حوزه تهران
دوره اول
سابقه حوزه علميه تهران به عصر صفوى برمىگردد چه قبل از آن روستايى بيش نبوده است و با يورش مغول به شهر رى مردم در روستاهاى اطراف از جمله تهران سكنى گزيدند و همين امر باعث رونق تهران و موجب پيدايش مدارس دينى در اين ديار شد برخى گويند تهران از زمان شاه طهماسب مورد توجه قرار گرفت وى در سال 961 فرمان داد تا بارويى گرد اين شهر بسازند و به عدد سورههاى قرآن كريم صد و چهارده برج براى بارو در نظر گرفته شود.
مدرسهها:
1 - امامزاده زيد 2 - حكيم هاشم 3 - خانم - خواهر شاه طهماسب 4 - پامنار از جمله مدارسى هستند كه در عهد صفوى در تهران تاسيس و به فعاليت مشغول شدند.
دوره دوم
از حوزه تهران در عهد قاجار واقع شده كه برخى از رجال سياسى و شخصيتهاى اجتماعى به تاسيس مدارس در اين شهر همت گماشتند.
از جمله موضوعاتى كه در اين دوره به چشم مىخورد خود باختگى رجال سياسى در قبال فرهنگ غرب است كه ريشههاى آن در ضعف بنيه دينى رژيمهاى سياسى و رجال حكومتى است. فقر اقتصادى نيز به عنوان عامل ديگر باعثشيوع فرهنگ مهاجم است كه با دادن امتيازات و قراردادهاى و تاسيس مدارس خارجى فرهنگ غرب در ايران اسلامى شيوع مىيابد.
حوزه فلسفى تهران
با ورود انديشههاى غربى در زمينه تجدد و دينزدايى از طريق اساتيدى كه در ايران تدريس مىكردند و يا از طريق اعزام دانشجو به خارج و ترجمه برخى متون خاصى كه دين را مورد حمله قرار داده بود فيلسوفان و متفكران اسلامى را بر آن داشت تا به مقابله با تهاجم فرهنگى غرب برخيزند و از آنجا كه اين سخنان در تهران به عنوان پايتختشايع بود و از آنجا به شهرهاى ديگر انتقال مىيافت انديشهمندان اسلامى با تقويتحوزه فلسفى تهران به مقابله با ترفندهاى دين زدايان غربپذير برخاستند.
به تقاضاى محمد حسين خان مروى حكيم نورى،«ملا عبد الله زنوزى» را براى تدريس فلسفه به تهران فرستاد و از اين زمان مركزيتحوزه فلسفى از اصفهان به تهران انتقال يافت.
«آقا محمد رضا حكيم قمشهاى» نيز كه از اعاظم حكما و اساطين عرفان محسوب مىشد ده سال آخر عمر شريفش را با تدريس در مدرسه صدر به پايان رساند.
«ميرزا ابوالحسن جلوه» از ديگر فلاسفه و مدرسين فلسفه در تهران است كه سالهاى متمادى به تدريس حكمت اشتغال داشت.
پس از سه مدرس نامدار حكيم قمشهاى، آقا على مدرس و جلوه شاگردان ايشان حوزه فلسفى تهران را داير نگاه داشتند كه مىتوان به موارد زير اشاره كرد: - ميرزا هاشم اشكورى رشتى - ميرزا حسن كرمانشاهى - ميرزا شهاب الدين نيريزى شيرازى - ميرزا على اكبر حكمى يزدى قمى - حاج شيخ عبد النبى نورى - ملا محمد هيدجى زنجانى
«ميرزا على اكبر حكمى يزدى قمى» پس از ورود مجتهد بزرگ حضرت آية الله العظمى شيخ عبد الكريم حائرى به قم مهاجرت نمود كه حضرت امام خمينى، آية الله سيد محمد تقى خوانسارى و آية الله سيد احمد خوانسارى از وى فلسفه و حكمت آموختند.
در امتداد حوزه فلسفى تهران«آية الله ميرزا محمد على شاهآبادى»، «آية الله شيخ محمد تقى آملى» «آية الله ميرزا احمد آشتيانى» «آية الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى»، «آقا شيخ محمد حسين فاضل تونى»، «سيد محمد كاظم عصار» به تدريس فلسفه پرداختند تا نوبت به «علامه ميرزا ابوالحسن شعرانى» و «علامه ميرزا مهدى الهى قمشهاى» رسيد.
