ازقطام تا حاج آقا مهدوی
ویشکا آسایش که پس از گذشت پنج سال با سریال «پردهنشین» بهروز شعیبی به تلویزیون بازگشته است، می گوید: از اینکه در سریال «پردهنشین» حضور دارم، خوشحالم. به ویژه وقتی سریال را میبینم بیشتر لذت میبرم و از همان ابتدا هم مطمئن بودم که «پردهنشین» یک کار خوب و متفاوتی خواهد شد. سریال «پردهنشین» علیرغم داشتن قصهای جذاب، عوامل خوبی به همراه داشت و در کل تجربه خوبی برایم بود. به ویژه کارگردان سریال، آقای شعیبی که بسیار حرفهای کار می کند. زمانی که یک کارگردان به همراه عوامل خوب کار گروهی هماهنگی با یکدیگر داشته باشند، طبیعتا بازیگران هم خودشان را با گروه هماهنگ میکنند و در نتیجه یک کار گروهی خوب، یکدست و اثرگذار از آب درمیآید.سریال «پردهنشین» قصه خوبی را روایت میکند. وقتی یک کار قصه خوبی داشته باشد، قطعا با استقبال خوبی هم روبهرو میشود و مردم جذب آن میشوند
تفاوت سنی هدی و دخترش واقعی است؟
قرار بود تفاوت سنی من و دخترم در تصویر به شکلی دربیاید که من زود ازدواج کردهام و بچهدار شدهام و قصه به نحوی عنوان شود که چون من زود ازدواج کردم باورش برای خیلیها سخت است که دختر بزرگی داشته باشم. حتی در بخشی از داستان هم گفته میشود که من و دخترم مثل دو خواهر هستیم. ضمن این که در این سریال به دلیل اینکه من به عنوان بازیگر نقش هدی سالها از ایران رفته بودم و در سن کم کشورم را ترک کرده بودم و دخترم مائده در یک خانواده سنتی بزرگ شده بود، روی این مسئله تاکید شد به همین خاطر است که مادر، حجابش با دختر تفاوت دارد.
همیشه کارهای تاریخی را دوست داشتم
کارهایی که طی این سالها در حوزه تلویزیون انجام دادم، تاریخی بودند و آن هم به خاطر علاقهای است که به کارهای تاریخی دارم؛ چراکه معتقدم کارهای تاریخی به لحاظ فضا و قصهسازی خیلی جذابتر هستند؛ شخصا در کارهای تاریخی چیزهای زیادی از جمله شمشیربازی، اسبسواری و... یاد گرفتم که همیشه برایم جذابیت داشتند. اصولا زمان کارهای تلویزیونی به دلیل طولانی بودنشان، بیشتر است و با موقعیت زندگیام سازگاری ندارد و یا اینکه بعضا پیشنهادهایی که در حوزه تلویزیون میشد را دوست نداشتم اما با این حال نمیشود گفت چون کارهای تلویزیونی طولانیتر هستند و یا قصههای خوبی ندارند، در تلویزیون کمتر کار میکنم اما در کل سینما را بیشتر از تلویزیون دوست دارم.
برق نورد: در زمان تصویربرداری هر وقت من و آقای آییش بازی داشتیم دو روحانی به نام حاجآقا اسدزاده و حاجآقا سعادتی در آنجا حضور داشتند که اشکالات ما را بگیرند. مثلاً اگر جایی قرار بود حدیثی را روایت کنیم یا عربی حرف بزنیم، آنها ایرادات ما را برطرف میکردند.
خاطرات قطام
سریال «امام علی (ع)» تجربه خیلی خوبی برایم بود و خاطرهها و لحظات خوب فراوانی از آن مجموعه در ذهنم باقی مانده است؛ چراکه در این سریال اولین بار بود که مقابل دوربین میایستم و تمام دلشورههایی که در این مجموعه داشتم را به یاد دارم. در این سریال در کنار بزرگانی چون داریوش ارجمند، سیروس گرجستانی، بهزاد فراهانی، پرویز پرستویی و... ایفای نقش داشتم و همه عوامل مرا خیلی کمک کردند تا کارم را خوب ارائه بدهم.
