تبیان، دستیار زندگی
و این جا زیر پای خورشید را بنگر/ و این جا بلندای رو به ظهر زمین را/ تا بدانی که شب همواره در راه است/ تا بدانی که سرمای زمین واره ی غروب/ در پیچشی آرام به سمت شرق می خزد/ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کوه های ایران رنگی دیگر می گیرد

آرکیبالد مَک لیش

Archibald Macleish
کوه های ایران رنگی دیگر می گیرد

آرکیبالد مک لیش در 7 می 1892 در ایالت ایلینویز به دنیا آمد. او در دانشگاه های بیل و هاروارد در رشته ی حقوق تحصیل کرد. مک لیش به عنوان شاعر و نویسنده کار می کرد و مدتی هم کتابدار کتابخانه ی کنگره بود. مک لیش از شاعران مدرنیست به شمار می رود و سه بار هم برنده ی جایزه ی ادبی پولیتزر شد. وی در 20 آوریل 1982 در شهر بوستون ایالات ماساچوست درگذشت.

شعر زیر را مک لیش، به گفته ی خودش، در کنار دریاچه ی میشیگان سروده است.

و این جا زیر پای خورشید را بنگر

و این جا بلندای رو به ظهر زمین را

تا بدانی که شب همواره در راه است

تا بدانی که سرمای زمین واره ی غروب

در پیچشی آرام به سمت شرق می خزد

 و بر آن گسترده زمین های پُر پهنا

شب

این میهمان همیشگی سایه می گسترد

شگفتا که در همدان

درختان برگ به برگ عصر تازه وارد را به خود می پذیرند

و تا زانو در سیاهی سیل آسا غرقه گشته اند

کوه های ایران هم رنگی دیگر به خویش می گیرد

در آستانه ی کرمانشاه

علف ها خواب آلودند و سیاهی تهی ست

و حال در دیرگاهان

چند مسافر از جاده ی غروب رو به غرب درگذرند

بغداد به تارکی فرو می رود

بر روی رودخانه پل به خواب رفته است

در عربستان تیغه ی عصر پهن می شود

و بر آن پاورچین می رود

ردّ چرخ های مان در خیابان ها پالمیرا*

یادگاری عمیق برجا گذاشته اند

لبنان و کرت ناپدید می شوند

و در اوج ابرها غرشی شدید برپا شده است

در سیسیل

هنوز مرغن دریایی روی زمین تلألویی به هوا می پراکنند

کشتی ها هیبتی نشان می دهند و ناپدید می شوند

اسپانیا غرق آب می شود

و شن های طلایی برکرانه های آفریقا می درخشند

عصر آخرین نفس هایش را می کشد

و از آن سرزمین هم سوسویی دیگر به چشم نمی آید

دریا هم دیگر نوری به بر ندارد

این جا در آفتاب پائین را بنگر

تا ببینی چه آرام و بی نشان

سایه ی شب به پیش می آید...


پی نوشت:

*پالمیرا: شهری در سوریه، م


ترجمه ی بهروز شادلو

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی