اهل قلم در جهان سوم از بدبختترین آدمهاست
گفتنی های دوستان سیدحسن حسینی به بهانه انتشار «سکانس کلمات» *
«سکانس کلمات» یکی از خواندنیترین کتابهایی است که این روزها میتوان در بازار نشر پیدا کرد. حتی اگر «سیدحسن حسینی» را نشناسید با این کتاب میتوانید نسبتعاشقانهای برقرار کنید. این کتاب هم مقاله دارد، هم ترجمه و هم یادداشتهای شخصی که همه آنها خواندنیاند و قابل تأمل. انتشار کتاب «سکانس کلمات» بهانهای شد تا روایت عبدالله گیویان و ساعد باقری را از زندهیاد سیدحسن حسینی مرور کنیم.
سیدحسن حسینی شاعر، نویسنده، محقق و مترجم بود. کتابهای بیدل سپهری و سبک هندی، مشت در نمای درشت دو نمونه از پژوهشگری، برادهها و مقالات مثالی برای نویسندگی متفکرانه و عالمانهء او، گنجشک و جبرئیل، سفرنامهء گردباد و نوشداروی طرح ژنریک نمونههایی از شیوهء شعرهای اوست. او شاعری تجربهگرا و همواره مبتکر بود. تسلطش بر زبان عربی و انگلیسی او را بیواسطه با جریانهای ادبی و هنری سایر کشورها آشنا میکرد؛ شعر و آینه و حمام روح دو نمونه از ترجمههای سیدحسن حسینی است. در دههء هفتاد به پژوهش در حوزهء زبانشناسی با تمرکز روی سبک زبانی قرآن و شعر حافظ پرداخت که نتیجهء آن تحقیقات وسیعی با عنوان «سبک قرآن و زبان حافظ» است که بهزودی به چاپ خواهد رسید. سیدحسن حسینی در اول فروردین سال 1335 در محله سلسبیل تهران به دنیا آمد و در بامداد نهم فروردین سال 1383 بدرود حیات گفت.
عبدالله گیویان:
سید در اوج صریح بودن و تند بودن بسیار بزرگوار بود. اصلا از كسی به دل نمیگرفت و كینهورز نبود.ممكن است یك مسئلهای سید را به شدت برآشفته كرده باشد.
سالهای 74 تا 78 سالهایی بود که سید به محاق برده شد، ستمهای فراوان در حق او شد و حجم زیادی از نارواییها بر او روا داشته شد.
سید خیلی بزرگ بود. این بحث که سید چه نقشی در ادبیات معاصر ما داشت، چه تأثیری بر جمعی از شاعران انقلاب گذاشت، چه کرد و در کار هنریاش به کجاها رسید و از رسیدن به کجاها بازداشته شد، داستانی طولانی است که در این مجال اندک نمیگنجد.
سید خیلی شجاع بود و پهلوان به معنای دقیق كلمه. او در آن دوره برای ما نقش جلال را بازی میكرد. ما توقع داشتیم و نیازمند بودیم كه كسی خیلی چیزها را به ما بگوید. سید این نقش را خیلی خوب ایفا میكرد. هیچ شاگردی وقت یاد گرفتن از معلمش، تردید را نمیپذیرد. معلم باید حكم قاطعانه بدهد. سید یك جاهایی خیلی قاطعانه حرف میزد اما این قاطعیت در حوزه ادبیات و هنر بود و اگر از سیاست میگفت سیاست به معنای امروزی نبود چیزی بود كه ریشه در انقلاب ما داشت.
حالا از او اثری به یادگار مانده که آینه دردهای اوست. این کتاب پلکانی است که از طریق آن به مخاطب آدرس درست درباره سید داده میشود تا به ابعاد ناشناخته وجود سید داده میشود تا به ابعاد ناشناخته وجود سید راه مییابد. با توجه به گذشته و پیشینه زندگی سید میتوان فهمید که اگر امروز بود، کجا ایستاده بود و اگر قرار بود راهی به ما نشان دهد، کدام راه را نشان میداد. سید با زور و قدرت منفعتطلبان قابل مصادره نیست. حتی اگر برای یک دوره سید یا قیصر ما را مصادره کنند، کسانی که اهلش باشند میدانند که این دو که بودند، چه بودند و دلشان برای چه چیزی می طپید.
