داستانی که در انبوه روایتها گم میشود
نمایش «ماه و ژیار» به نویسندگی حمیدرضا نعیمی و کارگردانی علیرضا دهقانی که در تالار هنر درحال اجراست، در بخشهایی آن چنان درگیر ماجراهای فرعی و حاشیهای میشود که چالش و گره محوری از یاد میرود.
ژیار یعنی فرهنگ و تمدن و معنی این واژه، دانشی است که اگر با واژگان و زبان کردی هم آشنایی نداشته باشیم، در روند نمایش و گفتوگوهای میان کاراکترهای نمایش از آن آگاه میشویم. خود ژیار، کاراکتر اصلی این نمایش، میگوید: «من یک پسر کرد هستم. پس شاید منطقی باشد که اگر این چشمداشت و انتظار را از نمایش «ماه و ژیار» داشته باشیم که نمایشی سرشار از زیباییشناسی، ارزشها، ویژگیهای هنری و... فرهنگ کردی باشد. اما شوربختانه، تماشاگران با دیدن این نمایش چندان با فرهنگ کردی آشنا و از آن بهرهمند نمیشوند. نمایش «ماه و ژیار» بسیار اندک، بسیار دیر و بسیار سطحینگرانه و دمدستی از داشتههای فرهنگ کردی بهره میستاند؛ در حالی که این نمایش فرصت بسیار زرینی میتوانست بود تا تماشاگران و به ویژه تماشاگران کودک و نوجوان پایتختنشین بیشتر و بهتر با یکی از فرهنگها و مردمان درخور درنگ و اندیشهٔ این سرزمین که بسیار پرمایه و پرپایه هم هستند، آشنا شوند. یادآوری این نکته ضروری است که شمار درخور نگاهی از این تماشاگران در معرض هجوم بیامان رسانههایی نیرانی (غیرایرانی) قرار دارند و میزان آشنایی ایشان با گونههای گوناگون فرهنگ ایرانی چندان شایسته و بایسته نیست.
نمایش «ماه و ژیار» با حرکت و موزیک آغاز میشود و تلاش در ساخت تصاویری جذاب و دیدنی دارد تا آغازی دعوت کننده داشته باشد. نمایش به نسبت از رنگ و نور و لباس به خوبی بهره میگیرد و صحنهای رنگارنگ و دیدنی را سامان میدهد. اما شوربختانه همهٔ این ارکان جذاب و دیدنی، کارکردی دراماتیک نمییابند و بار معنایی یا عاطفی ویژهای را به تماشاگر منتقل نمیسازند. آنچه به شدت به اجرای نمایش «ماه و ژیار» آسیب میزند، فن بیان بسیار ضعیف بازیگران این نمایش است. افزون بر آنکه فن بیان یکی از ابزارهای نخستین و بدیهی هنر بازیگری است، اهمیت و کاربرد این فن و تکنیک در نمایشهای ویژهٔ کودکان و نوجوانان چند چندان میشود. از آن روی که نخست کودکان و نوجوانان همچون بزرگترها خود را در بند رعایت آدابی مانند حفظ سکوت تماشاخانه نگه نمیدارند و سالنهای نمایشهای کودکان و نوجوانان در بیشتر موارد، پر سروصدا هستند. دو دیگر آنکه حفظ دقت و تمرکز کودکان و نوجوانان کاری بسیار مهم و دشوار است. کودکان و نوجوانان به آسانی غرق در تخیل خویش میشوند و اگر بازیگران نمایشهای کودکان و نوجوانان، مانند بازیگران نمایش «ماه و ژیار» از فن و تکنیک بیانی شایستهای برخوردار نباشند، نخواهند توانست که پیوند گفتاری-شنیداری خوبی را با تماشاگران برقرار سازند؛ در این صورت یکی از مجراهای ارتباطی میان نمایش و تماشاگر کارکرد مناسبی نخواهد داشت و از میزان ارتباط میان نمایش و تماشاگر کاسته خواهد شد. فراموش نکنیم که طبق یکی از معروفترین و پذیرفته شدهترین تعریفها: «نمایش، فرآیندی است ارتباطی، میان گروه اجراکننده و تماشاگران؛ برای انتقال پیام و یا نقد رفتاری در مخاطب». بنابراین، الزاماً هر نمایشی، برآمده از هر مکتبی، نیازمند برقراری ارتباط و افزایش میزان این ارتباط با مخاطب است.
نمایش «ماه و ژیار» تلاش کرده است تا پرشمار برخوردار از موزیک و آواز و ترانه باشد، اما این موزیکها و ترانهها چند ایراد اساسی دارند: نخست آنکه تقریباً در هیچ کدام از بخشها ورود مناسبی ندارند و به یکباره و ناگاه وارد روند اجرای نمایش میشوند؛ همچون تکهای غیرضروری که گویی به زور به اجرا و نمایش چسبانده میشوند. دوم آنکه در شماری از بخشها، پیوند میان واژگان و ترانه و آن و لحظهای از نمایش را که پیش از آن بیننده بودهایم، روشن نیست و گویی موزیک و ترانه چندان در پیوند و متناسب با روند داستانی و دراماتیک نیستند. سوم آنکه آهنگها و ملودیها، بسیار دمدستی گزینش و پرداخته شدهاند و ای کاش که نمایش «ماه و ژیار» بسی بیشتر از موزیک کردی، این گنجینهٔ پرارزش و گرانبها، بهره میبرد.
داستان نمایش «ماه و ژیار»، داستان ژیار، باد، پلنگ و پروانه است که تلاش میکنند تا ابر سیاه را از جلوی ماه رد کنند و بتوانند ماه را دوباره ببینند...، اما در بخشهایی، نمایش آن چنان درگیر پیرنگها و ماجراهای فرعی و حاشیهای میشود که چالش و گره محوری از یاد میرود. از دیگر سو، سرزمین ما ایران، سالها و سدههاست که از کمآبی و خشکسالی رنج میبرد. آیینهای بارانخواهی در فرهنگهای گوناگون ایران زمین و به ویژه فرهنگ کردی، آیینهایی بسیار مهم، زیبا و دارای ارزشهای دراماتیک هستند. حال از چه روی، بر پایهٔ کدام ضرورت و نیاز، بر پایهٔ کدام اندیشه و جهانبینی، باید ضدقهرمان یک نمایش، آن هم نمایشی برای کودکان و نوجوانان، مادر باران، ابر سیاه بارانزا باشد؟
یکی دیگر از کاستیها و ضعفهای این نمایش که گویا بیشتر به نمایشنامهٔ آن بازمیگردد، وجود انبوه روایتهاست. چه بهتر میشد که به جای بازگویی این همه روایت، رویدادها و رخدادها به نمایش و تماشا گذاشته میشدند. نمایش، هنر اینجا و اکنون است، نه رسانهای برای بازگفت آنچه در گذشته روی داده است؛ آن هم این همه زیاد. «ماه و ژیار»، نمایشی است سرشار از شوخیهایی که برای کودکان و نوجوانان چندان قابل درک و دریافت نیستند. شاهد این ادعا آنکه دست کم در اجرایی که من تماشاگر این نمایش بودم، تماشاگران کودک و نوجوان چندان با این نمایش و شوخیهای آن ارتباط برقرار نمیکردند و نمیخندیدند. دقایق پرشماری از این نمایش بدون انتقال بار عاطفی و یا معنایی ویژهای سپری میشوند و از این روی، این ریتم کند به نمایش «ماه و ژیار» آسیب زده است.
بخش سینما وتلویزیون تبیان
منبع: ایران تئاتر