تبیان، دستیار زندگی
شاید بتوان رجعت به هنر دوران کلاسیک یونانی را از دوره رنسانس پیش گرفت؛ جریانی که با ورود به عصر باروک در قرن هفدهم و سپس دوران نئوکلاسیک در قرن هجدهم، به عنوان یک گرایش غالب هنری سراسر اروپا را در بر گرفت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلاسی سیزم نو و جهانی شدن

شاید بتوان رجعت به هنر دوران کلاسیک یونانی را از دوره رنسانس پیش گرفت؛ جریانی که با ورود به عصر باروک در قرن هفدهم و سپس دوران نئوکلاسیک در قرن هجدهم، به عنوان یک گرایش غالب هنری سراسر اروپا را در بر گرفت.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنری تبیان

کلاسیسیزم

از رنسانس پیشین ( حدود سال 1400 میلادی) به بعد ، زیبایی شناسی کلاسیک سراسر اروپا را به زیر سلطه خود کشید. با این حال ، جهت کوشش های معطوف به صور و اصول کلاسیک در اثر واکنش های پویای فرهنگ های ملی و برخوردهای ناشی از شرایط زمان تغییر کرد؛ و سرانجام در سده هفدهم به سبک باروک منجر شد.

سپس نیروهای سبکِ اخیر در میانه سده هجدهم به تحلیل رفتند. در واقع ، سبک باروک که به وسیله ای برای تبلیغ کلیسا و دودمان ها شده بود، در نظر طبقه متوسط که "عقل" را راهبر همه چیز می دانست، مشکوک به نظر می آمد.
در همان زمان ، کاوش های شهرهای مدفون شده هرکولانئوم و پُمپئی در ایتالیا ، نمونه هایی قابل توجه از هنر کلاسیک را در اختیار نظریه پردازان و باستان شناسان و فرهنگستانیان گذارد.
انتشار "تاریخ هنر باستانی" نوشته "وینکلمان" ، پایه های دانش دقیق تر درباره هنر کلاسیک را ساخت. بدین منوال ، کلاسی سیزم نو رخ نمود.
ویژگی های سبکی آن همان هنر یونانی  - رومی بود که با روحیه ای پرهیزکارانه تفسیر می شد. زیرا کلاسی سیزم نو در برابر سبکسری روکوکو (یعنی واپسین جلوه باروک) خود را به سادگی و صراحت بیان متعهد کرد.
در عرصه هنر نقاشی ، موج مقابله کلاسی سیزم نو با روکوکو از شهر رم برخاست، ولی در پاریس گسترش یافت. رهبری این جنبش با "وینکلمان " و "مِنگس"  - نقاش آلمانی- بود.

داوید رهبر توانای مقبول ترین هنرکده اروپا بود. او در تمامی مراحل زندگی هنریش به آرمان های کلاسیک وفادار ماند

مخالفت این نظریه پردازان با کیفیت احساسی رنگ، موجب شد که آنان بر طرح به عنوان بنیانِ استوار هنر تاکید ورزند. این نظریه توسط "فلکسمن"  - پیکره ساز و رسام انگلیسی  - و چند تن دیگر که نقاشی های روی ظروف یونانی را با اسلوب خطی بازسازی و چاپ می کردند، بیشتر قوام گرفت. در نتیجه ، این انگار به وجود آمد که نقاشی یونانی، یک هنرِ خطیِ ناب بوده است.
گرایش به سوی بیانِ خطی مقبولیت عام یافت. "انگر" می گفت:
" حتی دود را باید با خط نشان داد." بدین منوال "خط گرایی" در سبک کار کلاسیک گرایان به منزله نوعی پالایش وسایل تصویری در جهت نزدیک تر شدن به وضوح و صراحت و ثبات هنر باستانی انگاشته شد.
در آن روزگار برداشت های اخلاقی از موضوع های قهرمانی و تاریخی مورد توجه نقاشان قرار گرفته بود. داوید - نقاش فرانسوی- مفهوم های قالب ناب و موضوع آرمانی را با مفهوم های انقلابی پیوند زد. همین امر دلیل موفقیت استثنایی نقاشی های او ، از جمله پرده "سوگند هراتیوس ها" بود.

کلاسیسیزم

با این حال پس از انقلاب کبیر فرانسه ، پرهیزکاری جمهوری خواهی به شوکت نمایی امپراتوری استحاله یافت؛ و داویدِ انقلابی ، سرنقاش دربار ناپلئون شد.
داوید رهبر توانای مقبول ترین هنرکده اروپا بود. او در تمامی مراحل زندگی هنریش به آرمان های کلاسیک وفادار ماند.

نخست از الگوهای رومی و سپس از سرمشق های یونانی در کارش مدد می گرفت. این روند توسط شاگردش ، "انگر" به نوعی حسگرایی پالوده یونانی انجامید.

انگر برجسته ترین چهره نگار و دقیق ترین طراح زمانش بود؛ و به نحوی مصالحه ناپذیر از قضایای کلاسی سیزم جانبداری می کرد. به این سبب در سده نوزدهم ، گستره نفوذش از سایر استادان کلاسی سیزم نو فراتر رفت.
اگر دوران امپراتوری ناپلئون بیشتر مشتاق احیاء کلاسی سیزم عصر آگوستین بود، پس از سقوط ناپلئون ، جریان کلاسی سیزم دقت و صحت باستان شناختی را بیش از گذشته مد نظر قرار داد. این گرایش که به ویژه در معماری بیشتر به چشم می خورد، کمابیش تامیانه شده نوزدهم ادامه یافت. گویی کلاسی سیزم جامه ای با برش دقیق باستانی بر تن می کرد تا مقاصد فایده طلبانه زندگی شهری نوین را پنهان می داشت. شاخص ترین نمونه این نوع کلاسی سیزم را در معماری شهر واشنگتن امریکا می تواند دید.
عصر کلاسی سیزم در سایر کشورها نقاشان برجسته ای پدید نیاورد و شاید بتوان گفت که با کاهش انگیزه های خلاقانه در هنرهای تجسمی همراه بود.
در این میان "رینولدز"  - نقاش انگلیسی  - تفسیری التقاطی از کلاسی سیزم ارائه داد . خلوص شدید شکل ها را به طور جزئی پذیرفت.
از سوی دیگر ، "وِست"  - نقاش امریکایی مقیم انگلستان- نقاشیِ تاریخی را با معیارهای کلاسی سیزم پیش نهاد.

در سده بیستم نیز جلوه هایی تازه از کلاسی سیزم رخ نمود. چنان که "خط گرایی" پیکاسو در سال های 1920 میلادی عناصری از هنر "فلَکسمَن" و "انگر" در خود داشت.به طور کلی ، هنر معاصر اگر به کلاسی سیزم باز می گشت ، مفهوم آن را در جرید قالب و موضوع انتزاعی می جست.*

* روئین پاکباز، در جستجوی زبان نو