هر چند حضور فلاسفه اسلامى در تهران مؤثر بود و به شبهات و القائات پاسخ داده مىشد ليكن در سالهاى اخير كه رژيم پهلوى با ترويج مكاتب فلسفى غرب به اسلامستيزى برخاسته بود لازم مىنمود تا شيوه تدريس فلسفه تغيير يابد. لذا متفكران دردمندى چونان «علامه شهيد آية الله مطهرى»، «دكتر محمد جواد باهنر»، «دكتر محمد مفتح»، «دكتر سيد محمد حسينى بهشتى»، «علامه محمد تقى جعفرى»، «استاد جلال الدين همايى» و «علامه ميرزا مهدى الهى قمشهاى» با حضور در دانشگاه و ارتباط نزديك با جو حاكم بر جامعه دانشجويى و آشنايى با شيوههاى اسلامزدايى رژيم منحوس پهلوى در سبكى جديد به مقابله با انديشههاى باطل كه از مادىگرى تجربهگرايى و مكاتب نظير آن ريشه مىگرفت، برخيزند كه برخى با استقامت در راه و با شهادت خويش، صحيح بودن انديشه و تفكر اسلامى و غير منطقى بودن تفكر غرب را به اثبات رساندند.
شهيد راه عقيده
«علامه شهيد آية الله مرتضى مطهرى» از سال 1331 ش. با هجرت به تهران و تدريس در دانشگاه تهران و همكارى با گروهها و انجمنهاى اسلامى به پيروى از استاد الهىاش حضرت آية الله امام خمينى به احياى انديشه اسلام و تفكر شيعى قيام نمود تا رابطه عقل و وحى و علم و دين را روشن نموده به دغدغهها و وسواسها پاسخ گويد شيوه او سبك فلسفه مدرسى تنها نبود. وى چونان طبيب حاذقى به بالين بيمار حاضر مىشد و پس از تشخيص بيمارى به معالجه آن اقدام مىنمود چهره دين را از زنگارها مىپيراست و خرافهزدايى مىكرد با مسايل كلام جديد و فلسفه آشنا بود و با بحث و تدريس فلسفه تطبيقى، مسايل فنى و تخصصى فلسفه و كلام را مورد بررسى قرار مىداد.
پس از شهادت استاد مطهرى و ياران و همسنگران دانشگاهىاش چون آية الله شهيد دكتر مفتح، دكتر بهشتى و دكتر باهنر، جمعى از فضلاى حوزه علميه قم جهت تداوم راه شهدايى كه خون حوزه را با دانشگاه پيوند دادند در دانشگاههاى سراسر كشور به تدريس مبانى فلسفى و كلامى اسلام همت گماردند.
مرحوم «استاد فرزانه آية الله شيخ محمد تقى جعفرى» از ديگر فلاسفه و متكلمين حوزه تهران بود كه با تلاشى مستمر به تاليف بنيادى و نقد و بررسى آراى فيلسوفان غرب پرداخته و حوزه فلسفى تهران را رونق بخشيد.
دوره سوم
اين دوره با پيروزى انقلاب اسلامى ايران آغاز گشتهاست و از آنجايى كه اين انقلاب ريشهدار و فرهنگى بوده پس از پيروزى، نهضتهاى فرهنگى به وجود آورده و در رشد و تعالى جامعه اسلامى كوشيده است از آن جمله: 1 - نهضتحفظ قرآن كريم 2 - نهضتحفظ نهج البلاغه 3 - نهضت مدرسهسازى 4 - نهضت تاسيس دانشگاه اسلامى حوزه علميه تهران نيز از اين نهضت بهره برده و به تاسيس مدارس و حوزههايى اقدام نمود كه مىتوان به دو مركز عمده اشاره كرد: 1 - مدرسه عالى شهيد مطهرى 2 - حوزه علميه شهيد شاهآبادى
دروس اين دو مدرسه دروسى است كه از كتب حوزههاى شيعه در فقه و اصول و كلام و فلسفه و منطق و كتبى در روانشناسى و جامعهشناسى و زبانهاى خارجى و غير آن كه در حقيقت تلفيقى است از علوم اسلامى و علوم انسانى كه در دانشگاههاى ايران و خارج از كشور مورد بحث و بررسى است.
مدرسه عالى شهيد مطهرى پس از گذشت چند سال از انقلاب اسلامى از طريق كنكور، دانشجويان خود را پذيرش مىنمايد و به آنها مدرك تحصيلى مىدهد. ليكن حوزه عليمه شهيد شاهآبادى امتحان ورودى اختصاصى دارد كه از طريق رسانههاى گروهى اعلام مىگردد. مؤسس اين حوزه شهيد حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ مهدى شاهآبادى است.
حوزه علميه تهران هم اكنون از وجود رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آية الله خامنهاى بهره مىبرد ايشان به تدريس فقه جعفرى در اين حوزه مشغولند و رونق خاصى به حوزه علميه اين شهر بخشيدهاند تشنگان علوم اهل بيت(ع) با برخوردارى از چنين استاد فرزانهاى از فقه استدلالى ايشان بهره برده، با معدن وحى و زلال معرفت آشنا مىگردند.