تبیان، دستیار زندگی
اگر انسان به راستی عاقل باشد و عقل خود را به کار بگیرد، جهنّمی نخواهد شد. وقتی جهنّمی می‌شود که عقلانیّت نداشته باشد، ندای عقل و وجدان اخلاقی خود را سرکوب کند و فطرت را به پشت پرده‌های صفات رذیله بران
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاملی برای بستن درهای جهنم !!

یقین


اگر انسان راجع به خدا فکر کند، کم کم به جایگاهی می‌رسد که خدا را می‌یابد. وقتی خدا را یافت، با اخلاص و از روی حقیقت می‌گوید: «همه جا محضر خداست، من در محضر خدا هستم، پس ادب حضور باید مراعات شود». 


پیامبراکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» روزی بعد از نماز صبح، جوانی را در مسجد دیدند که از وضع ظاهر او معلوم بود در عالم دیگری سیر می‌کند. به او فرمودند: «کیف أصبحت»، حالت چطور است؟ گفت: «اصبحت موقنا» یعنی من یقین پیدا کرده‌ام. رسول گرامی فرمودند: علامت آن چیست؟ گفت: یا رسول الله! یقین، در عمق جان من رسوخ کرده و خیلی چیزها بلدم، خیلی چیزها برایم کشف شده است؛ بهشت و جهنّم و بهشتیان و جهنّمیان را می‌بینم. اگر اجازه دهید بگویم. [1]

   هین بگویم یا فرو بندم نفس               لب گزیدش مصطفی یعنی که بس

آن جوان سواد الفبا هم نداشت، امّا با تفکّر و به کار گرفتن عقل عوامانه و تکرار آن، به چنین مقامی رسیده بود. این حالات و مقامات، انسان را به جایگاهی می‌رساند که اگر تمام دنیا را در برابر ارتکاب یک گناه، در اختیار او بگذارند، به دنیا پشت پا می‌زند و آن گناه را مرتکب نمی‌شود.

امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»[2]؛ به خدا قسم! اگر عالم هستی را به من بدهند و بگویند به یک مورچه ظلم کن و پوست جو را بی جا از دهان آن مورچه بگیر، این کار را نمی‌کنم.

سقوط انسان در اثر اکتفا به ایمان حرفی

قرآن کریم می‌فرماید: دین‌داری بعضی از مردم، لقلقه زبان است، اصول دین در دل آنان رسوخ نکرده و حرفی است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ»[3] وقتی چنین باشد، مذبذب هستند؛ اگر دنیا به آنها رو کند، با خدا آشتی هستند و از او تشکر می‌کنند؛ اما اگر مصیبتی به آنها برسد، مردود می‌شوند و زمین می‌خورند: «وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ»[4]

همان‌طور که تقلید در اصول دین غلط است، تقلید در فروع دین و تعبّد در نحوه انجام عبادات واجب است و زیربنای این تقلید و تعبّد نیز عقلی است. این تقلید طبق آنچه در جلسات قبل توضیح داده شد، نظیر مراجعه به پزشک متخصّص و تقلید بی چون و چرا از اوست

ایمان حرفی که همان علم الیقین است، باید باشد، باید اجتهادی هم باشد، اما اکتفا به آن، می‌تواند منجر به سقوط شود؛ سقوطی که قرآن کریم از آن به عنوان «زیان دنیا و آخرت» و «زیان آشکار» یاد می‌کند. امّا اگر ایمان حرفی، کم کم در دل رسوخ کند، به عین الیقین و حقّ‌ الیقین مبدّل می‌گردد و می تواند انسان را به ملکوت اعلی و به حالات و مقامات والای عرفانی عروج دهد. یکی از راه‌کارهای این عروج، تفکّر و تعقّل است. اینکه در روایت فرموده‌اند: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[5] معنایش همین است که اگر انسان راجع به خدا فکر کند، کم کم به جایگاهی می‌رسد که خدا را می‌یابد. وقتی خدا را یافت، با اخلاص و از روی حقیقت می‌گوید: «همه جا محضر خداست، من در محضر خدا هستم، پس ادب حضور باید مراعات شود».

تعقّل، مانع ورود به جهنّم

اگر انسان به راستی عاقل باشد و عقل خود را به کار بگیرد، جهنّمی نخواهد شد. وقتی جهنّمی می‌شود که عقلانیّت نداشته باشد، ندای عقل و وجدان اخلاقی خود را سرکوب کند و فطرت را به پشت پرده‌های صفات رذیله براند. از این رو در قرآن کریم آمده است که جهنّمیان به همدیگر می‌گویند: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ»[6]؛ اگر ما تعقّل داشتیم و به ندای حق گوش می‌دادیم، به جهنّم نمی‌آمدیم. البته آن افراد عقل داشته‌اند و قرآن کریم، آنان را مورد خطاب قرار داده و عقل آنها را به کار انداخته است، امّا تعقّل نداشته‌اند؛ یعنی به ندای قرآن و به هشدارهای پی در پی پیامبران درون خود توجه نکرده‌اند و این سرنوشت شوم را برای خود رقم زده‌اند.