بچه پایین شهر، سختی كشیده، دانشجوی كتك خورده، اعتصاب كرده، تهدید شده و محروم مانده، سید ریشه در زندگی واقعی مردمش داشت. همه اینها را چشیده بود و كسی نبود كه این مصائب را برایش تعریف كرده باشد یا آنها را در كتابها خوانده باشد. البته یك بعدی كردند سید اشتباه است. او همانقدر كه در تاریخ واقعی و سكانس به سكانس زندگی مردمش زیسته بود در تاریخ تخیلی كه با قدرت خلاقش ساخته بود هم ریشه داشت.
خیلی حافظ بود، خیلی. اگر یك كلمه درباره سید بتواند مصداق پیدا كند، كلمه رند است. رند به معنایی كه در دیوان حافظ آمده. زیر بار زور احدی نرفت و دستش به شكل معنوی در زندگی حواریوناش همیشه در كار بود. هیچكس با سر كلاس رفتن این طوری نمیشود، با معلم دیدن این طوری نمیشود. هیچكس آگاهانه اینطور نمیشود. سید به دلیل صداقتاش و اینكه صادقانه خودش را زندگی میكرد، بر همه ما به اندازه حساسیتهای وجودیمان تأثیر گذاشت. من اعتراف میكنم كه به او مدیونم. سید زندگیاش را مظلومانه سپری كرد. این از ویژگیهای نحس فرهنگ ما است كه در آن هیچ تلاشی برای به بار آوردن و به ثمر رساندن آدمهای بزرگ نمیشود.
ساعد باقری:
من به چند دلیل با وصفی که در این کتاب پیش آمده موافقم. یکی اینکه چاپ این کتاب به این شکل همانطور که دوستان گفتند چشمه زلالی است برای دیدن شخصیت سید و معرفی او به نسل امروز. دوم اینکه این کتاب به مصادرههایی که طی این سالها از سید شده پایان خواهد داد. دیگر اینکه به نظر من از یک جهت تمام مطالب این کتاب را یک رشته اتصال به هم پیوند میزند. نه فقط یادداشتهای ارغوانی که گویی یادداشتهای روزانه سید بوده بلکه همه بخشهای کتاب حاکی از یک آخ بلند از سردرد است که سید کشیده است.
ورودیهای بسیار عالی برای این کتاب انتخاب شده تحت عنوان نقطه اتکا: «چه نعمتی است نادانی برای بالهای پرنده. دانستن، حجم قفس را به رخ بال پرنده میکشد.
آگاهیام از هر دو جهان وحشت داشت
تا بال نداشتم قفس تنگ نبود»
این درد و داغ همه آدمهایی است که میدانند، همه آدمهایی که فراتر از زمان و مکان خودشان هستند.
مقاله دو، سه صفحهای سید درباره سانسور را بینید. بدون شک این نوشته یکی از جدیترین و موثرترین نوشتهایرانیها درباره سانسور است. این مقاله سید را به خوبی به نسل جدید معرفی میکند و ثابت میکند که سید نمیتوانسته با کسانی همراهی کند که نوشتن یک عده را برنمیتابند.
لحن و بیان سید اینجا تند و تیز است اما به گمانم بسیار مشفقانه است. از موضع مشترک و درک متقابل کسی که با او حرف میزند، آغاز میکند. میگوید همه آدمها از انتقاد بیمناک اند. فقط نوع مواجهه آنها فرق دارد
مقالات مهم زیادی در این کتاب هست که کمک بزرگی به معرفی سید میکند. اینها جلوههایی از سید است که باید عرضه میشد تا مانع بعضی از بدمعرفی کردنها باشد.
سید از كسانی كه در آموختن او نقشی داشتند همواره با تواضع و سپاس یاد میكرد. او هرگز از آموزگارانش جز به سپاس و ستایش یاد نكرد.
اینكه از سید فقط یك چهره پرخاشگر عصبی نشان داده میشود بیمروتی است و ناعادلانه. شفقت و مهربانی فراوان سید در جای جای این یادداشتها به چشم میخورد. به نظر من هم سید در مهر و قهر در نقطه كمال بود و فكر میكنم مهر ذاتی وجود سید بود و قهر جنبه عرضی وجودش. دغدغه خود او فرهنگ بود. هرگاه احساس میكرد چیزی تقویتكننده پایههای فرهنگ است از سر شوق فراوان دربارهاش عكسالعمل نشان میداد.
اگر سید را به حق جزو پیشگامان شعر انقلاب بدانیم بدان معنا نیست كه او را در زمره مدافعان از هر چیزی كه جاری است بپنداریم و معرفی كنیم.این پنداشت غلط از یك طرف نیست.
سید در ریزترین و جزئیترین رفتارهای ما و در مراودات ما آسیبهای بزرگ فرهنگی را عیان میكند. همه اینها هشدارهای یك روح حساس است. انذار چیزهایی است كه گوش ما به آنها عادت كرده و گوش او به آنها هرگز عادت نكرد.
او در ضمن چه گفتن به چگونه گفتن هم بسیار بها میداد. طراحی مطلب، ورود آن، برانگیختن مخاطب و پرسش و نتیجهگیری دغدغه جدی او بود. علاوه بر این گاهی آن وجه بسیار زلال كودكانه سید كه از چشم ما هم پنهان مانده بود، در نوشتههای سید هویدا است.
فریاد اصلی سید همان فریاد سنایی بود كه میگفت: ایها الناس روز بیشرمی است. آنچه در این كتاب آمده بازتاب یك دهم از رنجی كه سید كشید، نیست. این نوشته نمونهای است از رنجهایی كه او كشید: «ارغوان خیلی حالم گرفته است از دست خودم. من كه به اصطلاح اهل قلم و به قول اعراب به اصحاب كلمه مكتوب و منطوق تعلق دارم، وقتی پای پول و حقوق و دستمزد به میان میآید، مثل یك بچه زبانم میگیرد و عین دستپاچهها به پتپت میافتم و به تعبیر زنم اصلاً عرضه دفاع از حق و حقوق خودم را ندارم. رئیس سازمان انتشارات... صحبت میكرد از اینكه بروم و آنجا مشغول شوم. از بدی اوضاع مالی هم گفتم. كمی روضه اجتماعی و تعهد خواند و دیگر قضایا. به من میگفت در كیهان به شما 8 تومان میدهند. پس نیمهوقتاش میشود 4 یا 5 تومان كه ما بیشتر خواهیم داد. طرف گویا كیهان را دارالعدل میدانست یا نمیدانست كه در كیهان از زمره مغضوبین هستیم و هر روز یك چاله برایمان میكنند برای اینكه دخلمان را بیاورند. او اصلا نمیدانست كه حقوق كیهان قسط در رفته حتی پول سیگار من هم نمیشود. بعداً به خودم لعنت كردم كه چرا درست و حسابی جواباش را ندادم و نگفتم به او كه آنهایی كه شاگرد من هم حساب نمیشوند، دو تا سه برابر من دارند حقوق میگیرند. آنچه را به او نتوانستم گفت به تو گفتم و اینجا نوشتم تا یادگار بماند از یكی از اهل قلم كه به نظر من در جهان سوم از بدبختترین آدمها بهشمار میروند. علی ایحال به قول سنایی ایها الناس روز بی شرمی است.»
*سکانس کلمات/ مقالات، روایات، خاطرات/ نویسنده: سیدحسن حسینی/ نشر نی/ موضوع: ادبیات فارسی معاصر/ تعداد صفحات: 424/ قیمت: 180,000 ریال
منابع: خبرآنلاین، نشر نی