تبیان، دستیار زندگی
حقیقت همه ادیان توحیدى یكى است و همه بر اصول اعتقادى یگانه‏اى كه از جانب خداوند متعال بیان شده، استوارند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نسخه ای برای همیشه

اسلام

چرا دین خدا فقط اسلام است؟ آیا یكى از دلایل پذیرش اسلام، استناد به این است كه در قرآن، آیه «انّ الدین عند الله الاسلام» آمده است؟ چرا ادیان و كتاب‏هاى آسمانى دیگر مورد پذیرش نمى‏باشند؟

حقیقت همه ادیان توحیدى یكى است و همه بر اصول اعتقادى یگانه‏اى كه از جانب خداوند متعال بیان شده، استوارند. اساساً در منطق قرآن كریم، «ادیان» نداریم؛ بلكه «دین» داریم و تمام پیامبران، منادى دین واحدى بوده‏اند كه از آن به اسلام (تسلیم در برابر خداوند واحد) تعبیر شده است؛ «همانا دین در نزد خداوند، فقط اسلام است». همچنین در قرآن آمده است: «هر كس غیر از اسلام دینى را برگزیند، از او پذیرفته نیست».

قرآن كریم، دین را فقط «اسلام» مى‏داند و همه پیامبران را مسلمان مى‏خواند؛ «ابراهیم نه یهودى بود و نه مسیحى؛ بلكه یكتاپرستى مسلمان بود». ( آل عمران/67)

بنابراین، از دیدگاه قرآن مجید، همه پیامبران، مردم را به دین واحد، یعنى اسلام، تسلیم و عبودیت در برابر خداى یگانه دعوت كرده‏اند و اصول و اركان اعتقادى واحدى را تبلیغ كرده‏اند. بر این اساس، همه پیامبران، از یك سلسله اصول مشترك و سنت‏هاى ثابت و واحدى پیروى مى‏كردند؛ اصولى چون دعوت به تقوا، نفى شخصیت‏پرستى، دعوت به وحدت، تبشیر و انذار، تحمل دشمنى و استهزاى جاهلان، دعوت به تعالى و... . بنابراین، مقصود از اسلام، تنها دینى نیست كه پیامبر اسلام آورده است؛ بلكه حقیقت واحد دین است كه به طور تدریجى، توسط انبیاى الهى ابلاغ شده است.

با وجود این، به سه جهت، پیامبران و ادیان با یكدیگر متفاوت بوده‏اند؛

الف) تفاوت محیط و سطح احتیاج و استعداد مردم، غیر قابل انكار است و پیامبران نیز براى هدایت مردم آمده‏اند؛ از این‏رو، نوع دستورها و سطح مطالب و معارف، باید متناسب با رشد و درك جامعه و نیازهاى محیط باشد. طبعاً بشر در قرون اولیه، روابط اجتماعى بسیار محدودى داشت و نظام اجتماعى وى گسترش زیادى نداشت؛ از این رو، قوانین محدودى زندگى او را اداره مى‏كرد و همین طور آرا، افكار و عقاید مختلفى در جامعه ابراز نشده بود، تا براى اصلاح، نیاز به تذكرات فراوان باشد؛ اما گسترش افكار، روابط، شناخت و برخورد با عوامل طبیعى و نیازمندى‏ها ایجاب مى‏كرد كه دین و پیامبر جدیدى برگزیده شود و سرانجام، تكامل جامعه و شرایط جدید، ابلاغ دعوت نهایى و دین كامل را ایجاب كرد.

ب) بدون شك در طى زمان، تحریفاتى در ادیان گذشته، توسط پیروان نادان، رهبران مذهبى و مقامات خودخواه و سودپرست جامعه به وجود مى‏آمد و در این صورت، لازم بود تا پیامبر دیگرى بیاید و دین گذشته را از آلودگى‏ها پیراسته سازد.

