از دوستیها و دشمنیهای نویسندگی
متاسفانه دوستیها و دشمنیهای داستان نویسهای ما و منتقدین ادبی، هیچ حساب و کتابی ندارد. معلوم نیست بر سر چه علاقه، منفعت یا پیشینهای با کسی دوستی میکنند و به خاطر چه کینهای دشمنی.
داستاننویس با هزار مشقت، هفت خوان نشر را پشت سر میگذارد و بالاخره شیرازه کتابش را که حاصل چند سال زحمت و دوندگی است به زحمت لابهلای قفسه کتابهای ایرانی پیدا میکند. دلش میخواهد دستکم با افتخار به فروشنده کتابفروشی بگوید نویسنده این کتاب است. اما نویسنده احساسی و خجول، کمتر ممکن است خودش را معرفی کند. مثل دیگر هنرمندان و ورزشکاران، چهره شناخته شدهای ندارد و حتی اغلب نامش در کتابفروشیها هم ناآشناست. با همه اینها هر نویسندهای دوست و آشنا و فامیلی دارد که بخواهند همراه او انتشار کتابش را جشن بگیرند. دست کم خسته نباشید به او بگویند، کتابش را تهیه کنند و با شادباش گویی انرژی مثبت برای ادامه راه به او اهدا کنند. فلسفه جشنهای رونمایی کتاب همین است. مراسمی برای تبریک و خسته نباشید گفتن به نویسنده و معرفی اولیه کتاب او و فروش و توزیع کتاب. در این جلسات معمولاً نمایندگان خبرگزاریها و منتقدان ادبی هم حضور به هم میرسانند.
مدتی است نویسندگان ما هم به برگزاری جشنهای رونمایی کتاب روآوردهاند. رونماییها معمولاً در کتابفروشیها، فرهنگسراها یا کافهها برگزار میشوند. انتخاب مکان برگزاری رونمایی بسته به سلیقه نویسنده، میزان حمایت ناشر و بودجه نویسنده دارد. ناشران کمی هستند که بعد از انتشار کتاب از آن حمایت کرده و برای آن رونمایی میگیرند. اگر نزدیک نمایشگاه کتاب باشد، نهایتاً یک روز را در نمایشگاه به نویسنده و امضای کتاب تازه منتشر شدهاش تخصیص میدهند. اما ناشرانی مثل نشر افق برای کتابهای منتشر شده در کتابفروشی نشر جشن امضا برگزار میکنند.
این وسط نویسندگانی که از حمایت معنوی و مالی ناشر برای رونمایی برخوردار نیستند، مجبورند شخصاً به برنامهریزی و برگزاری آن بپردازند که بسته به سلیقه، توانایی و بودجه نویسنده، یا در کتابفروشی که فضای کافی داشته باشد برگزار میشود یا در کافه.
نویسنده از مهمانانش پذیرایی میکند، کتابش را برای تهیه در اختیارشان قرار میدهد و در نهایت دیدارها تازه میشود. رسم دیگر این است که از منتقدینی که کتاب را از قبل خواندهاند دعوت میشود تا درباره کتاب صحبت کنند و کتاب را به دیگران معرفی کنند. مشکلات و جنجالها از همین جا آغاز میشود.
مسلماً رونمایی، جلسه نقد کتاب نیست. قرار است کتاب، تازه به مخاطب خود عرضه شود. منتقد مدعو باید کتاب را معرفی کند و با شناختی که از مخاطبین بالقوه کتاب دارد، خواندن آن را توصیه نماید. اما اتفاقی که میافتد معمولاً با این فرآیند منطقی و مفید فاصله زیادی میگیرد. دوستان نویسنده که تعداد زیادشان هم خود، نویسنده هستند در این مراسم شرکت و شروع میکنند به نظر دادن درباره نویسنده و کارش. گاهی دوستان لطف را از حد فراتر میبرند و تعریف و تمجید را به جایی میرسانند که هر شخص سومی از تعارفات و تملق بیحد و حساب، به ستوه میآید. گاهی هم دوستان نویسنده لطف خود را طور دیگری ابراز میکنند. به این نیت که با روراست بودن و به رو آوردن معایب دوست خود به او کمک بیشتری میکنند، شروع میکنند به گفتن تمام ایرادات شخص خود نویسنده و کتابش.
این رونماییها که بیشتر شبیه مراسم تکفیر و محاکمه نویسنده است، شادی او را به دلسردی عمیقی تبدیل کرده و او را از برگزاری چنین مراسمی کلاً پشیمان میکند. متاسفانه دوستیها و دشمنیهای داستان نویسهای ما و منتقدین ادبی، هیچ حساب و کتابی ندارد. معلوم نیست بر سر چه علاقه، منفعت یا پیشینهای با کسی دوستی میکنند و به خاطر چه کینهای دشمنی.
در دنیای ادبیات ما که داستاننویسی، نه پول، نه شهرت و نه حتی افتخار برای نویسنده میآورد، گنگ بودن ملاکهای دوستی و دشمنی کار را برای نویسنده سختتر میکند. پس اگر هفت خوان نشر را رد کردید و خواستید دیگران را با گرفتن جشن رونمایی در شادی خود شریک کنید، باید ریسک کنید. چرا که دوستیها و دشمنیها تا خود مراسم رونمایی هرگز علنی نمیشوند و تازه معلوم نیست دوستان شما چه نوع دوستی از آب درمیآیند، دوست دروغگویی که با تشویق زیاد شما را به خوب بودن بیش از حد کتابتان امیدوار میکند، یا دوست دلسوزی که با به رو آوردن معایب شما و کارتان در جمعی عمومی، سعی در تأدیب شما دارد.
منبع: آرمان ـ ضحی کاظمی