عقل

تعقّل، انسان را به بهشت می‌رساند

راوی  مى‌گوید: خدمت امام باقر«سلام‌الله‌علیه» بودم كه پیرمردى عصا زنان آمد، در كنار درب ایستاد و ابتدا به امام باقر«سلام‌الله‌علیه» و بعد به همه ما سلام كرد و جواب شنید. بعد گفت: آقا دوست دارم مرا نزد خود جاى دهید. سپس گفت: من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام، دوستان شما را دوست و دشمنان شما را دشمن مى دارم و گوش به فرمان شما دارم. «هل لی ‏من نجاة؟» آیا نجاتى براى من هست؟ امام باقر«سلام‌الله‌علیه» او را در كنار خود نشاندند و فرمودند: اى پیرمرد، دل خوش دار، زیرا فردى نزد پدرم امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» آمد و همین سۆال را پرسید. پدرم در پاسخ به او فرمودند: اگر با این حال بمیرى، به رسول خدا و على و حسن و حسین و على بن الحسین وارد می‌شوى؛ دلت خنك می‌شود، قلبت آرام می‌گیرد و چشمت روشن می‌گردد؛ با فرشتگان و با روح و ریحان از تو استقبال می‌شود و اگر هم با این حالت زنده بمانى، آنچه را موجب چشم روشنی تو است، خواهی دید و بالأخره در بالاترین درجات بهشت با ما خواهى بود.

پیرمرد گفت: چه فرمودى اى ابا جعفر؟ امام باقر«سلام‌الله‌علیه» همان سخنان را براى او تكرار كردند. پیرمرد، بشارت آن حضرت را بازگو کرد و در حالی که با صداى بلند گریه می‌کرد، مدهوش شد. امام «سلام‌الله‌علیه» با انگشت خود اشک‌های او را پاك كردند و او را به هوش آوردند. پیرمرد سر بلند كرد و به آن حضرت عرض كرد: دستت را بمن بده قربانت گردم، حضرت دست خود را به پیرمرد دادند، او دست آن حضرت را ‌بوسید و بر چشم و صورت خود ‌گذاشت. سپس برخاست و خداحافظى كرد و رفت. امام«سلام‌الله‌علیه» نگاهى به پشت سر آن پیرمرد انداختند و رو به حاضرین فرمودند: هر كس می‌خواهد مردى از اهل بهشت را ببیند، به این مرد بنگرد.[7]

بهشتی شدن آن پیرمرد، ناشی از عقل عوامانه او بود و همه می‌توانند چنین باشند.

اگر ما تعقّل داشتیم و به ندای حق گوش می‌دادیم، به جهنّم نمی‌آمدیم. البته آن افراد عقل داشته‌اند و قرآن کریم، آنان را مورد خطاب قرار داده و عقل آنها را به کار انداخته است، امّا تعقّل نداشته‌اند؛ یعنی به ندای قرآن و به هشدارهای پی در پی پیامبران درون خود توجه نکرده‌اند و این سرنوشت شوم را برای خود رقم زده‌اند

نقش پیامبران بیرونی در رستگاری انسان

اهمیّت به عقل و توجه به ندای فطرت و وجدان اخلاقی، باعث می‌شود انسان به واسطه این سه پیامبر درونی، کلیّات و اصول دین را درک کند؛ امّا باید دانست که درک و فهم جزئیات و فروع دین بدین وسیله ممکن نیست. به بیان روشن‌تر، انسان با تکیه بر عقل می‌تواند اصل توحید، نبوّت، امامت یا معاد را درک کند، یا در خصوص نماز، روزه، حج و سایر عبادات، اصل ضرورت عبادت و پرستش خداوند را با تفکّر و تعقّل می‌فهمد، امّا نحوه آن عبادت را نمی‌تواند به دست آورد. مثلاً هیچ‌گاه و با هیچ عقلی نمی‌تواند بفهمد که چگونه و چند رکعت باید نماز بخواند؟

اطلاع از جزئیات و فروع دین، با ارتباط و بهره‌مندی از پیامبران بیرونی امکان‌پذیر است. حتی یک فیلسوف بزرگ نظیر شیخ الرئیس نیز نمی‌تواند بفهمد و بگوید که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز مغرب سه رکعت است. یک مرجع تقلید که عمری در فراگیری فقه زحمت کشیده نیز قادر نیست علت فروع دین و احکام شرعی را دریابد.

جزئیات و احکام شرعی عبادات، هم بسیار گسترده است و هم تعبّدی است؛ مثلاً نماز چند هزار مسئله در کتب و دروس فقهی دارد و عمل به آن مسائل، چون پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ائمه اطهار«سلام‌الله‌علیهم» فرموده‌اند، واجب است.

بنابراین، همان‌طور که تقلید در اصول دین غلط است، تقلید در فروع دین و تعبّد در نحوه انجام عبادات واجب است و زیربنای این تقلید و تعبّد نیز عقلی است. این تقلید طبق آنچه در جلسات قبل توضیح داده شد، نظیر مراجعه به پزشک متخصّص و تقلید بی چون و چرا از اوست.

با توجه به آنچه بیان شد، از همه به خصوص جوانان عزیز تقاضا دارم مراقب شبهه افکنی بدخواهان دین و دیانت باشید و هیچ گاه به دنبال علت احکام شرعی و طرح یا بیان پرسش‌های بیهوده در جزئیات نباشید و به جای آن در خصوص اصول دین فکر کنید و با تکیه به قرآن و عترت، پاسخ پرسش‌های عقلی خود را بیابید.

پی نوشت ها:

[1]. الكافی، ج ‏2، ص 53

[2]. نهج‏البلاغه، ص 346، خطبه 224

[3]. الحج، 11

[4]. همان

[5]. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 208

[6]. الملك‏، 10

[7]. الکافی، ج 8، صص 77-76

فرآوری: محمدی               

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری

مطالب مرتبط:

عابد ساده دل و آرزوی خر برای خدا

نقش انسان در سقوط و گمراهی خود

همه غرق گناهیم و یک حسین داریم!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.