شوخی عجیب با کمدین جوان
در سری جدید «خندوانه» به نظر میرسد نقش نیما یک جورهایی با سری قبل فرق کرده. این تفاوت طبق برنامهریزی و تصمیم قبلی بود یا برای خودتان اتفاق جدیدی افتاده که تصمیم گرفتهاید یک مقدار متفاوت تر ظاهر شوید؟ چه زمانی بازخوردها به شما نشان داد که حالا میتوانید با خیال راحت برای کاراکتر نیما برنامههای جدید طراحی کنید؟ دقیقا میخواستم راجع به همین تفاوت صحبت کنید.
چون خیلیها الان تازه دارند برای اولین بار مخاطب برنامه میشوند و ممکن است کاراکتر نیما را نشناسند ما نمیتوانیم یک مرتبه دُز شدیدی از موقعیتهای طنز را وارد برنامه کنیم. برای همین باید یک مقدار کم کم این شوخیها را تزریق کنیم. البته خودم هم یک مقدار فرق کردم. خب آن موقعها ریلکس بودم الان ریلکس تر شدم.
از چه نظر؟
اگر چند قسمت اخیر را دیده باشید نیما خیلی کول و خسته و راحتتر شده. البته این جنس بازی سختتر هم هست. هم باید دوربین را پیدا کنی هم بنشینی راحت چای بخوری و ... درواقع دنیای بیرون را کاملا بیاوری داخل استودیو. انگار مردم هم متوجه شدهاند این جنس بازی دیگر ادا نیست برای همین هم تا وقتی من میآیم برایم دست میزنند که البته این اصلا خوب نیست.
چرا؟
چون در این صورت وقتی با ورود من تماشاچیها دست میزنند مخاطبان میدانند که باید منتظر باشند تا تا یک موقعیت کمدی از من ببینند ولی در سری پیش اینطوری نبود. همه میدانستد که قرار است بیایم اما یک عنصر غافلگیر کنندهای وجود داشت که الان از بین رفته.
مگر این دست زدنها برنامهریزی شده نیست؟
نه اصلا. آنها وسط ضبط دست میزنند و آنوقت کات دادن و تکرارش سخت ترین کار دنیاست. چون وقتی پیچت شل شود کل موتور باز شده. وقتی موقعیت لو برود دیگر برایشان خنده دار نیست. بعد مجبور میشوم یک بداهه دیگر روی بداهه قبلی بیاورم و خندههایشان تصنعی میشود.
گفتید یک سری از مردم تازه مخاطب خندوانه شدهاندو منظورتان این است که یک سری جدیدی از مخاطبان به خاطر تعریفها و تمجیدهای دیگران تازه تصمیم گرفتهاند به جمع مخاطبان این برنامه اضافه شوند و حالا با حجم بالای شوخی ارتباط برقرار نمیکنند؟
خیلیها شنیده بودند چنین برنامهای وجود داشته و حالا تصمیم گرفتهاند ببینند. خیلیها هم که اصلا درسترسی به شبکه نسیم نداشتند . الان که شبکه دارد سراسری میشود خب طبیعتا مخاطبان هم چند برابر میشوند. خیلیها منتظرند ببیند نیما کی بوده که انقدر اسم در کرده و حالا با یک انتظار بالا یا حتی گارد مینشینند پای برنامه. برای همین هم فکر کردیم نیما باید به تدریج به آنها معرفی شود و باید یک مقدار آرام آرام پیش برویم و روندمان را با کسی که قرار است قضاوت کند تنظیم کنیم. قرار شد کاراکتر چتر را آرام آرام بیاوریم، ابتدای امر رامبد عصبی نشود و کنار بیاید و کم کم تغییر کند.
تقابل میان دو شخصیت در یک کار کمدی، تا به حال بارها دیده شده. مثلا در «پاورچین» میان مهران مدیری و جواد رضویان یا در «ساعت خوش» میان سعید و خاندایی و حتی خیلی قدیمتر اوستا و عبدلی و .... یک نفر نقش عاقلتر را دارد و دیگری مدام حماقتهایی از خودش نشان میدهد و همه چیز راخراب میکند. میتوانیم بگوییم تقابل میان نیما و رامبد یک جورهایی در ادامه همان روابط کمدی قدیمی است؟
آره از این مثالها زیاد است اما به نظرم در هیچ کدامشان شبیه اتفاقی که بین من و رامبد در خندوانه وجود دارد کار نشده. در کارهایی که شما میگویید همیشه یکی از دست آن یکی حرص میخورد و مردم میخندند اما اینجا اصلا شبیه آنها نیست. اتفاقا فکر میکنم دلیل استقبال مردم هم همین است که این شباهتی به آنها ندارد به خاطر اینکه اینجا رامبد جوان از دست من حرص میخورد اما در عین حال میخندند آنها اما هیچ وقت از دست کسی که حرصشان داده است نمیخندند.
پرسوناژ نیما کلا لج درآر دوست داشتنی است. آدم لودهای نیست. پرسوناژ نیما ظاهرش آدمی نیست که احمق باشد. اکت اینطوری ندارد که خودش را افلیج کند مردم بخندند من اصلا مخالف این نوع کمدی هستم. آمدم با تمام محدودیتهای تلویزیون که با هیچ اقلیمی نمیشود شوخی کرد و دست روی هر اقلیمی بگذاری صدای یکی در میآید کجوک را در یک دنیای فانتزی ساختم و بعدا فهمیدم یک شهری به اسم کجوک وجود دارد.
شما به نسبت بسیاری از بازیگران کمدی که به تلویزیون میآیند و با یک سریال چهره میشوند، شانس بیشتری هم دارید. چون بهرحال برخلاف فیلم یا سریال، تاکشویی مثل خندوانه به شما این امکان را میدهد که کاملا رودرروی مردم قرار بگیرید. مدام قوت و ضعف کارتان را توسط نظراتی که در اینستاگرام میگذارند متوجه شوید و بدانید مردم از چه جنبههایی خوششان میآید و از کدام ابعاد شخصیتی نیما زیاد لذت نمیبرند. این بازخوردها مدام وجود دارد و شما هر روز میتوانید وضعیتتان را میان مردم رصد کنید. از طرف دیگر این ارتباط رودر رو قطعا مشکلهایی هم به همراه دارد. خیلیها فکر میکنند در واقعیت هم نیما همیشه همان کمدینی است که نشان میدهد.
مردم وقتی من را میبینند متوجه میشوند چطوری هستم. یک سری ها هم متاسفانه فرهنگ معارشرت با بازیگر را ندارند و این آزار دهنده است. مخصوصا اینکه من آدمی نیستم که خودم را بگیرم. از قدیم فکر میکردم خب این چه منطقی است که بازیگران انقدر خودشان را میگیرند؟ ولی میبینم که واقعا اینطوری است. انقدر آدم را در مضیغه میگذارند که آدم سختش میشود برود یک ناهار بخورد مدام پچ پچ پشت سرت میکنند اما نمیآیند جلو تا معاشرت کنند.
شوخی هم می کنند؟
نه واقعا نشده. مثلا شده که یکی بیاید جلو بگوید «یه بار بگو ببخشید» ولی چون واقعا جدیام ادامه پیدا نکرده. البته آنقدر هم جدی نیستم که طرف بهش بر بخورد. فکر میکنم باید از یک جایی به بعد واقعا پرسوناژ نیما را عوض کنم. چون همه فکر میکنند من همان کاراکتر کارتونی نیما هستم. اما واقعا اگر آنطوری باشم که خانوادهام باید پرتم کنند بیرون. اشتباه از اول بود. باید اسم این پرسوناژ را یک چیز دیگر میگذاشتم. درست است که هر سری با یک شغل میآمدم واسمی برایش انتخاب میکردم اما الان یک فکر دیگری برایش دارم که کم کم وصل شود به کاراکتر اصلی منی که آن نیما را ساختم. برای اینکه من اصلا شبیه نیما نیستم. دارم فقط آنرا بازی میکنم.چند وقت پیش داشتم با هدفون توی پارک میدویدم که یک نفر دستم را گرفت. یکهو جیغ زدم. برگشت به خانمی که آن طرفتر ایستاده بود، گفت: دیدی دیدی خانم دیدی گفتم نیماست؟ اصلا هم کاری به من نداشت. حتی ببخشید هم نگفت. همانطور که دستم را گرفته بود من را با خودش کشید برد یک گوشه تا لوکیشن عکس را برایم انتخاب کنند. مرد میگفت اینجا خوبه؟ خانمش میگفت نه رضا اینجا نه بریم اونور. دوباره میگفت نه اینجا هم خوب نیست بریم اونورتر. قشنگ باهام مثل لوازم صحنه برخورد میکردند. من فقط ایستاده بودم و نگاه میکردم میگفتم خب الان کجا بیام؟ میگفت بیا بیا اونور نه نه اینور. قشنگ بیست و پنج دقیقه طول کشید.
الان همچنان از خندوانه لذت میبری؟
الان زیاد جدابیتی برایم ندارد. منظورم برنامه نیست. این شهرت، عکس گرفتن و ... برایم جذاب نیست. خود مردم کاری میکنند که دیگر دوستشان نداشته باشی. خیلی تلخ است که همه چیز را مردم از بازیگر میخواهند. تا وقتی هستی دوستت دارند وقتی نباشی کسی سراغت را نمیگیرد. خود من سه ماه نبودم چند تا از فن پیجهایم را حذف کردند.
منبع: هفت صبح / مرجان فاطمی