هومن برقنورد: یا سرکارم یا خوابم
هومن برق نورد بازیگر نقش حاج آقا مهدوی هم حرف های جالبی درباره این نقش و ویژگی کاری خود گفته است:
من نه سینما میروم و نه تئاتر میبینم. یا سرکارم یا خوابم و از این دو حالت خارج نیست! کتابهایی هم که در اوقات فراغت میخوانم، بیشتر فیلمنامههایی است که برایم میفرستند تا آن را بخوانم (میخندد). در میان مطالعاتم، به «پردهنشین« رسیدم. روز اول که این نقش را به من پیشنهاد کردند، به دلیلی که گفتم، وقتی به من زنگ زدند و گفتند که کارگردان آقای شعیبی است، گفتم چه نقشی را باید بازی کنم؟ گفتند نقش یک روحانی. اینجا بود که بازی در این کار برایم جذاب شد. گفتم فیلمنامه را بفرستید بخوانم. بعد از اینکه فیلمنامه را خواندم و رفتم بهروز شعیبی و محمود رضوی را از نزدیک دیدم، راغب شدم که این نقش را بازی
چرا نقش مهدوی پررنگ شد؟
من اولین سوالی که از بهروز شعیبی در مورد این نقش کردم این بود که ما در این سریال وارد زندگی شخصی حاجآقا مهدوی میشویم یا نه؟! چون اگر وارد میشدند من این نقش را بازی میکردم و اگر میگفتند نه، من بازی نمیکردم. منظورم زندگی عادی و روزمره اوست. چون من هیچوقت دوست ندارم یک کاراکتر را تک بعدی نشان بدهم. چراکه تبدیل به کلیشه میشود. در «پردهنشین» ما روابط حاجآقا مهدوی را با زن و بچهاش، عصبانیتش و تشرزدنش را میبینیم. آنقدر این ابعاد برایم اهمیت داشت که به آقای شعیبی گفتم از آنجا که من به قصه اصلی داستان وصلم، ای کاش در قصه اصلی قرار میگرفتم. همین موضوع، باعث شد که نقش مهدوی در ادامه قصه پررنگتر شود.
مشاوره از حاج اقا
در زمان تصویربرداری هر وقت من و آقای آییش بازی داشتیم دو روحانی به نام حاجآقا اسدزاده و حاجآقا سعادتی در آنجا حضور داشتند که اشکالات ما را بگیرند. مثلاً اگر جایی قرار بود حدیثی را روایت کنیم یا عربی حرف بزنیم، آنها ایرادات ما را برطرف میکردند. به همین دلیل من اصلاً به محدودیتها فکر نمیکردم. چون اگر درگیر آن میشدم همه چیز خراب میشد. من زندگیام را میکردم، برای من مهدوی مثل بقیه مردم بود که تنها لباسش عوض شده بود.میتوانیم یکی از دلایل موفقیت این نقش را همین دور کردن خودتان از حاشیهها و تمرکز روی کاراکتر حاجآقا مهدوی بدانیم.
آسایش: سریال «امام علی (ع)» تجربه خیلی خوبی برایم بود و خاطرهها و لحظات خوب فراوانی از آن مجموعه در ذهنم باقی مانده است؛ چراکه در این سریال اولین بار بود که مقابل دوربین میایستم و تمام دلشورههایی که در این مجموعه داشتم را به یاد دارم
دیالوگی که 15 بار بازنویسی شد
دیالوگهایی که شاید به نظر خودم در جاهایی خوب نبود را با آنها در میان میگذاشتم و با هم در موردش بحث میکردیم. مثل سکانسی که مجید به من میگوید: «حاجآقا این لباس شما به چه دردی میخورد؟!» جواب من به مجید، شاید 15 بار بازنویسی شد، من هر بار بعد از خواندنش میگفتم نه، این خوب نیست، چون برای مخاطب قانعکننده نیست.
خوبه ولی هنوز روان نیستید
من به عوامل سریال گفتم اینکه من هر روز میآیم اینجا و لباس میپوشم و دیالوگها را میخوانم و در یک برداشت آن را میگیریم برای قسمتهای مربوط به منبر اینگونه نیست و باید متن را از قبل به من بدهید که آن را تمرین کنم، تلفنی هم با حاجآقا سعادتی صحبت میکردم و پشت تلفن منبرها را میخواندم و او ایرادات من را میگرفت. یکی از منبرها را، که خطبهای به زبان عربی بود، چندین بار تمرین کردم و به حاجآقا سعادتی زنگ زدم و برای ایشان خواندم، در جواب به من گفت: «خوبه ولی هنوز روان نیستید؛» من هم گفتم فردا دوباره به شما زنگ میزنم، در آن فاصله اینقدر در خانه آن خطبه را تکرار کردم که هرکس من را میدید، متوجه حساس بودن این سکانس میشد. وقتی دوباره به حاجآقا سعادتی زنگ زدم، به من گفت: اگر شما را نمیشناختم فکر میکردم با یک روحانی حرف میزنم. این تنها سکانسی بود که برای بازی در آن استرس داشتم.
فرآوری: منیژه خسروی
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منابع: ایسنا / صبا
مطالب مرتبط: