ضمیر، جزیی از اسم است
برخی از دستور نویسان ضمیر را به تقلید از دستور زیان غرب، کلمه ای جداگانه گرفته اند، برخی ضمیر را جزو کنایات می دانند و بعضی دیگر آن را جز اسم گرفته اند.
در این مقاله ضمیر طبق تعریف دکتر فرشیدورد جزیی از اسم است و اینگونه تعریف می شود:
ضمیر:
ضمیر اسمی است که جانشین اسم دیگر شود و تصریف گردد؛ یعنی بر اول شخص یا دوم شخص یا سوم شخص دلالت کند مانند " فرهاد را دیدم و با او سخن گفتم"، "فریدون مگر تو دیروز به اداره نرفتی؟" که "او" جانشین "فرهاد" و "او" جانشین "فریدون" است.
اسمی که ضمیر جانشین آن می شود "مرجع" نام دارد، مانند فرهاد و فریدون در مثالهای پیش. مرجع به ویژه در ضمیرهای اول شخص و دوم شخص به قرینه حالی حذف می شود:
مانند: من گفتم، تو گفتی، ما گفتیم.
اسمی که ضمیر نباشد اسم ظاهر نام دارد؛ مانند باغ، فریدون، کار.
تفاوت اساسی اسم ظاهر با ضمیر در این است که اسم ظاهر صرف نمی شود و فقط سوم شخص است. اما ضمیر صرف میشود و اول شخص و دوم شخص و سوم شخص دارد.
تفاوت دیگر در آن است که ضمیر بعضی از نشانه های اسم ظاهر را نمیگیرد مثلا به ضمیر معمولا نشانه جمع ملحق نمی شود و صفت اشاره و عددی و مبهم آن را مقید نمی کند، برای مثال نمی توان گفت: من ها، اوها، آن من، هر من، ده او.
اقسام ضمیر:
ضمیر بر دو قسم است: یکی شخصی، دیگر مشترک.
ضمیر شخصی:
آن است که شش صیغه جداگانه برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص دارد و مفرد و جمع می شود و خود بر دو نوع است : ضمیر گسسته (منفصل) و پیوسته (متصل)
ضمیر منفصل (گسسته):
عبارتند از :
من، تو، او
ما، شما، ایشان.
ضمایر منفصل می توانند فاعل، مفعول، متمم قیدی، مضاف الیه، شبه مضاف الیه و متمم صوت شوند و بدل، همپایه و تاکید داشته باشند مانند: من رفتم، او را دیدیم، با او سخن گفتم، کار من، صحبت با او، داد از تو، من و تو و هوشنگ به اصفهان میرسیم.
ولی نمی توانند مضاف الیه، یا شبه مضاف الیه داشته باشند و صفت هم به سختی می گیرند.
ضمیر شخصی متصل:
بر دو قسم است: یکی فاعلی و دیگر غیر فاعلی.
ضمایر فاعلی که می توان آنها را پسوندهای صرفی فاعلی هم نامید عبارتند از : " َ م" "ی"، " َ د"، "یم"،"ید"، " َند" مانند: رفتم، رفتی، میرود، رفتیم، رفتید، رفتنذ.
ضمیرهای غیر فاعلی عبارتند از: -َ م، -َت، -َش، -ِ مان، -ِتان، -ِشان. اینها امروز به صفت و اسم و فعل و ضمیر متمم فعل می چسبند.
اگر به اسم یا صفت افزوده شوند مضاف الیهند مانند: کتابم یا کتاب سفیدم، خودم، از دستش داد.
این ضمایر اگر به فعل یا مکمل بچسبند، مفعول رائی اند مانند: "دیدمش"، یعنی او را دیدم، نصیحتش کن، خوشحالش ساز.
ضمیر مشترک:
ضمیر مشترک آن است که برای شش صیغه تنها یک لفظ مشترک دارد و آن خود و خویش و خویشتن است. مانند: من خودم رفتم، تو خود رفتی و.....، به برادر خویش نامه نوشتم.
ترکیب و اشتقاق با ضمایر:
ضمایر گاهی پسوند میگیرند مانند: منی، مایی
مانند: مائی و منی را از سر بدر کن.
خسرو تو برون کن ز سر این کبر و منی را
دیدی که منی کرد عقابی چه بر او خاست
ضمیرهای احترامی:
در زبان مودبانه و احترامی گاهی کلمات و فعل ها و ضمیرهای احترامی یا مودبانه خاصی به کار می رود مانند: "فرمودند" به جای گفت، "صرف کردند" به جای خورد.
ضمیرهای احترامی برای اشخاص مختلف به این شرح اند:
الف) بنده، اینجانب، مخاص، ارادتمند، چاکر، خانه زاد، غلام، دعاگو، حقیر، کمترین، نگارنده، جان نثار، و..... و فعلی که برای این عناصر می آید ممکن است سوم شخص مفرد باشد مانند: "اینجانب به اطلاع میرساند" و ممکن است اول شخص مفرد باشد مثل: " این غلام اگر عود و صندل باشم..."
ب) مشارالیه، مومی الیه، معظم له، معظم لها، حضرتشان، جنابشان، انور، نامبرده و.... برای سوم شخص مفرد و به جای "او".
پ: شما، جنابعالی، جناب ایشان، حضرتعالی، مبارک، حضرت مستطاب عالی، آن جناب، آن حضرت، همایون(برای شاه)، سرکار، سرکار علیه و ..... برای دوم شخص مفرد به جای "تو".
منابع:
دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشید ورد
دستور زبان فارسی، حسن احمدی گیوی