تبیان، دستیار زندگی
قرار ما بر این نبود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقای ضرغامی، حجاب را نکشید!
ضرغامی

بخش ارتباطات- حکایت تاثیر گذاری رسانه در فرهنگ و ارزش و سبک زندگی انسان ها آنقدر ابتدایی و البته مهم است که به سادگی این تاثیر را در یک نگاه گذرا بر مخاطب و زیست رسانه ای او در یک دوره زمانی می توان مشاهده نمود. خانه آخر اهداف مالکان رسانه ای در کنار همه وظایف تفریحی، سرگرمی، آموزشی و تبلیغی نفوذ و تاثیر در مخاطب است.

برای همین دست اندرکاران وسایل ارتباطات جمعی باید بسیار مراقب آنچه برای مخاطب تهیه و ارسال می کنند باشند زیرا ناگزیر از تاثیر بر مخاطب هستند و اگر برای آنچه آماده و پخش می کنند برنامه ای خاص و نظارت دائمی بر آن نداشته باشند ممکن است ناخود آگاه مخاطب را به ناکجا آباد ها برده و او را از مسیرانسانیت منحرف سازند. حال اگر این رسانه تلویزیون هم باشد که به دلیل قابلیت های خاص خود بیشترین مخاطب را دارد و بیشترین تاثیر را در مخاطب، مسئولیت سنگین تری را بر عهده دارد.

این مسئولیت بر عهده مسئول این رسانه در کشور ما حالت خاص تری را به خود می گیرد زیرا رسانه در ایران وظیفه خطیری را با توجه به ایدئولوژی آرمانی ما دارد ازیک طرف ما قرار است رسانه ای دینی داشته باشیم و آن را الگو سازی برای جهان کنیم. الگویی که مانند انقلاب حرف تازه ای  در فضای هژمونی رسانه های لیبرالیسم دارد و از سوی دیگر قرار است در این فضا مخالف موج حرکت کند و به جنگی برود که رسانه های امپریالسم جهانی چون غده ای سرطانی مدام در حال گسترش و تاثیر بر افکار عمومی جهان می باشند و در حال پراکنی آرمانی هایی چون آزادی، سکولاریسم و اخلاق مدرنیسم هستند و در مقابل آنان که عمری طولانی دارند طفل نوپای ما قرار است از ارزش هایی دیگری چون معنویت، اخلاق، عدالت، برابری، کرامت انسانی و... دم بزند.

آیا ما ناچار به جذب مخاطب به هر قیمتی می باشیم یا باید چاره ای دیگر اندیشید. البته این به معنای تعطیلی تلویزیون و کنارنهادن رسانه نمی شود بلکه هشداری است برای جلوگیری از جریان انحراف در تلویزیون تا فکری برای رهایی از موجبیت تکنیک و ساخت الگویی بومی برای آان صورت گیرد

رسانه ای که در  جهت اشاعه ارزش های انسانی و اسلامی ما چون دانشگاهی است که صلاح و فساد جامعه درقبضه فعالیت های او نیز قرار دارد و تربیت نسل ها از او تاثیر می پذیرد، حقی بر گردن دارد تا در مسیر جامعه اخلاقی قدم بردارد. از جمله این حق ها حفظ، اشاعه، تقویت و گسترش فرهنگ حجاب است. فرهنگی که بی شک در ساختن بنا و معماری آن تلویزیون نقشی اساسی دارد.

هر گوشه ای از تلویزیون در تقویت یا تخریب فرهنگ حجاب و پوشش وعفاف نقش دارد و این را نمی توان فقط به برنامه های تخصصی در رابطه با حجاب محدود ساخت. از کارتونی که برای بچه ها نمایش داده می شود گرفته تا مناظره سیاسی در یک برنامه. از  گفتگوی تلویزیونی پیرامون حجاب اسلامی تا پخش سریال با موضوعات مختلف همه و همه می تواند به نوبه خود در حجاب جامعه ما تاثیر گذار باشد. هر لحظه نوع ارائه پوشش مجریان، بازیگران در حال تاثیر بر افکار عمومی جامعه پیرامون حجاب می باشد.

حجاب

بر خلاف این رسالت اخیر بر دوش رسانه ملی ما آنچه که اکنون شاهد آن می باشیم رویکردی نوگرا در روند حجاب اسلامی و عفاف در برنامه های گوناگون تلویزیون است. تلویزیون ما اکنون در گیر مقتضیات شده و از در حال فاصله گرفتن ارزش های اسلامی می باشد و به سمت استفاده ابزارگونه از زنان می رود هر چند درک این روند در حال نیازمند نگاه دقیق و طولانی مدت می باشد ولی اگر اکنون جلوی همین انحرافات جزئی گرفته نشود بعد ها شاهد ضد ارزشهایی خواهیم بود که مانند سینما دیگر مقابله با آن کاری دشوار می باشد.

در ابتدا با نگاه به فیلم های تلویزیونی شاهد تغییر در پوشش و حجاب بانوان آن نسبت به دهه 70 می باشیم. که این تغییر هم در پوشش بانوان مشهود است و هم در روابط بین کاراکتر فیلم نامه ها. در فیلم شمس العماره به طور خاص روابط بین نامحرمان عادی سازی می شود و در  سریال به کجا چنین شتابان پوشش بازیگران و گریم آنها نسبت به قبل سینمایی تر می شود. به عبارت دقیق تر تلویزیون ما سینما زده شده است. فیلم های سینمایی ما در حالی در تلویزیون به نمایش در می آید که فرهنگ حاکم بر آن با فرهنگ تلویزیون کاملا متناقض می باشد و بیننده به وضوح در جریان این تفاوت ها قرار می گیرد.

علاوه بر فیلم ها ما به مرور این رویکرد خلاف ارزش های حجاب و عفاف در مجریان تلویزیونی نیز در حال مشاهده می باشد،در برنامه غیر منتظره که از شبکه دو سیما در حال اجرا می باشد شاهد پوشش عجیبی از طرف مجری این برنامه می باشیم. استفاده از چادرهای رنگی (سورمیه ای و قهوه ای) و ترکیب آن با روسری و شال هایی به رنگ های قرمز و... هستیم. که این خود رویکردی تازه  و تعریف  و نوعی جدید از حجاب در تلویزیون می باشد. که این ارائه شکل جدید به اینجا منحصر نشده و حجاب های رنگی و جلب کننده نامتعارف در شبکه های ماهواره ای ما به وفور دیده می شود و چادر ملی هم در حال غلبه به استفاده از چادر های معمولی می باشد. چادر های ملی ای که در خیلی از طراحی هایش در مقابل مبانی حجاب ما حرفی تازه دارد!

این رویکرد بیانگر این موضوع است که دست اندر کاران رسانه ما یا تعریف درستی از حجاب نداشته و حجاب را در سطح اولیه محدود می کنند و نگاهی ناقص به آن دارند یا درگیر مقتضیات شده و توان مقابله با جریان مخالف را ندارند و تن به این امر داده اند. که درگیرمقتضیات شدن در این زمینه استفاده ابزاری از زنان درآینده به همراه خواهد داشت

اما سوال اینجاست که  آیا حضور با پوشش بدن نما، آرایش چهره، چادر رنگی ، همسو با معیارهای اسلامی پیرامون حجاب و عفاف است و به تقویت فرهنگ آن در جامعه کمک می کند؟

حجاب در دین ما تعریف مشخص به خود را دارد و آنقدر این حکم ها روشن و شفاف است که نیاز به تفسیر به رای در حدود و شرایط آن نیست. حجاب کامل را می توان در سه سطح تعریف نمود در سطح اول حجاب، حدود آن مورد نظر می باشد. حدود حجاب برای بانوان شامل پوشش تمام بدن غیر از گردی صورت، کفین می باشد. در مرحله بعدی عدم استفاده زینت که باعث جلب توجه نامحرم در همین حدود تعیین شده می باشد که در این صورت پوشش این قسمت ها نیز واجب می گردد. و بعد سوم عدم جلب توجه پوشش مورد استفاده می باشد.حتی حجاب معمولی نیز نباید باعث جلب توجه شود که خود نوع حجاب به طریقی که جلب توجه کند پوشش را به لباسی زینتی تبدیل خواهد کرد. در حکم علما استفاده از حجابی که باعث جلب توجه شود حرام می باشد. در صورت نقض هر کدام از این موارد حجاب ناقص بوده و عنوان پوشش برای آن بهتر می باشد. بحث حیا در رفتار هم عاملی مهم و تکمیل کننده در کنار حجاب می باشد که در این مقوله مورد نظر ما نمی باشد.

چشم

اکنون ما در حال نقض سطح دوم و سوم به وفور در رسانه ملی می باشیم.  آرایش بانوان در فیلم ها عادی سازی شده و گویا کسی دیگر درگیر این معنا نمی شود که آیا اسلام در اینباره همین توصیه را به ما کرده است. متاسفانه نقض این سطح در فیلم های کارگردانان مذهبی ما هم دیده می شود از فیلم های ابراهیم حاتمی کیا گرفته تا اخراجی های مسعود ده نمکی. حتی در فیلم یوسف پیامبر نیز این نقض احکام را مشاهده می کنیم. برای سطح سوم هم مثال بارزش همان استفاده از چادرهای رنگی می باشد که اگر پوشیده ترین حدود را هم داشته باشد ولی قاعده جلب توجه را نقض خواهد کرد. ما منکر استفاده از رنگ شاد و پوشش آراسته توسط بانوان در تلویزیون نمی باشیم ولی این پوشش ها نباید باعث جلب توجه شود که در این صورت حکم همان است که بیان شد.

