تبیان، دستیار زندگی
بهروز افخمی تا الان دو فیلم جاسوسی ساخته که موضوع مرکزی هر دو ارتباط مستقمیمی به مسائل امنیتی و استراتژیک کشورمان دارند. در «روز شیطان» ماموران وزارت اطلاعات در پی از بین بردن نقشه یک تروریست هستند و در «روباه» یک جاسوس اسرائیلی که به قصد ترور دانشمندان ه
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بد یمنی فیلم جاسوسی(مصاحبه)


بهروز افخمی تا الان دو فیلم جاسوسی ساخته که موضوع مرکزی هر دو ارتباط مستقیمی به مسائل امنیتی و استراتژیک کشورمان دارند. در «روز شیطان» ماموران وزارت اطلاعات در پی از بین بردن نقشه یک تروریست هستند و در «روباه» یک جاسوس اسرائیلی که به قصد ترور دانشمندان هسته ای وارد کشورمان شده را تعقیب می کنند.

فیلم روباه

فیلم «روباه» به رغم کیفیت خوب و قابل دفاعش اکران موفقی نداشت. با افخمی درباره فیلم گفت و گو کرده ایم.

* اولین فیلم جاسوسی که دیدید خاطرتان هست؟

اولین فیلم جاسوسی كه من دیدم «جاسوسی كه از سردسیر آمد» بود. حدود 10 سال سن داشتم. الان باور نمی كنم ولی تنهایی سینما می رفتم.  شركت نفت یك سالن در جوادیه داشت ، پدرم كارمند شركت نفت بود من را به دربان آن جا معرفی كرده بود و فیلم ها را آن جا می دیدم.«جاسوسی كه از سردسیر آمد» را البته در سینما اسكار دیدم كه بعدا تعطیل شد. از داستان فیلم سر در نیاوردم چون یك جور ترفند پیچیده جاسوسی داشت و فكر كنم خیلی از تماشاگران بزرگسال هم سر در نمی آوردند. یك فیلم سیاه سفید و فوق العاده سرد تاثیر گذار بود. یادم هست كه ده دوازده تماشچی هم بیشتر در سالن نبودند . آن زمان خیلی كم پیش می آمد كه فیلمی این قدر كم فروش باشد. بعد از این كه از سینما آمدم بیرون شب شده بود و یادم هست فضا و لحن فیلم خیلی روی من تاثیر گذاشته بود. نمی توانستم داستان را تعریف كنم ولی می دانستم لحن و فضای آن خیلی معنا دار است. جنگ سرد به معنای واقعی آن در اجرا و پرداخت درست فهمیده شده بود. پرداخت درستی داشت و باعث می شد آدم بفهمد جنگ سرد یعنی چی. این كه سربازان جنگ سرد چگونه زندگی دارند ، چطور بدون این كه حتی بفهمند دشمن شان كی بوده ،‌كشته شوند. خیلی از آن فضا خوشم آمد و هر چه فیلم جاسوسی پیدا می كردم می دیدم. البته جاسوسی متكی به داستان های پیچیده و تو در تو . داستان آن هم می خواندم.

* نکته عجیب در دو فیلم جاسوسی که ساخته اید این که به رغم کیفیت خوب فروش نداشته اند.

«روز شیطان»‌را با پول خودمان ساختیم . من رفتم پیش آقای بهشتی ( مدیر عامل وقت بنیاد فارابی) خلاصه داستان را كه اقتباسی بود از رمان فردریکفورسایت تعریف كردم .گفتم من می خواهم فیلم را بسازم اما اگر قرار باشد سانسور شود و بگویند نمی خواهیم این حوادث نشان داده شود ،‌نمی سازم. فیلم زمان خودش خیلی هم پرخرج از آب در آمد ؛ پول دار بودیم دیگر ... «عروس» و «دزد عروسك ها» را ساخته بودیم . این را هم می دانستم كه فیلم پرفروش نمی شود. یعنی برخلاف «روباه» كه فروشش باعث تعجبم شده درباره «روز شیطان» به آقای بهشتی گفتم می دانم فیلم پرفروش نمی شود، شما هزینه هایی كه معمولا بابت پیش خرید حقوق تلویزیونی و پخش ویدئویی و فیلمخانه می دهید كه چیزی حدود پنجاه درصد بودجه فیلم می شود را پرداخت كنید بقیه را خودمان از جیب خرج می كنیم. پنجاه درصدی كه خودمان هزینه كردیم حدود یك و نیم برابر یك فیلم معمولی آن زمان خرج برداشت ولی دوست داشتم همچین فیلمی را بسازم . اتفاقا به خاطر اختلاف نظری كه بین شركای مهاب فیلم سر «روز شیطان» بوجود آمد شركت مهاب تعطیل شد. محمد رضا هنرمند و شهریار بحرانی جدا شدند و من ماندم و سید ضیاء هاشمی.

