بزرگی مارکز کجا معلوم میشود؟
مهدی غبرایی: ادبیات ایران حداقل 10 سال تحت تاثیر «صد سال تنهایی» بود
مهدی غبرایی مترجم، میگوید که ترجمه کتاب «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز، حداقل 10 سال ادبیات ایران را تحتتاثیر قرار داد.
مهدی غبرایی مترجم میگوید برای نخستین بار از طریق ترجمه زندهیاد بهمن فرزانه با مارکز آشنا شده است: «وقتی برای اولین بار این کتاب منتشر شد من آن را طی سالهای متمادی دو یا سه بار خواندم. نخستین چیزی که از این کتاب به خاطر میآید این است که پشت جلد آن نوشته بود بعضی معتقدند عمر رمان به پایان رسیده است اما با این اثر، مارکز نشان داده که نه تنها عمر رمان تمام نشده که آغاز جدیدی در عرصه رمان شکل گرفته است.»
او میافزاید: «درواقع کشف ادبیات امریکای لاتین، به واسطه همین ترجمه خوب و درخشان زندهیاد فرزانه از «صد سال تنهایی» در ایران اتفاق افتاد و میتوانم بگویم حداقل ده سال، شاید هم بیشتر سایه این رمان بر سر ادبیات داستانی ایران گسترده شد.»
مترجم «خانهای برای آقای بیسواس» نوشته نایپل ادامه میدهد: «عده زیادی در ایران به تقلید از مارکز دست به کار نوشتن شدند و این نشان میدهد که این کتاب چقدر روی ادبیات نه تنها که همه جهان تاثیرگذار بود.»
او ترجمه «صد سال تنهایی» را سرآغاز آشنایی ایرانیان با ادبیات امریکای لاتین و ترجمه رمانهایی از دیگر نویسندگان مطرح آن میداند و میگوید: «ترجمههای دیگری از که دیگر نویسندگان امریکای لاتین بعدها در ایران انجام و منتشر شد، همه بعد از این چاپ این رمان مارکز بود و به نوعی میتوان گفت که خود آقای فرزانه علیرغم ترجمههای بسیارشان، همیشه زیر سایه این ترجمه قرار داشتند و با این ترجمه در اذهان جاودانه شدند.»
رضا قیصریه: چه چیزی مارکز را برای ایرانیها مهم میکند؟
رضا قیصریه میگوید آنچه در مارکز برای ما ایرانیها مهم است، ترجمه بسیار عالی بهمن فرزانه از کتاب «صد سال تنهایی» است.
این مترجم در پی درگذشت گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات، گفت: مارکز نویسنده بزرگ آمریکای لاتین بود. همچنین کتاب «صد سال تنهایی» او بعد از «دن کیشوت» بزرگترین اثر ادبیات اسپانیاییزبان است، اگرچه مارکز اهل اسپانیا نبود و از کشور کلمبیا بود که اسپانیاییزبان است اما با اسپانیا فرق دارد.
او درباره تأثیر مارکز در سطح جهانی عنوان کرد: فکر میکنم تأثیر او در اروپا بعدا اتفاق افتاد و آنقدرها مشخص نبود. سالهایی که این کتاب منتشر شد، من در رم بودم اما «صد سال تنهایی» را بعدا در ایران شناختم و آنجا خیلی متوجه این کتاب نشدم. شاید هم من بیاطلاع بودم، اما در ایتالیا بحثی درباره این کتاب نمیشنیدم و اصلا آن را نمیشناختم. بعدها هم مارکز به دلیل مسائل سیاسی و ارتباط با کاسترو مشهورتر شد. آنچه برای ما ایرانیها درباره مارکز مهم است، ترجمه بسیار عالی بهمن فرزانه است. من هم مارکز را با همین کتاب شناختم. کتابهای دیگر مارکز هم به اندازه «صد سال تنهایی» قدرت نداشت. فکر میکنم کارهای او افت زیادی داشت. البته فکر میکنم این اواخر باز هم کارهای خوبی داشت.
قیصریه همچنین اظهار کرد: «پاییز پدرسالار» و «ماجرای یک قتل از پیش تعیینشده» هم آثار خوبی هستند، اما ترجمه فارسی آنها خیلی خوب درنیامده است. به طور کلی فکر میکنم کارهای دیگر مارکز با «صد سال تنهایی» قابل مقایسه نبودند. نویسندگان دیگری مثل همینگوی که نویسنده مورد علاقه مارکز بوده، کتابهایشان هر کدام بهتر از دیگری است، اما مارکز کارهای دیگرش به اندازه «صد سال تنهایی» نیست. سطح ادبی «صد سال تنهایی» مارکز خیلی بالاست و ناگهان افت میکند. هیچکدام از آثارش به «صد سال تنهایی» نمیرسد.
مترجم «سرگذشت یک غریق» مارکز درباره این کتاب گفت: این کتاب رمان نیست، سرگذشت واقعهای است که رخ داده و مارکز آن را به صورت واقعهنامه در روزنامه نوشته و بعد از به شهرت رسیدن به صورت کتاب چاپ کرده است تا یادآور «پیرمرد و دریای» همینگوی باشد.
اسدالله امرایی: بزرگی مارکز کجا معلوم میشود؟
اسدالله امرایی با اشاره به واکنشهای گسترده چهرههای مختلف سیاسی و هنری به درگذشت مارکز میگوید او قدرت بذل و بخشش پست و مقام نداشت و سرمایهاش کلمه بود.
این مترجم درباره گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات، که 28 فروردین در سن 87 سالگی درگذشت گفت: مارکز در ایران بیشتر با ترجمه اثر مشهورش «صد سال تنهایی» شناخته شده است. بیشتر آثار این نویسنده به فارسی ترجمه شده است و تقریبا چیزی از آثار او نیست که به فارسی ترجمه نشده باشد. بیشتر داستانها، آثار عاشقانه، آثار سیاسی و حتا آثار غیرداستانی مارکز مثل مقالات روزنامهها و گزارشهایش نیز به فارسی ترجمه شد.
امرایی همچنین اظهار کرد: مارکز مرد مثل بقیه ما که قرار است بمیریم. همه آدمهای روی زمین به هر حال خواهند مرد. او از نویسندههایی بود که خیلی خوب زندگی کرد و خیلی خوب مرد. مرگش هم تأثیر زیادی بر جهان گذشته است. از دیروز که خبر مرگ مارکز در مکزیکوسیتی منتشر شد، بازتاب وسیعی داشت. تقریبا همه رسانههای دنیا، تلویزیونها و نشریاتی که روزی خطی از او منتشر کرده بودند، بلافاصله همه را رو کردند.
این مترجم افزود: اینکه اینقدر روی آدمی اتفاق نظر باشد جالب است؛ کسی که همه هم با عقاید سیاسیاش همسو نیستند، اما از رییسجمهور آمریکا تا رییسجمهورهای سابق و حتا خوانندههای موسیقی پاپ درباره او صحبت کردند. مارکز نه قدرت بذل و بخشش پست و مقام داشت و نه صاحب حکومت بود. سرمایه مارکز کلمه بود که ارزش این کلمه را بالا برد و حفظ کرد. تا آخر هم روی پیمانی که با کلمه بسته بود ماند. بزرگی این آدم آنجا معلوم میشود که کسی که عقاید سیاسیاش 180 درجه با او فرق دارد، ماریو بارگاس یوسا، میگوید او بزرگترین نویسنده جهان امروز بود و بیشترین اعتبار را برای زبان ما ایجاد کرد؛ حرفی که آلنده هم گفته است.
امرایی سپس گفت: اینها شخصیتهایی هستند که ما در تنهایی خود به آنها پناه میبریم؛ آدمهایی هستند که تحمل زندگی را برای ما آسانتر میکنند. به همین دلیل من فکر میکنم همه میمیرند اما نویسندهها نمیمیرند. نویسندهها زمانی میمیرند که آثارشان خوانده نشود و تا زمانی که آثارشان خوانده میشود نمردهاند.
مترجم «خزان خودکامه» مارکز سپس درباره این کتاب گفت: سالها پیش حسین مهری این اثر را با عنوان «پاییز پدرسالار» ترجمه کرده بود که ترجمه معتبری از این کتاب بود و فکر میکنم در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید. در سالهای بعد هم چند ترجمه دیگر از این اثر ارائه شد، اما هیچکدام به ترجمه مهری نمیرسید و چون جای آن کتاب هم خالی بود، من آن را ترجمه کردم و برای آن عنوان «خزان خودکامه» را انتخاب کردم که پیشنهاد احمد شاملو و احمد کریمی حکاک بود که گویا میخواستند آن را ترجمه کنند و حتا فصلی از آن را ترجمه کرده بودند، اما بعد بینشان فاصله افتاده بود. من به احترام آنها از این عنوان استفاده کردم و فکر میکنم همخوانی بین «خزان» و «خودکامگی» جالب بود. چاپ دوم این کتاب هم در بیستوهفتمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد.
او درباره آثار دیگری که از مارکز ترجمه کرده است گفت: تعدادی از داستانهای کوتاه او را در مجموعههای «برج بلور» و «بیست بیست» و تعدادی را هم در کتابهای پراکنده ترجمه کردهام.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منابع: ایسنا، خبرآنلاین