البته در سطح اول هنوز شاهد موضوع خاصی نبوده ایم که در صورت ادامه این روند آن را نیز مشاهده خواهیم کرد که اکنون در فیلم های سینمایی که از سیما پخش می شود شاهد آن هستیم. این رویکرد بیانگر این موضوع است که دست اندر کاران رسانه ما یا تعریف درستی از حجاب نداشته و حجاب را در سطح اولیه محدود می کنند و نگاهی ناقص به آن دارند یا درگیر مقتضیات شده و توان مقابله با جریان مخالف را ندارند و تن به این امر داده اند. که درگیرمقتضیات شدن در این زمینه استفاده ابزاری از زنان درآینده به همراه خواهد داشت.

آیا ما ناچار به جذب مخاطب به هر قیمتی می باشیم یا باید چاره ای دیگر اندیشید. البته این به معنای تعطیلی تلویزیون و کنارنهادن رسانه نمی شود بلکه هشداری است برای جلوگیری از جریان انحراف در تلویزیون تا فکری برای رهایی از موجبیت تکنیک و ساخت الگویی بومی برای آان صورت گیرد.

باید اندیشید که نیاز جامعه به فرهنگ سازی حجاب در آن در کجاست و وظیفه و پتانسیل رسانه در این مورد تا چه حد است و ما در چه موارد، با چه هدف و در چه چهارچوبی از زنان مسلمان با پوشش و حجاب غیر اسلامی استفاده نماییم و ایا اصلا مجاز به این کار هستیم و این یک نیاز است یا اکنون زدگی و درگیر مقتضیات زمانه شدن می باشد

آخر کلام:

اما مسئله ای که مد نظر است با توجه به تاثیر تلویزیون در مخاطب این نکته می باشد این موارد تنها به نقض احکام ختم نشده بر فرهنگ حجاب در جامعه و خانواده های ایرانی تاثیر خواهد گذاشت.  ما نمی توانیم روند تغییر در حدود و شرایط حجاب جامعه را در سینما و تلویزیون آماده سازی کنیم و در گشت های ارشاد و طرح عفاف و حجابمان مقابل کسانی که الگو پذیری از این روند خواهند کرد و تاثیر می پذیرند اجرایی کنیم.

حجاب

بلکه با رعایت تمام حدود اسلامی و ارزش های اخلاقی در رسانه  باید روند اخلاقی شدن جامعه را آماده کنیم و آرمان رسانه دینی را که صلاح جامعه را به دنبال خواهد داشت، تحقق بخشیم و این رسالتی است بر دوش ما که حجاب که اکنون در جامعه به عنوان ارزشی که دچار آسیب شده است را درمان کنیم  و از پتانسیل رسانه در این زمینه استفاده نماییم و این نیازمند باز تعریف رسانه دینی و مطالعه و تحقیق پیرامون این موضوع می باشد. باید اندیشید که نیاز جامعه به فرهنگ سازی حجاب در آن در کجاست و وظیفه و پتانسیل رسانه در این مورد تا چه حد است و ما در چه موارد، با چه هدف و در چه چهارچوبی از زنان مسلمان با پوشش و حجاب غیر اسلامی استفاده نماییم و ایا اصلا مجاز به این کار هستیم و این یک نیاز است یا اکنون زدگی و درگیر مقتضیات زمانه شدن می باشد. تا زمانی که این هم اندیشی صورت نگیرد و به طرز شرعی ومنطقی این رویکرد در سیمای ملی و سینما و سایررسانه های جمعی اجرایی نشود و تلویزیون خود نه به عنوان یک درمانگر بلکه یک بیمار در این زمینه باشد.  راه به جایی نخواهیم برد و به رسالتمان برای تربیت نسل ها عمل نکرده ایم.

سوال دیگر اینجا مطرح می شود که در صورت کوتاهی  مسئولان رسانه، هیئت نظارت بر این سازمان چرا این مسئله را بر نمی تابد. به هر حال فرهنگ حجاب در صدا و سیما به جای ساخته شدن در حال کشته شدن و استحاله می باشد و سکوت مسئولان در اینباره جای تعجب دارد که ایا مگر این توصیه امام راحل را به فراموشی سپرده اند که رسانه قرار است بسان دانشگاهی باشد که نسل ها در ان تربیت می شوند.

عطاالله باباپور

گروه جامعه و سیاست