فیلم روباه

*نگاه مسولان سینمایی وقت ارشاد به «روز شیطان» چه بود؟

زمانی كه «روز شیطان» را ساختم خیلی علاقه ای به ساخت چینن فیلمی میان مسولان بنیاد فارابی و وزارت ارشاد نبود ، بعد از بیست سال باز هم علاقه ای میان مسولان احساس نكردیم. در واقع سازمان انرژی اتمی از طریق بیناد فارابی هزینه «روباه»را پرداخت كرده و فكر می كنم فیلم خیلی مورد علاقه مسولان وزارت ارشاد نیست.

*الگوی خاصی برای ساختار «روباه» داشتید ؟

«روباه» به نظرم تحت تاثیر جرج رویهیل و فیلم كمتر دیده اش «دخترك طبال» است. چون فیلم درباره جنگ میان سازمان های جاسوسی اسرائیل با فلسطینی ها است و طوری بی طرف ساخته شده كه سینمای آمریكا از آن خوشش نمی آید. یعنی نمی توانید دی وی دی «دخترك طبال» را پیدا كنید و ممكن است نوار ویدئویی آن را پیدا كنید.

*برادر نتانیاهو از كجا وارد داستان «روباه» شد؟

ضرورت داستان بود. داستان درباره جاسوسی است كه به ایران وارد شده، تنها كار می كند و آدم رده بالایی هم هست. به این دلیل كه تنها كار می كند و از نیروهای دستگاه جاسوسی اسرائیل استفاده نمی كند،‌این فكر برای ماموران ایران پیش می آید كه او ماموریت بزرگی دارد كه حتی نمی خواهد موسادهم به آن پی ببرد. بنابراین برنامه را طوری طراحی می كنند كه او را دستگیر نكنند بلكه بر اساس یك تعقیب و گریز طولانی به دامش بیندازند.ماموران امنیتی بجای دستگیری، او را دنبال می كنند تا در یك صحنه سازی كه یك جور فن بدل محسوب می شود، به دامش بیندازند و شبكه جاسوسی تحت كنترلش در همه كشورهای اطراف را شناسایی كنند و از هم بپاشند. در همچین داستانی ضرورت ایجاب می كند كه او جاسوسی رده بالاباشد. این خیلی كمك می كند به این كه چنین داستانی قابل فهم بشود. از طرف دیگر یك جست و جوی ساده در اینترنت شما را به این نتیجه می رساند كه هم بنیامین نتانیاهو ، هم دو برادرش یعنی ایدو و یوناتان در خدمت سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل یعنی سایرت متکل هستند.این از موساد جدا است و فقط از شخص رئیس جمهور دستور می گیرد. یكی از این سه برادر كشته شده ،‌یكی دیگر در خدمت سازمان است و آن یكی هم كه همچنان نخست وزیر است. بنابراین سایرت متكل به عنوان سازمانی كه همه ماموریت هایش بیرون از اسرائیل است و برادران نتانیاهو در آن كار می كردند ،‌مناسبت كامل با داستان ما داشت. هم به لحاظ تحقیقاتی درست و مستند است هم این كه به درد این داستان می خورد.

* می توان این طور برداشت كرد كه بهروز افخمی با انتخاب برادر فرضی نتیانیاهو دارد این شخص را حقیر جلوه می دهد؟

البته این درست است كه بنیامین نتانیاهو برای خیلی از مردم دنیا حتی میان یهودیان اسرائیل شخصیت نفرت انگیزی شده. گذشته از این ، به عنوان ضرورت داستانی اسم نتانیاهو و شخصیتی كه این قدر شناخته شده است وارد داستان شده كه وقتی تنها وارد كار جاسوسی می شود اولا از رده خودش خیلی پایین تر آمده ثانیا چون از آدم های موساد استفاده نمی كند برای ماموران ایران این سوال پیش می آید كه چرا تنهایی به ایران آمده و چرا خودش به تنهایی می خواهد این ماموریت را انجام دهد.

فیلم روباه

*الان عمده ایرادی از «روباه» گرفته می شود همین برادر نتانیاهو است. چرا چنین آدمی باید شخصا به ایران بیاید؟

این حرف را آدم هایی می زنند كه آشنایی عملی و ادبی به كار جاسوسی ندارند و فیلم جاسوسی ندیده اند. اگر داستان بخوانند متوجه می شوند كه در قصه های جاسوسی شخصیت ها تكراری هستند ؛ آدم هایی كه مشهور اند و جاسوسی می كنند و بعد به رده های بالایی می رسند زیاد است. نمونه اش فیلم «روح نگار» پولانسكی كه در آن ادعا می شود تونی بلر از سن 23 سالگی جاسوس «سی‌آی‌اِی» بوده و بعد نخست وزیر انگلیس شده.

* شاید در فیلم خارجی چون غالبا اطلاعات درباره اصل ماجرا كم است،‌باورپذیری بیشتر است اما در فیلم های وطنی چون اشراف بیشتری به اصل داستان هست ، ایرادات بیشتر به چشم می آید.

اتفاقا مناسبات را نمی شناسیم و برای همین باور نمی كنیم. فكر می كنیم دستگاه اطلاعاتی ما یك چیز خیالی است یا مثلا وقتی مسائل سیاسی داخلی پیش می آید ممكن است فعالیتی بكند. نمی توانیم باور كنیم این دستگاه برای امنیت ملی در سطح جهانی هم فعالیت می كند.

*آخر فیلم نریشن می آید و سرنوشت یوهان روایت می شود. اگر یوهان را شمایلی از جاسوس های مهم بپذیریم ، سرنوشت این آدم خیالی را نمی توان خیلی راحت پذیرفت.

این درست ادامه طبیعی داستان است یعنی در فیلم های جاسوسی به لحاظ منطقی این اتفاق طبیعی است. برخی درباره چیزهایی كه نمی دانند اظهار نظر می كنند ؛‌در نشست مطبوعاتی «روز شیطان» یك نفر پرسیده بود به آقای افخمی تبریك می گوییم كه از زمانی كه ایشان فیلم جاسوسی ساختند،‌بمب های اتمی چمدانی روی میز آشپزخانه قابل منتاژ است. من فكر كردم به آدمی كه نمی داند چه بگویم. گفتم كسی كه این سوال را مطرح كرده بجای این كه ژست متخصص بمب های اتمی بگیرد بهتر است درباره بمب های اتمی تحقیقی داشته باشد تا بداند چه طور قابل مونتاژ اند ،‌چه طور به قطعات منفصل تبدیل می شوند .

*تصویری كه از ماموران وزرات اطلاعات نشان داده اید ، تاحدودی متفاوت از نمونه های همیشگی است. این بخش هم تخیلی است یا حاصل شناخت آن ها از نردیك؟

من به هر حال داستان درست كرده ام ولی در عین حال مشاور هم داشتیم. یعنی این طور نبوده كه آن چه ساختیم از واقعیت دور بوده. هم به لحاظ حرفه ای مشاور داشتم یعنی جزئیات رفتاری ماموران مخصوصا در تعقیب و گریز طولانی را پرسیدم و هم رفتار كاراكترها اگر دور از ذهن بود حتما به من می گفتند.

مصاحبه : احمد رنجبر

بخش سینما و تلویزیون تبیان