فرمانده ارشد عراقی دگرگون شد
من در مدت تفحص با چند نفر از طرف عراقی سر و کار داشتهام. ژنرال عبدالستار، محمد حسین عبدالوهاب، حسنعلی، میسر صالح النوح، حسین ثابت محمود و بعد هم حسن الدوری. یک بار دیداری با سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب در عراق داشتیم. همان اوایل کار تفحص بود. در منذریه عراق داخل پاسگاه نشسته بودیم. بعد از اینکه مذاکرات انجام شد، نشسته بودیم که گپی بزنیم. یک گپ دوستانه بود. من معمولاً از اینگونه فرصتها برای بیان مفاهیم انقلاب و حقانیت کشورمان استفاده میکردم. در جمعی که نشسته بودیم شاید بیشتر از 15 نفر از فرماندهان ارشد عراقی نشسته بودند. من عکس یکی از شهدایی را که در تفحص پیدا کرده بودیم، همراهم برده بودم. شهید سید صمد حسینی که در عملیات تفحص پیدا شده بود به طرز عجیبی صورتش سالم مانده بود، به صورتی که چشم درون حدقه قرار داشت. ریشهایش سالم مانده بود و کنده نمیشد. زبانش در کام بود. ولی به طور عجیبی از گردن به پایین اسکلت شده بود.
«نعم؛ افضل الشهدا الذین یقاتلون فی صف الاول و هم لایغسل و لایکفن» یعنی با فضیلتترین شهدا آنهایی هستند که در خط مقدم جنگیدند و اینها نه غسل نیاز دارند و نه کفن
من آنجا گفتم: در جریان تفحص اخیر ما یک صورت حقی را پیدا کردیم. تعمد داشتم که بگویم «صورت حق» و چند بار هم این عبارت را تکرار کردم. گفتم: «یک صورت حقی را خدای متعال در تفحص به ما نشان داد و بعد از 13 سال آن را در منطقه طلاییه پیدا کردیم. خدای متعال قادر بود که همه این بدن را اسکلت کند اما این صورت حق را نگه داشت. خدای متعال میخواست این را به ما نشان بدهد که من قادرم که اگر بخواهم همه بدن را اسکلت بکنم و اگر بخواهم بخشی از آن را سالم نگه داشته مابقی را اسکلت کنم» . بعد عکس شهید سید صمد حسینی را همان جا به آنها نشان دادم.
سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب عکس را گرفت و لحظاتی به آن خیره شد. همین طور که خیره خیره نگاه میکرد، گفت: «الشهدا لایغسل» یعنی شهدا غسل ندارند. گفتم: «نعم؛ افضل الشهدا الذین یقاتلون فی صف الاول و هم لایغسل و لایکفن» یعنی با فضیلتترین شهدا آنهایی هستند که در خط مقدم جنگیدند و اینها نه غسل نیاز دارند و نه کفن. این عکس در دست فرماندهان ارشد عراقی چرخید و چرخید و همه آنها یکی یکی و خیره خیره نگاه کردند و بعد عکس را برگرداندند.
سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب به عنوان یکی از این فرماندهان ارشد در واقع اعتراف کرد که این یک شهید است. البته دیگر نگفت که چه کسی شهیدشان کرده؛ و ما هم چون آنها مأخوذ به حیا نشوند چیز بیشتری نگفتیم. در جلسه بعدی مذاکرات دیدم که محمد حسین عبدالوهاب نیامده، سۆال کردم: فلانی کو؟ چرا نیامد؟ رفقایش گفتند: موجود موجود. دفعه دوم و سوم و جلسات بعد هم نیامد هر بار سۆال کردیم. دوستانش همین طور جواب دادند. دیگر معلوم نشد که چه بلایی سر او آوردند. ولی بههرحال او به عنوان فرمانده ارشد عراقی این موضوع را اعتراف کرد. شهید سید صمد حسینی هم رزمنده لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بود و گفته شده بود که پایبند به غسل جمعه بوده است.
اینگونه تحول افراد در مقابل حقایق شهدا و حقانیت شهیدانمان را متعدد دیدهایم. حتی آنهایی که در مقابل ما صفآرایی مستقیم کردهاند چنین اعترافهایی داشتهاند. آنهایی که در پشت صحنه بودند هم همینطور. اگرچه دشمن میکوشد تا حقیقت را کتمان کند. هجمه تبلیغاتی دشمن زیاد است و در مقابل توان رسانهای ما، محدود است و بسیاری از حقایق ممکن است به گوش دیگران خوب نرسد یا اگر رسید ممکن است توسط دشمنان طوری پوشش داده شود که محو شود. ولی این واقعیتها وجود دارد.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: خبرگزاری تسنیم