از دیدگاه قرآن مجید، همه پیامبران، مردم را به دین واحد، یعنى اسلام، تسلیم و عبودیت در برابر خداى یگانه دعوت كرده‏اند و اصول و اركان اعتقادى واحدى را تبلیغ كرده‏اند. بر این اساس، همه پیامبران، از یك سلسله اصول مشترك و سنت‏هاى ثابت و واحدى پیروى مى‏كردند؛ اصولى چون دعوت به تقوا، نفى شخصیت‏پرستى، دعوت به وحدت، تبشیر و انذار، تحمل دشمنى و استهزاى جاهلان، دعوت به تعالى و... . بنابراین، مقصود از اسلام، تنها دینى نیست كه پیامبر اسلام آورده است؛ بلكه حقیقت واحد دین است كه به طور تدریجى، توسط انبیاى الهى ابلاغ شده است.

ج) نوع گمراهى در زمان ظهور پیامبران تفاوت داشت؛ مثلاً حضرت موسى در جامعه‏اى ظهور كرد كه با ذلت، اسارت و نداشتن نظام اجتماعى خو گرفته بود و این وضع، ایجاب مى‏كرد تا آنان را به زندگى، به دست آوردن قدرت و مبارزه دعوت كند. از این رو، در دعوت حضرت موسى، جنبه‏هاى این جهانى و زندگى دنیوى و خشونت به چشم مى‏خورد؛ امّا حضرت عیسى، در محیط سزارها و سرداران خون آشام، توسعه طلب و جنگجو و دوران زورآزمایى‏ها، قهرمانى‏ها و توجه شدید به مادیّات، دنیادوستى و چپاول اموال قیام كرد و این وضع، ایجاب مى‏كرد كه در دعوت خود، محبّت، نوع دوستى، دل كندن از مادّیات، زهد و توجه به معنویات را مطرح كند.

دین اسلام، دین همه بشریت است و مخصوص منطقه یا نژاد خاصى نیست؛ لذا نوع دعوت و اصول و برنامه‏اش به هر نوع انحراف، كج روى، افراط و تفریطى كه ممكن است در بین اقوام و ملل به وجود آید، ناظر است.

بر این اساس، هر چند اصل دعوت پیامبران یكى بوده است، اما با توجه به شرایط محیطى و سطح استعداد و آگاهى مردم، كم‏كم شریعت رو به تكامل رفته است تا ظهور پیامبر اسلام كه سطح آگاهى به حدى رسید كه هم دین و شریعت رإ مى‏توانستند از تحریف مصون نگه دارند و هم امكان بیان دقیق عقاید، معارف و اخلاق و نیز بیان تمام دستورات فردى و اجتماعى كه در سعادت بشر نقش دارد، میسر شد؛ به همین جهت، اسلام را دین كامل مى‏نامیم.

همه ادیان الهى در طول تاریخ، صراط مستقیم حق را پیموده و همه بر حقند؛ اما با آمدن شریعت جدید، شریعت پیشین به دلیل تحولات جدید، نسخ مى‏گردد و راه نجات، منحصر در پیروى از شریعت جدید مى‏شود و عمل به شریعت پیشین، با آگاهى از شریعت جدید، پذیرفته نخواهد بود. بنابراین، در هر دوره از تاریخ، یك شریعت الهى به عنوان شریعت حق وجود داد و روح و جوهر همه شرایع آسمانى نیز یك چیز (توحید) بوده است.

یكى از راه‏هاى حقانیت اسلام، مقایسه عقاید و آموزه‏هاى دین اسلام با سایر ادیان و این كه كدام یك مورد تأیید عقل و كدام یك مخالف با آن هستند.

به عنوان نمونه به بررسى عقاید و آموزه‏هاى تحریف شده مسیحیت از جهت مخالفت با عقل مى‏پردازیم:

مسیحیان معتقدند كه خداوند، موجودى یگانه و در عین حال، سه گانه است. این اعتقاد كه از آن به تثلیث یا سه گانگى تعبیر مى‏شود، مورد پذیرش رسمى كلیسا و پیروان آن مى‏باشد. آنان تصریح مى‏كنند كه اصطلاح سه گانگى یا تثلیث، هرگز در كتاب مقدس وارد نشده است؛ ولى اشاراتى به آن در كتاب مقدس یافت مى‏شود.1

مسیحیان به صراحت خود را موحّد مى‏دانند؛ ولى در عین حال معتقد به سه‏گانگى ذات خداوند هستند. مقصود از سه گانگى، همان خداى پدر، خداى پسر و روح القدس است. مسیحیان در طول تاریخ، تلاش بسیارى كردند تا این اعتقاد متناقض را معقول جلوه داده، حتى توجیه فلسفى نمایند؛ اما سرانجام به صراحت اقرار كرده‏اند كه با عقل و استدلال منطقى مى‏توان به وجود خداى واحد پى برد؛ ولى سه‏گانگى ذات خدا (تثلیث) را تنها از طریق مكاشفه الهى مى‏توان درك كرد و با عقل درك نمى‏شود.2

پذیرش یگانگى ذات خدا و سه گانگى ذات خدا، تناقضى آشكار است كه عقل سلیم پذیراى آن نیست. به همین دلیل، این اعتقاد را مسیحیان از امور ایمانى مى‏دانند و ایمان را در مقابل تعقل قرار مى‏دهند.3

از دیدگاه مسیحیت، عیسى مسیح علیه‏السلام پیامبر خدا نیست؛ بلكه خود خداست. مسیحیان معتقدند كه مسیح داراى دو ذات است؛ ذات انسانى و ذات الهى. او واقعاً خداست و در عین حال داراى بدن است و از نظر مقام الهى، با خداى پدر، هم‏ذات و برابر است و از نظر انسانى با انسان هم‏ذات است؛ ولى هیچ گناهى ندارد. از نظر الوهیت، قبل از آغاز زمان‏ها از خدا مولود گردید و از نظر انسانى، از مریم باكره متولد شد. عیسى دو شخص نمى‏باشد؛ بلكه یك شخص و پسر خداست.4

اساساً در منطق قرآن كریم، «ادیان» نداریم؛ بلكه «دین» داریم و تمام پیامبران، منادى دین واحدى بوده‏اند كه از آن به اسلام (تسلیم در برابر خداوند واحد) تعبیر شده است؛ «همانا دین در نزد خداوند، فقط اسلام است». همچنین در قرآن آمده است: «هر كس غیر از اسلام دینى را برگزیند، از او پذیرفته نیست».

این عقیده كه از آن به «تجسّم» یا «تجسّد» تعبیر مى‏شود، به طور آشكار متناقض است. آنان خود اقرار نموده‏اند كه: «اعتقاد به تجسم، مشكل یكى شدن خدا با انسان را پیش مى‏آورد؛ یعنى ادغام شخصیت نامتناهى و سرمدى خدا با وجودى كه متناهى و موقتى است»؛ ولى در عین حال مى‏گویند: «هر حمله‏اى به الوهیت مسیح، به حق به عنوان حمله‏اى به حقیقت مركزى ایمان مسیحى تلقى شده است».5 آنان تلاش زیادى در معقول جلوه دادن این اعتقاد كرده‏اند؛ ولى سرانجام باز اقرار كرده‏اند كه: «ضرورتاً بسیارى چیزها در مورد شخصیت مسیح، كما كان تفحص ناشدنى و ما فوق فهم و درك، باقى مى‏مانند».6

بنابراین با بررسى آموزه‏هاى ادیان مى‏فهمیم كه كدام منطبق با عقل و منطق است و كدام با احكام قطعى عقل متناقض است. براى آشنایى با آموزه‏هاى مسیحیت و یهودیت به كتاب‏هاى زیر مراجعه كنید:

1. تورات، انجیل، قرآن و علم، دكتر بوكاى، ترجمه ذبیج الله دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

2. علل گرایش به مادیگرى، شهید مرتضى مطهرى.

3. درآمدى بر تاریخ و كلام مسیحیت، محمدرضا زیبایى نژاد، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏ها.

4. ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمدتقى فعّالى، كانون اندیشه جوان.

5. الهیات مسیحى، هنرى تیسن، انتشارات حیات ابدى، تهران.

پى‏نوشت‌ها:

1. كلام مسیحى، ص 73.

2. الهیات مسیحى، ص 87.

3. محمد تقى فعالى، ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، كانون اندیشه جوان، تهران 1378.

4. الهیات مسیحى، ص 199.

5. خداوند ما عیسى مسیح، ص 80.

6. همان، ص 92.

منبع:

مجله پرسمان، شماره  40

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.