد نزدیك حسّى و بررسى دقیق موضوعى حسّى است.18 در بسیارى از آیات قرآن صحنههاى گوناگون طبیعت به صورت پیاپى به نمایش درآمده و ضمن زدودن غفلت، توجه دادن به آن پدیدهها و تشویق به تفكر در آنها، تأثیرى شگرف بر نفس مخاطب مىگذارد. آیات 4رعد/13، 48 ـ 50 روم/30، 21 زمر/39، و... نمونههایى از این روشاند.19
دو. روش ایفاى نقش:
قرآن كریم در این روش مخاطب را به ایفاى نقشى فرا مىخواند كه گاه نقش مورد نظر در عمل به او نشان داده مىشود؛ مانند آنچه در آیه 31 مائده/5 آمده است: «فَبَعَثَ اللّهُ غُرابـًا یَبحَثُ فِى الاَرض» و بر اساس آن قابیل دریافت كه باید بدن برادرش را در زمین دفن كند، و گاه نقش مورد نظر به صورت غیر مستقیم به او بیان مىشود كه ثبات یك موضوع و استحكام آن یا تأكید بر اهمیت یك موضوع مورد توجه است؛ مانند ایفاى نقش مادرى كه از آیه 233 بقره/2 استفاده مىشود: «والولِدتُ یُرضِعنَ اَولـدَهُنَّ حَولَینِ كامِلَینِ...».
سه. روش تقلید ازالگو:
در این روش، یادگیرى به طور مستقیم و از طریق مشاهده انجام مىگیرد. قرآن كریم اطاعت از نیاكان و پیشینیان را نكوهیده است (بقره/2،17)؛ لیكن اصل تبعیت جاهل از عالم را تأیید مىكند (نحل/16، 43؛ انبیاء/21،7)، بر این اساس ابراهیم و همراهان او (ممتحنه/ 60، 4)، آسیه و مریم (تحریم/66، 11ـ12) و سرانجام پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)(احزاب/ 33، 21) را الگوى دیگران معرفى مىكند. در مقابل، با ارائه نمونههاى منفى (مسد/111، 1ـ5) و گاه مقایسه آنها با الگوهاى مثبت (تحریم/ 66، 10ـ 12) ضمن بیان آسیبها، بر ژرفایى تأثیر پیام مىافزاید.
ب. روش اكتشافى:
حسن كنجكاوى، نیاز به دانستن، فهمیدن، شناخت محیط و كشف حقیقت، از ویژگیهاى بارز انسان است و این انگیزه انسان را به سوى بررسى، تحقیق و تفكر سوق مىدهد. لذتى كه انسان از حل مستقل مسئله احساس مىكند به مراتب بیشتر از آن است كه شخصى دیگر كلید حل معما را در اختیارش قرار دهد.20
روشهاى زیر مجموعه روش اكتشافىاند:
یك. روش مقایسهاى:
در یادگیرى مطالب ارتباط میان مفاهیم نقش اساسى را بر عهده دارد؛ به این معنا كه هرگاه انسان موفق شود میان چند مفهوم رابطه موجود را كشف كند ذهن او از این ارتباط منطقى به مفهومى جدید مىرسد و آن را فرا مىگیرد. قرآن كریم در آیه 256 بقره/2 به خوبى تذكر داده است كه وقتى مرز میان رشد و غىّ روشن بوده و تشخیص آنها از هم دشوار نباشد در اجراى دین الهى اجبار و اكراهى نیست، بلكه مردم هم فطرتاً و هم عقلا با جان و دل آن را مىپذیرند. آیات 24 هود/ 11؛ 16 رعد/13 و 39 یوسف/12 نمونههایى روشن از كاربرد روش مقایسهاىاند.
دو. روش تمثیل:
علامه طباطبایى ذیل آیه 89 اسراء/17 مىفرماید: «تصریف اَمثال» به معناى برگرداندن و دوباره آوردن و با بیانها و اسلوبهاى گوناگون ایراد كردن است و مَثَل به معناى وصف مقصود است به چیزى كه آن را ممثّل و مجسّم و به ذهن شنونده نزدیك كند.21 آیه 21 حشر/ 59 این روش را برانگیزاننده تفكر انسانها و دانشمندان مىداند.
سه. روش قصه گویى:
قرآن بسیارى از مباحث اعتقادى، اخلاقى و اجتماعى را در قالب قصه بیان مىكند و هدف از قصهگویى را عبرت گرفتن از گذشتگان و تاریخ آنها: «لَقَد كانَ فى قَصَصِهِم عِبرَةٌ لاُِولِى الاَلبـبِ»(یوسف/ 12،111) و واداشتن انسانها به تفكر: «فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَكَّرون»(اعراف/ 7،176) بیان كرده است.
نویسنده: محمود کریمی
جهرمی زاده_گروه دین و اندیشه تبیان
1]. لغت نامه، ج4، ص5971، «تعلیم».
[2]. مقاییس اللغه، ج4، ص110، «علم».
[3]. مفردات، ص580 ؛ نثر طوبى، ج2، ص183، «علم».
[4]. مجمع البیان، ج9، ص299.
[5]. التحقیق، ج3، ص20، «رب»؛ ص34، «ربو»؛ لغت نامه، ج4، ص5776، «تربیت».
[6]. لغتنامه، ج4، ص5778، «تربیة».
[7]. مقاییس اللغه، ج2، ص381 ـ 382، «ربو».
[8]. مفردات، ص336 ؛ التحقیق، ج4، ص20، «ربّ».
[9]. شیوههاى تعلیم، ص28.
[10]. لغت نامه، ج4، ص5972.
[11]. اسلام و تعلیم و تربیت، ص15.
[12]. Encyclopedia of lslam : llm.
[13]. التفسیر الكبیر، ج8، ص120.
14]. شیوههاى تعلیم، ص83، 116.
[15]. المیزان، ج12، ص372.
[16]. شیوههاى تعلیم، ص90.
[17]. المیزان، ج12، ص372.
[18]. شیوههاى تعلیم، ص117ـ 118.
[19]. التصویر الفنى، ص66ـ 68.
[20]. شیوههاى تعلیم، ص163.
[21]. المیزان، ج13، ص201.