پرسشنامه ای برای دوست داران تغییر
کلاس اول دبستان را به خاطر میآورید؟ یادتان هست آن مدادهای سیاهی را که یک سرشان پاک کن داشت؟ با یک سر مداد مینوشتیم و با سر دیگر آن غلطهایمان را پاک میکردیم. چه روزگار خوبی بود! آن روزها اشتباه کردن، بخشی از زندگی تلقی میشد. دو سه سال بعد مجبور شدیم با خودکار بنویسیم و برای نوشتن با آن باید یاد میگرفتیم که اشتباه نکنیم. نمیخواهم ریشه ترسی را که از اشتباه کردن در وجود بعضی از ما شکل گرفته است به گردن خودکار زبان بسته یا معلمین و والدین دلسوزی بیندازم که نوشتن با آن را برای ما الزامی کردند، اما واقعیت این است که حول و حوش همین دوران بود که فرصتی دست داد تا هر یک از ما به نحوی و به شکلی نشان دهیم چقدر از اشتباه کردن و شکست خوردن واهمه داریم.
از آن موقع به بعد محافظهکارتر شدیم و برای اینکه اشتباهی نکنیم خودمان را از ورود به برخی از حیطههای چالش برانگیز و در عین حال لذتبخش زندگی کنار کشیدیم. این کنار کشیدنها همانا و بیشتر شدن احساس ترس ما از اشتباه هم همانا. حالا که به خودمان نگاه میکنیم، میبینیم در موقعیتی قرار گرفتهایم که اگر تضمینی برای موفقیت ما در کاری وجود نداشته باشد اصلاً وارد آن کار نمیشویم و یا اگر موقعیتهایی برای کار کردن به دست آوریم که نیل به موفقیت در آن مستلزم تحمل دورانهایی از ابهام باشد امروز و فردا میکنیم و یا شاید هم ترجیح دهیم آن موقعیت را فراموش کنیم تا از اضطراب ناشی از آن ابهامات هم در امان باشیم.
این چنین شد که فرصت انجام کارهای زیادی را از دست دادیم و در مقابل پشیمانی به دست آوردیم. آه، چه احساس نوستالژی غریبی! اما صبر کنید، ما نمیخواهیم خودمان را در این احساس غرق کنیم و توانمندیهای انتخابگریمان را فدای گذشته کنیم. اگر شما هم تصمیم گرفتهاید بر ترستان از اشتباه کردن غلبه کنید، کافی است یک مداد و یک پاککن بردارید و قصه بهبودی از این ترس را با دستان خودتان در دفتر زندگی رقم بزنید.
شاید بخواهید برای ما بنویسید که شما از اشتباه کردن نمیترسید و به طور کل این وصلهها به شما نمیچسبد. شاید اینطور باشد، اما ما پیشنهاد میکنیم قبل از این کار، به پرسشنامه کوتاهی که در ادامه آورده شده است پاسخ دهید. برای آن دسته از جملاتی که در مورد شما صدق میکند گزینه درست و برای آن دسته از جملاتی که با احساس و افکار و رفتار شما مغایر است گزینه نادرست را انتخاب کنید. لطفاً اولین پاسخی را که به ذهنتان میرسد گزینش کنید.
