تبیان، دستیار زندگی
«قل، هو الله احد؛ الله الصمد؛ لم یلد و لم یولد؛ و لم یكن له كفوا احد»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسماء و صفات خدا در قرآن
الله

لفظ «صمد» در قرآن یك بار و به عنوان وصف خدا آمده است چنان‏كه مى‏فرماید: «قل، هو الله احد؛ الله الصمد؛ لم یلد و لم یولد؛ و لم یكن له كفوا احد» (سوره توحید) (بگو خدا یكى است، خدا صمد است، نه زائیده و نه زائیده شده، و همتائى ندارد).

اكنون ببینیم معنى «صمد» چیست؟

«ابن فارس‏» مى گوید: این لفظ دو معنى ریشه‏اى دارد یكى قصد، دیگرى صلابت و استحكام و با توجه به معنى اول مى‏گویند: صمدته صمدا او را قصد كردیم، یا مى‏گویند: فلان صمد (فلانى مرجع جمع مردم است). و اگر قرآن خدا را صمد مى‏خواند، ناظر به همین معناى زیر است كه بندگان از طریق دعا ونیایش او را طلب مى‏كنند.

شاعر مى‏گوید:

علوته بحسام ثم قلت له

خذها حذیف فانت السید الصمد

(شمشیر را بر فرق او نهادیم آنگاه به او گفتیم، بگیر اى حذیف در حالى كه تو بزرگوار و مورد توجهى).

«صدوق‏» مى‏گوید: صمد دو معنى دارد: یكى سید و بزرگوار، و دیگرى، مصمود و مورد توجه، ولى معنى دوم از لوازم معنى اول است، كسى كه سرور قوم شد، قهرا مورد توجه خدا خواهد بود.

از امام باقر علیه السلام روایتى نقل شده است كه فرمود: «الصمد: السید المطاع الذی لیس فوقه آمر و ناه‏»[1] (صمد، سرورى است كه فرمان او اطاعت‏شده و بالاتر از او امر و نهى كننده‏اى نباشد).

«كلینى‏» از امام باقر علیه السلام نقل مى‏كند كه فرمود: «صمد قدوس یعبده كل شئ و یصمد الیه كل شئ و وسع كل شئ علما» (خدا صمد است و پیراسته از عیب، همه‏چیز نسبت ‏به او خاضع است و همه ‏چیز او را قصد مى‏كند و علم او همه ‏چیز را فرا گرفته است).

خدا آن بزرگوارى است كه همه خلائق از جن و انس به او روى مى‏آورند و حاجت ها را در خانه او پیاده مى‏كنند و در سختى‏ ها به او پناه مى‏برند

آنگاه كلینى مى‏افزاید كه معنى «سید صمد» بزرگى است كه مردم پیوسته او را قصد مى‏كنند.

در شعر برخى از شعراى جاهلیت آمده است:

ما كنت احب ان نبیا ظاهرا

لله فی اكناف مكة یصمد

(دوست نداشتیم كه پیامبرى در اطراف مكه ظاهر شود و مورد توجه قرار گیرد).

«ابن زبیر» مى‏گوید:

ما كان عمران ذاغش و لا حسد

و لا رهیبة الا سید صمد

(عمران هیچ‏ گاه صاحب غش و رشك و ترسناك نبود جز اینكه او بزرگوارى بود كه همه او را قصد مى‏كردند).

نتیجه اینكه: خدا آن بزرگوارى است كه همه خلائق از جن و انس به او روى مى‏آورند و حاجت ها را در خانه او پیاده مى‏كنند و در سختى‏ ها به او پناه مى‏برند.[2]

قرآن

هرگاه خدا پدید آرنده همه هستى‏هاست و تمام هستى به وجود او قائم مى‏باشد، قطعا هر چیزى در ذات و صفت ‏خود، به او نیازمند بوده و ناچار است او را قصد كند و بار نیاز را به درگاه او پیاده برد؛ چرا چنین نباشد در حالى كه به حكم «... الا له الخلق و الامر ...» (اعراف، آیه: 54) (آفرینش و تدبیر از آن اوست). و به مضمون «و ان الى ربك المنتهى‏» (نجم، آیه: 42) (همه‏چیز به سوى پروردگارت باز مى‏گردد).

علت اینكه لفظ «صمد» در آیه با (الف و لام) وارد شده این است كه دلالت ‏بر حصر كند، زیرا در واقع جز او مسؤول و مقصودى نیست و تمام درخواست ها به سوى او منتهى مى‏شود. و هر نوع سببى در این راه جنبه تبعى دارد.

در اینجا سؤالى مطرح است كه چرا در آیه دوم از سوره توحید لفظ جلاله تكرار شده و از ضمیر و یا نظیر آن استفاده نشده است، چنان‏كه مى‏فرماید: «قل هو الله احد؛ الله الصمد ...» در حالى كه مى‏توانست ‏بگوید: «و هوالصمد یا الله احد صمد».

شاید هدف از تكرار لفظ جلاله این است كه هر یك از دو جمله در معرفى خدا كافى است؛ ‏شاید علت اینكه احد نكره آمده، در مقابل صمد كه به صورت معرفه است، این است كه مصداق «احد» در حقیقت منحصر به خدا است و جز او كسى «احد» نیست، درحالى كه صمد به معنى مسؤول و مرجع به ظاهر متعدد است و براى نفى تعدد ظاهرى لفظ «صمد» با الف و لام وارد شده كه بر حصر دلالت كند؛ در حالى كه یك چنین ضرورت در «احد» نبوده و «احد» در ظاهر و واقع یكى بیش نیست. و در هر حال اگر «احدیت‏» صفت ذات او است، صمد از صفات فعل او بشمار مى‏رود.

صمد كسى است كه در نهایت‏ سرورى و بزرگى باشد و نیز كسى كه نمى‏خورد و نمى‏آشامد، و نیز كسى كه پیوسته بوده و خواهد بود، صمد كسى است كه تو خالى نیست و صمد آن است كه نمى‏خوابد

در این‏جا مفسران و محدثان براى لفظ «صمد» معانى به ظاهر گوناگونى نقل كرده‏اند كه اكثر آنها به معنى واحد برمى‏گردد. اكنون به یك رشته از معانى كه در روایات وارد شده و غالبا از لوازم معناى واقعى صمد بشمار مى‏روند، اشاره مى‏كنیم:

1 - در روایتى از امام حسین علیه السلام چنین وارد شده:

«الصمد الذی قد انتهى سودده و الصمد الذی لا یاكل و لا یشرب، و الصمد الدائم الذی لم یزل و لا یزال، الصمد الذی لا جوف له و الصمد الذی لا ینام‏».[3]

(صمد كسى است كه در نهایت‏ سرورى و بزرگى باشد و نیز كسى كه نمى‏خورد و نمى‏آشامد، و نیز كسى كه پیوسته بوده و خواهد بود، صمد كسى است كه تو خالى نیست و صمد آن است كه نمى‏خوابد).

اهل بصره به حضور حسین بن على علیه السلام نامه نوشتند و از او درخواست كردند «صمد» را تفسیر كند، حضرت در پاسخ آنان نوشت: در تفسیر قرآن و تعیین مراد آن خوفى نكنید و در آن به مجادله برنخیزید و بدون دانش صحیح سخن نگوئید، از جدم رسول خدا شنیدم كه مى‏گفت: هركس قرآن را بدون دانش صحیح تفسیر كند، جایگاهى از آتش براى خود فراهم آورده و خدا در قرآن صمد را تفسیر كرده است، و جمله‏هاى: «لم یلد و لم یولد» تا آخر تفسیر صمد است.[4]

2 - «محمد حنفیه‏» مى‏گوید: «الصمد القائم بنفسه، الغنی عن غیره‏»[5] (صمد كسى است كه قائم به ذات و بى‏نیاز از دیگرى باشد).

3 - از امام زین‏العابدین علیه السلام نقل شده است كه فرمود:

«الصمد الذی لا شریك له و لا یؤوده حفظ شئ و لا یعزب عنه شئ‏»[6] (صمد كسى است كه شریكى ندارد، نگهداری چیزى مایه زحمت او نیست و چیزى از او پنهان نمى‏باشد).

در برخى از كلمات «الصمد المتعال عن الكون والفساد»[7] (صمد موجودى است كه تغییر و تبدیل نپذیرد).

ناگفته پیداست ‏برخى از این معانى، معنى مستقیم صمد نبوده و در كتب لغت از این معانى خبرى نیست، فقط از میان این معانى مى‏توان دو تفسیر را: تفسیر به معنى واقعى صمد دانست، یكى همان سیادت پایان‏ناپذیر، و دیگرى موجودى كه نه زائیده و نه زائیده شده است و اگر در برخى از روایات به «مصمت‏» و بى‏جوف تفسیر شده، مقصود همین است.

نویسنده:

آیة‏الله جعفر سبحانى


پی نوشت ها

[1]- توحید، صدوق، ص‏197.

[2]- كافى، ج‏1، ص 124.

[3]- كتاب توحید صدوق، باب معنى (قل هوالله احد)، روایات 3، 4، 5.

[4]- همان

[5]- همان

[6]- كتاب توحید صدق، باب معنى (قل هوالله احد)، روایات 6 و7.

[7]- همان