تبیان، دستیار زندگی
«گزیده‌ی افسانه‌ی شاعر گمنام» میان گذشته و حال، تاریخ و آینده، واقعیت و وهم، کابوس و رویا روایتی است شعری، با تصاویری که از اعماق تاریخ جان می‌گیرند و زنده می‌شوند و پیش می‌آیند و روبه‌روی چشمان خواننده‌ای در صدها سال بعد نقش می‌بندند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رقصیدن علیه مرگ


«گزیده‌ی افسانه‌ی شاعر گمنام» میان گذشته و حال، تاریخ و آینده، واقعیت و وهم، کابوس و رویا روایتی است شعری، با تصاویری که از اعماق تاریخ جان می‌گیرند و زنده می‌شوند و پیش می‌آیند و روبه‌روی چشمان خواننده‌ای در صدها سال بعد نقش می‌بندند.

رقصیدن علیه مرگ

گزیده‌ی افسانه‌ی شاعر گمنام. محمد علی سپانلو. تهران: نشر افق. چاپ اول: 1391. 1100 نسخه. 80 صفحه. 3800 تومان

«هلاکوخان را چون بغداد مسخر شد، جمعی را که از شمشیر بازمانده بودند بفرمود تا حاضر کردند. حال هر قومی را بازپرسید. گفت: از محترفه ناگزیر است. ایشان را رخصت داد تا بر سر کار خود رفتند. تجار را مایه فرمود دادن، تا از بهر او بازرگانی کنند. جهودان را فرمود که قومی مظلوم‌اند. به جزیه از ایشان قانع شد. مخنثان را به حرم‌های خود فرستاد. قضات و مشایخ و صوفیان و حاجبان و واعظان و معرفان و گدایان و کشتی‌گیران و شاعران و قصه‌خوانان را جدا کرد و فرمود: ایشان در آفرینش زیادت‌اند. حکم فرمود تا همه را در شط غرق کردند. عبید زاکانی (اخلاق‌الاشراف)

اما یک شاعر قصه‌گو زنزده‌ماند. شاید برای زینت بزم فاتحان... لازم بود که بیاید، حتی از آینده.»[i]

«گزیده‌ی افسانه‌ی شاعر گمنام» آخرین کتاب شعری است که از محمد علی سپانلو شاعر صاحب سبک و سرشناس معاصر منتشر شده است. قید لفظ «گزیده» در عنوان کتاب شاید از سر کنایه باشد؛ چرا که متاسفانه همه شعرهای سپانلو در این کتاب فرصت انتشار پیدا نکردند، وگرنه فارغ از این موضوع، نام اصلی این کتاب باید «افسانه‌ی شاعر گمنام» باشد؛ همان نامی که شاعر خود در مصاحبه‌های مختلف نیز به آن اشاره کرده است.

افسانه‌ی شاعر گمنام را می‌توان حاصل یک عمر شاعری و نتیجه‌ی پنجاه سال نوشتن و بازنایستادن او دانست. سپانلو در این کتاب نیز سراغ همان فرم شعری مورد علاقه‌ی خود یعنی منظومه رفته است. از قضا نوشتن این منظومه‌ی بلند نیز خود به بلندای 14 سال طول کشیده و شاید از همین رو باشد که سپانلو در مصاحبه‌ای پیش از انتشار کتاب گفته است: «از آن‌جا که 14 سال بر روی این کتاب کار کرده‌ام، آن را یکی از شاهکارهای شعر معاصر می‌دانم.» اما اگر سپانلو را تا پیش از این با منظومه‌های به یاد ماندنی و درخشانی که برای تهران نوشته بود، می‌شناختند، شاعر تهران این بار از شهر خود بیرون آمده و در مکان‌ها و زمان‌های گذشته سفر کرده است. البته نباید از یاد برد که سپانلو برای نخستین بار نیست که دست به چنین آزمونی می‌زند. او در منظومه‌های قبلی نیز به واسطه‌ی تهران نقبی به تاریخ معاصر ایران می‌زد و همیشه گوشه چشمی به زمینه‌ی سیاسی و اجتماعی این شهر داشت.

افسانه‌ی شاعر گمنام را می‌توان حاصل یک عمر شاعری و نتیجه‌ی پنجاه سال نوشتن و بازنایستادن او دانست

این بار در افسانه‌ی شاعر گمنام اما شاعر مستقیما سراغ تاریخ این کشور رفته و ای‌بسا به همین دلیل نوشتن آن سالیانی دراز به طول انجامیده است؛ چه آن‌که رفتن سراغ تاریخ و گام برداشتن در دهلیزها و دالان‌های تو در تو و پیچاپیچ آن کار ساده‌ای نیست، خطرها و مخاطره‌های خاص خود را دارد و هیچ نمی‌توان آن را با خاطره‌نویسی و خاطره‌بازی یکی گرفت؛ خاصه وقتی پای ایلغارها و غارت‌ها در میان باشد؛ یعنی همان صحنه‌هایی از تاریخ این ملک که سپانلو در این منظومه‌ی واپسین بیش از هر چیز دیگری به آنها نظر دوخته و چنان آن‌ها را به تصویر کشیده که می‌پنداری خود این صحنه‌های پرکشاکش را در میان وهم و واقعیت تجربه کرده است. و نکته این‌ جا است که شاعر در میان این همه زد و خورد و آمد و رفت، باید که بماند و روایت کند. و اینگونه است که سپانلو شعر و روایت و در یک کلمه ادبیات را معادل زندگی می‌داند، و شاید یکی از معدود نقاطی جایی که در همه‌ی این قرون رفته بر ما، می‌توان در آن ایستاد و از زندگی و از زیستن دفاع کرد. سپانلو که در این سال‌ها خود درگیر بیماری بوده و از آزمون مرگ نیز سربلند بیرون آمده، در این منظومه همین کار را می‌کند: می‌ایستد و از زندگی دفاع می‌کند. به قول خودش: «در نفی مرگ برقصیم.» «

چه‌گونه؟

آیا زندگی‌ام پرده‌ای است که پس می‌رود تا به دیواری بیاویزد؟

کتابه‌هایم را فاتحان

برای زینت دهلیزهای محبس خود مشتری شده‌اند...!

ولی گالری‌ها نیز به سهم خود پس می‌روند

و هیچ دیواری نیست

در آن حدود که می‌خواهی از این ابدیت بی‌مرز

به معنی مشخصی بگریزی!»[ii]

پی نوشت:

[i]صفحه‌ی 8 کتاب

[ii]صفحه‌ی 28 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان