تبیان، دستیار زندگی
كولی منتظر است. منتظر آن كه می آید و شادی ها را قسمت می كند. منتظر كسی كه مثل هیچكس نیست. اما درجای دیگر معلوم می شود كه آنكه می آید كسی جز تو نیست. خویشتن خویش. وجدان درون.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از رند حافظ تا کولی سیمین(2)

قسمت اول

قسمت دوم

زن

آنچه در قسمت اول این مقاله ذكر شد ویژگی های مشترك رند حافظ و كولی سیمین بود كه بنظر می رسد هر دو از یك آبشخور سیراب شده اند. اما بررسی مطابقه ای كاربرد این دو واژه نشان می دهد كه تقابل اصلی و اساسی رند در شعر حافظ با زاهد و زهد ریایی است. ریاكاران از هر قسم و از هر طبقه مورد حمله حافظ و رند او قرار می گیرند. ولی تقابل اساسی زن كولی در شعر سیمین با فرهنگ مردسالار و قاضیان و شحنه های محتسب گونه ای ست كه زن را حقیر و پست و گناهكار دانسته و سهم و حصّه و بخش او را پایمال می كنند.

در جملات زیر سیمین به طریق شكل گیری كولی واره ها اشاره می كند.

  1. « یكی از دوستانم هاشم جاوید شعری برای من فرستاد كه مرا در آن شعر به كولی تشبیه كرده بود و شعر بسیار زیبایی بود. من فكر كردم كه اگر واقعاً كولی باشم، یك كولی دوهزارساله ام كه تمام رنج های دوران را كه بر زن ایرانی تحمیل شده است، آزموده ام و در خود جمع كرده ام. و همین باعث شد كه من كولی واره ها را بسازم. با اخلاص و صمیمیت، درون خودم را، یعنی درون زن ایرانی را آشكار بكند با همه اجبارهایش. با همه رهایی هایش، با همه صبوری هایش، با همه كم لطفی هایش... و خلاصه با همه تضادها و تناقض هایش ». (بهبهانی، نقل از عابدی،1379، 98)

آنچه در اینجا به آن توجه می شود بررسی ویژگی های كولی بعنوان یك زن در شعر سیمین است كه این بار« من » «من زن »و « من زن ایرانی » در شعر وی نمادی كولی وار می یابد و آیینه ی تمام نمای تصویر وی در درازنای تاریخ می شود. در این بحث واژه كولی

  1. « آیینه اسارت زن ایرانی در شرایط هموار و ناهموار تاریخی است. زنی كه طغیان می كند تا خود را بیابد. با روابط نادرست بستیزد تا نقش نام و نوای خود را بر سكه زمان خویش بنشاند و از پوسته ی تنگ سرنوشت تاریخی اش به در آید. (مجابی، 1366، 64) « تولد ی دیگر » فروغ فرخزاد، اگر به درستی تولد شخصیت و ادراك و بینش جدید زن ایرانی در عرصه ی فرهنگی و ادب بود، دشت ارژن – به رغم تفاوت ظاهری از نظر قالب – رشد مستمر و طبیعی آن ذهنیت و راستا و ابعاد تكاملش را اعلام می كند.سرشت عاطفی و ذات حسی زن مرگ ستیز است و شریف ترین و خستگی ناپذیرترین مدافع زندگی. دشت ارژن آوردگاهی است كه در آن شخصیت غبارآلود زن، تیغ بر كف، به مصاف هیولای مرگ آمده است، تا از زندگی و آنچه با انگاره ی خرد و عاطفت روا می داند، صادقانه دفاع كند. او سازنده و پردازنده زندگی و حامی زندگی ست.»(كسیلا نقل از دهباشی، 1383، 73)

” كولی واره ها هر چند به گفته خود او « واسطه ای برای پیوند خود و آن من سالیان پیش است »، اما در مجموع تصویری از همه زنان ایرانی است. زنانی آگاه، سخت كوش و مهرورز كه درتار و پود جامعه ای مردمدار، جامعه ای كه همواره كوشیده تا ابتدا او را در جنسیتش بشناسد، اغواگرش بخواند و سپس سركوبش كند، گرفتار آمده است.  در شعر سیمین كولی نمادی از او می شود.در كولی واره ها وی تحلیلی از زوایای احساسات و زندگی و روح زن به دست می دهد. بهبهانی از تصویر كولی برای بازاندیشی و بازخوانی مفاهیم زنانگی استفاده  درخشانی می كند.

در افكار عمومی ایرانیان هاله ای غنی از معانی آشكار و نهفته و ضد و نقیض گرد مفهوم كولی فرا آمده است. در اشعار بهبهانی، كولی كه همواره زن است، هویتی جالب و بحث انگیز می یابد.كولی یك نماد است، از طرفی نماد  دربدری ها و آوارگی های زن ایرانی می شود. آشیانه ای از خود ندارد. پیوسته در سرگردانی است.خانه بدوش است. به گفته خود بهبهانی:

  1. « مردسالاری در كشورم دیرینه است. زنان شاهنامه را بنگرید. هر كجا حدیثی از زن است حدیثی سراپا درد است : حدیث تهمینه ای، منیژه ای، فرنگیسی و كتایونی. و آن جا كه گردآفریدی است، تن در جامه و گیسو در كلاه خود مردان نهان می دارد، و آنگاه كه سیمای زنانه اش می درخشد از شرم می گریزد. و آنجا كه پوراندخت و آذرمیدختی بر تخت می نشیند، آنگاه است كه مردی نمانده است و در ناگریزی و ناچاری، وجودشان غنیمتی است بازیافته به اكراه. پس كولی «من » است، زن است، روح تاریخ این وطن است. با این همه، من به قصد چنین انتخابی نكردم. «كولی» خود آمد و من در به رویش گشودم.»(بهبهانی، نقل از دهباشی، همان، 197)

كولی از طرف دیگر نماد شجاعت و جسارت زن ایرانی است. سیمین با آوردن كولی در عرصه شعر امروز ایران، زنی در شعر پارسی می آفریند كه فعال است و با جسارت و شجاعت می تواند فریاد بزند، جار بزند و حقوق تضییع شده خود را مطالبه  كند. این زن، این زن كولی می تواند نمونه باشد. نمونه زن ایرانی كه در آستانه هزاره ای نو می ایستد و تازگی و تجدد را در اعماق ریشه های فرهنگی جست و جو می كند. سیمین كولی را از بیابان ها می خواند و او را ترانه هستی می آموزد.بی باكی و راه نشینی كولی را با حقوق بشری جمع می بندد و طرحی نو در می افكند. كولی مبارز است. با فریاد خود قصد دارد تا دیوان و دنیای ایشان را در هم ریزد. ذهنیت كولی وار بدیلی است كه  می تواند زن را به جهان تازه ای هدایت كند. كولی از تجربه مردمی سخن می گوید كه بیرون از كدهای اجتماعی و روش های فكری و رفتار قراردادی زندگی می كنند. كولی در زندگی واقعی اقلیتی است كه موقعیتش به صورت های مختلف مورد تهدید قرار می گیرد. كولی سكون را نمی پذیرد. درحركت دائمی است... این ذهنیت از میان تجارب قابل بیان عبور می كند... ذهنیت كولی وار با هر گونه توقف مخالف است. كولی، مرزها را در هم می ریزد و به عبور خود ادامه می دهد.(تمیزی، 2001، 44- 45)

لطافت

كولی زنی است كه مستقل است. در سفر و حضر بر پای خود می ایستد و نیاز به هیچكس ندارد. سبد می بافد و گاه به بازار می رود تا آن را بفروشد. سوار  اسب می شود و كوه ها و دشت ها را در زیر پای اسب خود حس  می كند. اهل مبارزه است و نابكاران را به پیكار می خواند. سرشار از حیات و زندگی است.(كولی واره 2)

كولی طبیب است و درمان گر درد ها.او همیشه با خود مهرگیاه و مهره ی مار دارد. داروی او عشق است. او زن  است كه عشق مهم ترین پیام اوست. (كولی واره4)

كولی نماد نخستین زن و حواست. در جست و جوی نور بر شاخسار درخت است. سیب می چیند. محبّت و عشق را جمع می كند، اما به همین گناه مطرود ازلی و ابدی شرع و عقل است. (كولی واره 5)

كولی معترض است. معترض به آنچه قانون برای او می نویسد.كولی  داستان آفرینش را به یاد می آورد. آنگاه كه او و آدم دو ساقه ی یكسان ریواس بودند. گویی كه یك تن بودند. و حالا حصّه او از سیب چند یك آدم است. كولی سراپا خشم است. و چون كاجی پر سوزن آماده مبارزه. (كولی واره 7)

كولی در بند نمی افتد و حصار را نمی پذیرد. كولی در این دیار غریب است و ماندنش را قرار نیست.(كولی واره 8)

كولی منتظر است. منتظر آن كه می آید و شادی ها را قسمت می كند. منتظر كسی كه مثل هیچكس نیست. (كولی واره 11)

اما درجای دیگر معلوم می شود كه آنكه می آید كسی جز تو نیست. خویشتن خویش. وجدان درون. (كولی واره 15)

بغضی فشرده می كشدت        فریاد كن هوار بزن / عشق است جمله هستی تو      جانت به نقد اوست گرو / انكار خویشتن چه كنی ؟        بر شو به بام و جار بزن(بهبهانی،1384، 502)

« بهبهانی از تصویر كولی برای بازاندیشی و بازخوانی مفاهیم زنانگی استفاده درخشانی می كند. او قدرت و نه غرشمالی كولی را، استقلال و نه آوارگیش را، تظلّم و نه دادو بیدادش  را بر می كشد و تصویری نا آشنا از این چهره آشنا ارائه می دهد. تحرك و مرز پیمایی های كولی در اشعار بهبهانی حرمت بودن است و لازمه زندگی، نه نشانه ی بی حیایی و به اصطلاح كولی گری. در حقیقت پرواز و بی مرزی، تحول و تحرك، برای زن و مرد، جان و لبّ كلام بهبهانی است. » (ابومحبوب، 1382، 67)

كولی! به حرمت بودن    باید ترانه بخوانی / شاید پیام حضوری       تا گوش ها برسانی / دود تنوره ی دیوان   سوزانده چشم و گلو را / بركش ز وحشت این شب       فریاد اگر بتوانی /     كولی ! به شوق رهایی      پایی بكوب و به ضربش / بفرست پیك و پیامی        تا پاسخی بستانی / بر هستی تو دلیلی         باید ضمیر جهان را :/  نعلی بسای به سنگی       تا آتشی بجهانی


نویسنده:دکتر مریم حسینی

تهیه و تنظیم:بخش ادبیات تبیان