_ | درست | نادرست |
من کاری را به عهده میگیرم که از تواناییام برای انجام آن کاملاً مطمئن باشم. | ||
من از این که در انجام کاری از دیگران عقب بمانم میترسم. | ||
من از اینکه در انجام کاری اشتباه کنم میترسم. | ||
من از این که کارم تأیید نشود میترسم. | ||
من از اینکه دیگران مرا بیصلاحیت ببینند میترسم. | ||
من از اینکه نتوانم کاری را به اندازه کافی خوب انجام دهم میترسم. | ||
من به تواناییهای خودم خیلی اعتماد ندارم. | ||
من وقتی که با موقعیتهای همراه با ابهام مواجه میشوم احساس اضطراب میکنم. | ||
دیگران مرا منفی ارزیابی خواهند کرد. |
به جملاتی که گزینه درست را برای آن انتخاب کردهاید، توجه کنید. اینها همان فرصتهای بهبودی شما هستند. این پرسشنامه به شما نشان میدهد که در چه حوزههایی نیاز به تغییر دارید. حال که این حوزهها را شناسایی کردید چهار پیشنهادی را که ما برای تسهیل عبور شما از این وادی فراهم آوردهایم مطالعه فرمایید:
1. مثل یک دانشمند رفتار کنید. یک دانشمند برای یافتن راه حل مسئلهها، ایدههای مختلفی را آزمایش میکند و راههایی را که مناسب نیستند کنار میگذارد و راههای مناسب یا راههایی را که نیاز به مطالعه بیشتر دارند شناسایی میکند. شما هم برای انجام کارتان، راههای مختلف را در نظر بگیرید و کارایی هر یک از آنها را بررسی کنید. با این شیوه اگر راهی را اشتباه رفتید میتوانید بلافاصله برگردید و از راههای دیگری که آماده دارید استفاده کنید. خواهید دید تجربه کردن چقدر لذتبخش است.
2. در آغاز هر کاری از خودتان سۆال کنید «برای این که بتوانم احساس ترس از اشتباه کردن را پشت سر بگذارم چه کارهایی باید انجام بدهم؟». کافی است با خودتان رو راست باشید، شما میتوانید!
3. در زندگی همه چیز بر وفق مراد پیش نمیرود. گاهی فکر میکنید که فلان کار به خوبی پیش خواهد رفت اما در عمل به همان خوبی که شما تصور میکردید نمیشود یا بر عکس انتظار دارید نتیجه فلان کار فاجعه باشد اما نتیجه آنقدرها هم بد نمیشود. اینها موقعیتهای مبهم زندگی هستند که در آنها از قطعیت خبری نیست. زندگی سرشار از ابهامات است. پس بهتر است همیشه انتظار تغییرات و نوساناتی را در فرایند کار و تجربه خود داشته باشید. تحمل موقعیتهای مبهم اغلب شگفتیهای غیر منتظرهای را نصیب شما خواهد کرد.
4. به معنای اشتباه کردن در کار فکر کنید. اشتباه کردن برای شما چه معنایی دارد؟ این یعنی اینکه شما به یک سری از معیارها که برای انجام موفقیتآمیز یک کار تعیین شده است نرسیدهاید و این بر خلاف ارزیابی شما از عملکردتان بوده است. خب که چه؟ آیا این مسئله به کفایت و شایستگیهای فردی شما ارتباطی دارد؟ قطعاً خیر. پس لطفاً به اشتباه کردن از منظر دیگری نگاه کنید. یک معنای دیگر اشتباه کردن میتواند روشن شدن میزان فاصله شما از معیارها و مقدار تلاشی که برای رسیدن به موفقیت لازم است انجام دهید باشد. با این حساب آیا فکر نمیکنید خدمتی که اشتباه کردن در جهت افزایش خودشناسی به شما میکند با ده موفقیت همتراز نیست؟
یادمان باشد افرادی که از اشتباه کردن و شکست خوردن میترسند، به معیارهایی دست نیافتنی میچسبند و ارزش زندگی انسانها را بر اساس موفقیتهایشان ارزیابی میکنند این در حالی است که اگر از همین اشخاص بپرسیم «شما که ارزش زندگی خود و دیگران را در وزن معیارها و تعداد موفقیتها میبینید پس چطور خودتان به خاطر همین معیارها از تجربه لذت زندگی جا ماندهاید؟» پاسخی نخواهند داشت. و یادمان باشد که اشتباه کردن بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی است. شاید حکمت تعبیه پاککن در یک سوی مدادها، تمرین مهارت نترسیدن از اشتباه بوده است. شما چه فکر میکنید؟
راحله فلاح
بخش خانواده ایرانی تبیان